به بهانه پنجاهمين سالمرگ حاج حسين آقا ملك، موسس موزه و كتابخانه ملي ملك
وقفنامهاي به مثابه منشور موزهداري و كتابداري
رضا دبيرينژاد
آدمها با انتخابهايشان خود را شكل ميدهند و تصوير خودشان را ميسازند و آنچه ميماند حاصل همين انتخابها و روايتهايي است كه آدمها از خود برجاي گذاشتهاند. اينگونه است كه ما آدمهاي بزرگ و ماندگار را با همين انتخابها ميشناسيم و با روايتهايشان ميخوانيم و البته روايتهاي اين بزرگان به ما در هر دوره اين امكان را ميدهد تا خوانش جديدتري داشته باشيم و ببينيم كه براي امروزمان چه روايتي دارند. حاج حسين آقا ملك از بزرگان ايرانزمين است كه هر چه از زندگي او دورتر ميشويم بزرگي او بيشتر به چشم ميآيد، چرا كه نشان داده ميشود كه چه كارهاي بزرگ و ارزشمندي انجام داده است. اين ارزشمندي از آن رو است كه هنوز اثربخشي دارند و در واقع هنوز اثر ميگذارند.
حاج حسين آقا ملك در عمر صدويكساله خود فعاليتهاي گوناگوني داشته است كه بيشتر به دليل امور نيكوكارانهاش همچون وقف، هبه و ياري رساندن به نيازمندان و اقشار مختلف جامعه شناخته ميشود. اما شايد بتوان بزرگترين اثر مرحوم ملك را در وقفنامههايش دانست، وقفنامههاي هفتگانه مرحوم ملك هم حاصل دانش و بينش اوست و هم نشان از آرمانهاي او دارد كه در اين اسناد تجميع كرده است. او كه در جهان سنتهاي ايران تربيت شده و شاگرد بزرگاني همچون ميرزا ابوالحسنجلوه بوده است با ادبيات و دانشهاي زمانه خود آشنا ميشود و در كنار آن نگاهي به دنياي جديد داشته است و از همين رو در كودكي خودخواسته به فراگيري زبان فرانسه ميرود. حاج حسين ملك همه عمر در پي خواندن و آموختن، در پي ديدن و برگزيدن بوده است و هيچ بسنده نكرده تا از پيش رفتن باز بايستد چنانكه در سال 1278 خورشيدي نخستين نسخه خطي را ميبيند و دلبسته كتاب، نسخ خطي و آثار تاريخي و هنري ميشود و در سال 1316 نخستين وقفنامهاش را مينويسد اما به همان بسنده نميكند تا در همان سند بماند بلكه تا سال 1348 شش وقفنامه ديگر مينويسد و بر مجموعه وقفي خود ميافزايد و موقوفات خود را توسعه داده و كاملتر ميكند.حاج حسين ملك وقف را كه برآمده از تجربه فرهنگي جامعه ايراني است، برميگزيند تا سرمايهها و انديشههاي خود را به هم پيوند بزند و در اين سنت پايدار و ادامهدار كند تا از زمانه خودش فراتر برود. او ميدانسته كه توسعه جامعه يك امر درازمدت است پس بايد فعاليت پايداري را برگزيد. اگر غم و دغدغه جامعه ايراني را دارد اينگونه است كه وقف را انتخاب ميكند اما وقفي كه خود شامل ابعاد گوناگون است و در واقع يك مجموعه برنامه و سازمان ميسازد كه بتواند در يك چرخه متصل به هم سبب اثرگذاريهاي مختلف بر هم شده و پايداري و توسعه براي حفظ نيات را پديد آورد.
او در وقفنامههاي خود، نيتش را سعادت مملكت ايران و خدمت به جامعه دانسته كه تحقق آن را در دو محور دريافته يكي حفظالصحه يا حفظ سلامت كه براي آن بيمارستاني در چناران مشهد وقف ميكند و دوم ترقي معارف كه براي آن كتابخانه و موزهاي در تهران وقف كرده است كه ملي باشد يعني همه كساني كه ساكن ايران هستند بتوانند از آن بهره ببرند. اينگونه بايد حاج حسين را دردمند مردم و جامعه ايران دانست و اين حاصل زيست او در روزگاران پرتلاطم است از زمانه مشروطه و بيثباتيهاي پس از آن و بلاياي جنگ جهاني اول و جامعه ايران در آن روزگار كه پر از درد و نياز و كمبود است تا زمانه كودتاي سوم اسفند كه حاج حسين ملك را با مجموعه از جامعه دردمندي روبهرو ميكند كه پيش از اين تجربه و تاريخ و فرهنگ بسيار داشته كه ميتوان در دل همين نسخ خطي و آثار هنري مشاهده كرد و او فهميده بود كه تا جامعه ترقي پيدا نكند و معرفت و دانش جامعه افزايش نيابد به سعادت نخواهد رسيد و اين از طريق دولتهاي ناپايدار تحقق نمييابد پس بايد دست به دامن دولتي پايدار شد كه همان فرهنگ مردم است. او دانسته بود كه فرهنگ و دانش را فرهيختگان جامعه شكل ميدهند و اين قشر نياز به حمايت دارند براي همين هم ميتواند لطف ملك را به فرهنگيان و اهل دانش و هنر مشاهده كرد و از آن روايتها شنيد از اهداي زمينهاي بسيار براي فرهنگيان تا موارد ديگر. اما فرهنگ با همه جامعه گسترش مييابد و ميماند براي همين هم ميانديشد كه بايد همه جامعه به اين گنجينههاي علمي، فرهنگي دسترسي داشته باشند، آن هم در زمانهايي كه او شاهد كشف و غارت آثار فرهنگي و خروج آنها از كشور بوده است.
وقفنامههاي مرحوم ملك همانند منشور فعاليت يك نهاد كتابداري و موزهداري است كه در زمانهايي كه هنوز اين دانش در ايران شكل نگرفته همه نيازهاي آنها را در اين منشور ديده است. وقفنامههاي مرحوم ملك شامل جنبههاي مختلفي همچون نيت واقف، سازوكارهاي اجرايي، توليت و نظارت بر موقوفات، هزينهها، وظايف تكليفي، شيوه به كارگيري و برخورد با كاركنان متخلف، حفاظت فني و آيينهاي وقفنامهاي شامل هفت جشن و پنج روز سوگواري در محرم است. از همين رو وقفنامه ملك را ميتوان تركيبي از راهبرد يك سازمان و منشور اخلاقي دانست. او به نكاتي اشاره ميكند كه براي حفظ آثار كتابخانه و موزه الزامياست و مراجعان يا كاركنان همگي موظف به اجراي آنها هستند. او بر مرمت آثار و صحافي كتابها تاكيد دارد و چون خروج آثار از كتابخانه را ممنوع كرده است براي همين بايد شرايط مرمت و صحافي در خود كتابخانه و موزه فراهم شود. مرحوم ملك در بخش ديگري از وقفنامههايش شرايطي را براي خدماترساني به مراجعين شامل زمان خدماترساني و روزهاي تعطيل يا نحوه استفاده پژوهشگران از آثار و ساير موارد مشخص شده است تا هم خدمات به خوبي انجام شود و هم صيانت بهتر از آثار به عمل آيد.
وي در بخش ديگري از وقفنامههايش شرايطي براي به كارگيري كاركنان، امور رفاه و نحوه برخورد با تخلفات آنها ديده است، بهطور كلي هرگاه از هر يك از كاركنان كتابخانه، خداي نخواسته خيانتي ثابت شود، از كليه كسور توديعي و مضافات مشروحه در صورت مشمول بودن، محروم خواهد بود و بايد فورا از خدمت اخراج و اگر خسارتي هم وارد آورده باشد، جبران كند و وسايل مقتضيه و ممكنه از او گرفته شود؛ اين متني است كه خود واقف به صراحت بر آن تاكيد كرده است اما در برابر آن شرايطي براي امنيت كاري آنها نيز ديده است.
ملك در پايان نوشته است: «تمام وقفنامهها را چاپ كرده تا در دسترس عموم [باشد] تا همه بر آنها واقف و در آتيه از تغيير و تبديل مصون بماند.» با توجه به همين نكات دقيق و كامل است كه ميتوان وقفنامه مرحوم ملك را يك منشور دقيق در حوزه كتابداري و موزهداري و از جمله اسناد آغازين در اين راه دانست كه با نگاهي به فرهنگ دروني و تجربيات بيروني شكل گرفته است، او در نخستين وقفنامهاش از كتابخانه كه گردآوري كرده و منزل پدرياش در بازار بينالحرمين تهران شروع ميكند و بعدها زميني در باغ ملي تهران را براي توسعه كتابخانه و موزه وقف ميكند كه در زمان حيات خودش به ثمر نمينشيند و آخرين وقفنامه او مربوط به وقف آثار هنري، تابلوها، سكهها و ساير آثار موزهاي است، اينگونه ميتوان يك سير نگاه به ميراث فرهنگي ايران را در نگاه ملك مشاهده كرد از ميراث كتاب و سنت كتابخانههاي تاريخي ايران تا نهادي نوين كه موزه نام دارد و همه اينها با هم در خدمت ترقي معارف قرار ميگيرند كه براي او همين هدف يعني توسعه فرهنگي براي رسيدن به سعادت مردم ايران نقطه هدف است، او بخشي از سعادت را از مسير فرهنگ و دانش ميديده است و اين نيز با نگاه به تجربهها و سنتهاي بومي محقق ميشود. دردها هميشه هستند اما بزرگان هستند كه مدام اميد ميكارند و نشانههايي از اميد ميسازند. كار سترگ ملك ساخت اميدي براي فرهنگ ايراني است كه هميشه بماند و هميشه چراغي را در دل دوستداران فرهنگ و دانش روشن كند.
رييس موزه ملي ملك