حجاب و شريعت ايدئولوژيك
از رويكرد جامعهشناسي فرهنگ «ارزش بنيادين» و اصلي در موضوع حجاب، حرمت، نجابت و عفت (پاكدامني) است كه مهمترين كاركرد آن در نظام اجتماعي حفظ حريم فرد و خانواده است. «باطن» اين ارزش اخلاقي عفت و «ظاهر» آن حجاب است. در «فرهنگ آرماني» حجاب در ذات خود نشانه و نماد حرمت و نجابت است البته در «فرهنگ واقعي» چنين نيست. پرواضح است كه در زندگي اجتماعي هر باحجابي عفيف نيست و هر كمحجابي هم هرزه و فاسق محسوب نميشود.
در فرآيند «ايدئولوژيزاسيون» و ترويج مولفههاي «جامعه مدرن» و تحريك براي مصرفگرايي غربي «زن» به عنوان وسيلهاي براي «بازاريابي» و فروش كالا و گاهي خود كالا مورد سوءاستفاده قرار گرفت و برهنگي بيشتر و «كشف حجاب» در راستاي مصرف انواع و اقسام كالاها و خدمات در بازار رواج و رونق داده شد و در كشورهايي چون ايران برخي مردم در مقابل اين كشف حجاب مقاومت كردهاند. در جامعه غربي نيز در سه دهه اخير با گسترش آگاهي و عقلانيت و ظهور رسانههاي جمعي و شبكههاي اجتماعي گسترده و با تقويت و مطالبه مفاهيم متعالي چون «حقوق بشر»، «عدالت اجتماعي» و «عدالت جنسيتي» حتي بسيار فراتر از آنچه «جنبشهاي فمينيستي» مطرح كردهاند، با اين سوءاستفاده فاحش از «زنان و برهنگي» مقابله ميشود و بنگاههاي اقتصادي چون گذشته رها و مطلقالعنان نميتوانند از زن و برهنگي براي بازاريابي استفاده كنند هر چند اين مساله هنوز به صورت كلي حذف نشده است.
در جوامع اسلامي و به ويژه جامعه ايراني از يك سو در فرآيند مقاومت در مقابل كشف حجاب و جاذبهها و تحريكات جريان رايج مدرنيته غربي كه از دوره پهلوي اول نضج گرفت و از سوي ديگر با ايجاد نوعي ايدئولوژي سياسي براي تحريك زنان و تودهها، موضوع و فرهنگ حجاب تحتالشعاع قرار گرفت، بهگونهاي كه گاهي رويكرد به حجاب از مفهوم واقعي و سنتي خود خارج شده و فرآيند ايدئولوژيزاسيون آن به شيوهاي رقم خورده كه مورد بهرهبرداري جناحهاي موافق و مخالف «حجاب اجباري» قرار گرفته است، هر چند در ايران اين موضوع تبديل به نوعي قانون هم شده است، اما هماكنون مواضع براي باحجابي يا كم حجابي بيش از يك پديده اجتماعي يا حقوقي تبديل به يك امر سياسي و ايدئولوژيك شده است. اين روزها كه فقر و فلاكت مستولي بر مردم بسياري از ارزشهاي اخلاقي را تحتالشعاع قرار داده و دزدي و فحشا به صورت گسترده در ميان تودهها رواج يافته است، ملاحظه ميشود كه با تحريكات مشكوك از داخل و خارج كشور به اين موضوع دامن زده ميشود و مساله حجاب از ديدگاه برخي به عنوان مهمترين مساله سياسي حاكميت در ايران مطرح شده است و برخي حتي دوام و قوام حاكميت و وضعيت سياسي موجود را به حفظ يا كشف حجاب نسبت دادهاند.
لازم است يادآوري شود كه فرآيند ايدئولوژيك شدن سنتها در جهان مدرن از طرف موافقان و مخالفان هر امر سنتي مثل حجاب از نظر صاحبنظران صرفا كاركرد سياسي براي رقابت با ايدئولوژيهاي مدرن را خواهد داشت و ممكن است براي كوتاهمدت نيز موجب كسب شهرت و قدرت سياسي شود، اما جريان ايدئولوژيك كردن در درازمدت نسبت به هر امر سنتي اصالت و معنويت را كاهش خواهد داد و در واقع منجر به نقض غرض خواهد شد به عبارت ديگر سنتهاي ايدئولوژيك شده مبتني بر نوعي مفهوم و معرفت قناسدار و دستكاري شده مدرن استوارند كه كاركرد آنها صرفا براي تحريك تودههايي از مردم و سوءاستفاده از آنها در امر منافع جناحي و سياسي خلاصه ميشود و چنين سنتهايي ديگر براي توليد معنويت و كاركردهاي اصيل و مبتني بر معرفت ناب اخلاقي چون ارزش نجابت و حجاب كارايي نخواهد داشت. اين همان امري است كه حتي گروههايي از مردم كه از سر اعتقاد و ايمان به باورهاي ديني و اخلاقي داوطلبانه طرفدار حجاب هستند را هم نگران كرده است كه مبادا تلاشهاي نامتعارف براي «حجاب اجباري» و گسترش تلقي رايج ايدئولوژيك در راستاي كسب و حفظ قدرت و منافع سياسي موجب تضييع ايمان و عمل آنها به چنين امري معنوي و اخلاقي شود.
پايان