براي
ثبت در تاريخ (3)
علي مندنيپور
در سومين بخش از يادداشت «براي ثبت در تاريخ» كه در پاسخ به مصاحبه سفير وقت عراق در ايران با روزنامه اعتماد در سال 90 نگاشته شده تلاش شده پاسخي براي برخي ابهامات ارايه شود. ابهاماتي كه مجيد الشيخ در جريان گفتوگو با «اعتماد» آنها را مطرح كرده است. اما پرسش اين است؟ آيا از نظر شما شك و شبههاي در حقانيت قانوني ملت ايران در جايگاه مردمي كه سرزمينش بر خلاف تمامي اصول و موازين قانوني، شرعي، عرفي و اخلاقي، مورد تهاجم و تجاوز قرار گرفته وجود دارد؟ آيا پرداخت خسارت به دولت كويت از جانبِ دولت متبوع شما به عنوان مهاجم و اشغالگر از مجاري رسيدگي همين سازمان ملل و بند ۷ منشور اين نهاد جهاني، آنجا كه در همين مصاحبه ميفرماييد: «اگر ما به كويت غرامت ميپردازيم، به دليل قطعنامههاي سازمان ملل متحد است، عراق بايد به اين قطعنامهها
پاي بند باشد.» يا آنجا كه در همين رابطه، يعني پرداخت خسارت از جانب دولت متبوعتان به دولت كويت، توجيه آن جناب اين است كه: «ملزم به اجراي بند هفتم منشور سازمان ملل هستيم» صورت نگرفته؟ جناب سفير؛ با اين توجيه، به دنبال نفي چه چيزي هستيد، راستي از نگاه شما، چه فرقي هست، بينِ نقشِ بندِ۷ منشور ملل متحد درباره ايران و كويت؟ مگر بند ۷ منشور از نوعِ كويتياش رنگ و بو و شكل و شمايل ديگري دارد كه نوعِ ايرانياش ندارد؟ مگر نه اين است كه ايران سالها قبل از كويت مورد تهاجم و تجاوزِ آشكار دولت و ارتش شما قرار گرفته، چگونه است كه كويت در يك پروسه زماني مشخص در حال اخذِ خسارات وارده به خود از دولت شماست، اما ايران به جاي مطالبه و گرفتن حقوق قانونياش بايد به «برادري» با دولتِ متبوع حضرتعالي قناعت كرده و دل خوش دارد؟ آيا صِرف عنوان «برادري» براي مردم ايران ميتواند جايگزين صدها ميليارد خسارات وارده از جانب دولت در جنگ ۸ ساله قرار گيرد؟ و چنين ادعاي برادري آنهم در اين زمان جوابگوي اين همه ويراني بوده و پذيرش توصيه «سياستمدارانه» آن جناب مبني بر تحكيم «برادري» بين دوملت به تنهايي ميتواند خواسته قانوني و بحق ملت ايران را كه همانا جبران تمام و كمال خسارات جنگ در ابعاد مادي و معنوي است، از جانبِ متجاوز بر آورده سازد و در يك كلام، صرفِ تحكيم «روابط حُسن همجواري» و «برادري» براي ايران يعني ملتي كه مورد هجوم و تجاوز سرزميني قرار گرفته، آبرو و حيثيت و اعتبار به ارمغان ميآورد و به زبان عوام براي ما «نان و آب» ميشود؟ عاليجناب؛ وقتي ما در راستاي استيفاي حقوق حقه و قانوني خويش در جايگاهِ سرزميني كه موردِ تهاجم و تجاوز قرار گرفته و حاصلِ اين تجاوز، دهها هزار شهيد، صدها هزار مصدومِ شيميايي و معلول، آزاده، جانباز و آواره جنگي و ميلياردها دلار خسارت بوده است و «مسوولان ايراني» چنانچه مضمون كلامِ شما ميرساند «حجب و حيا» پيشه كرده و «سياست سكوت و مماشات» پيش گرفتهاند! دور از انصاف نيست، شاهد چنين واكنشي از جانب شما البته با زبان «نرم و ديپلماتيك» باشيم. چنانكه همين واكنش را با ادبياتي «خشن» و «غيرديپلماتيك» در دولت موقت عراق و به دفعات از زبانِ شعلان وزير كشور در روزنامه الانباء و نيز وزير دفاع آن زمانِ دولتِ شما و كم و بيش اين روزها از لسان و رفتار برخي نمايندگان مجلس كشور متبوعتان شاهد بوده و هستيم! بيشك تعلل «مسوولان ايراني» در دفاعِ به موقع از حقوق حقه و به رسميت شناختهشده ملت در طرح دقيق و اصولي دعوي خسارات مادي و حتي «معنوي» عليه دولت وقت و اعضاي هيات حاكمه پيشين عراق و پس از آن دولت جانشين (جايگزين)، بر اساس قطعنامه ۵۹۸شوراي امنيت با پشتوانه عظيم و قانوني يعني اعلامِ صريح رياست وقتِ سازمان ملل متحد (جناب آقاي خاوير پِرِز دوكوئيار) مبني بر به رسميت شناختن دولت وقت عراق به عنوان متجاوزِ جنگ، در تهاجم به خاك ايران، نه منطقي است، نه عادلانه و نه قابل توجيه! آقاي سفير؛ براي ماهم «برقراري روابط خوب با يك دولت عراقي پا برجا...» يعني همان همسايه «هميشه مزاحم» كه به حكايت اسناد و مدارك متقن با ما رفتار خوبي بروز نداده و از ۱۹۳۲ (تاريخِ استقلال عراق) يعني از هشتاد سال پيش به اين طرف جز رنج و زحمت از همسايگياش نصيبي نبردهايم: به شرطِ رعايت حقوق همسايه (ايران) هم مفيد است و هم لازم و هم مغتنم! مگر دو همسايه، چه انتظاري از يكديگر ميتوانند داشته باشند؟ جز رعايت حقوقِ همديگر و احترام متقابل و در نتيجه ايجاد فضايي براي همزيستي مسالمتآميز؟ عاليجناب؛ در جواب پرسش ديگري از جانبِ خبرنگار روزنامه اعتماد كه: «به هر حال افكار عمومي ايران در حال پيگيري اين ماجرا (غرامت جنگ) است، در همين رابطه برخي از كارشناسان ايراني به غرامتي كه لهستان بابت صدماتي كه از سوي آلمانها به اتباعشان واردشده است، خواهانِ تكرار اين روند از سوي عراق هستند»، ميفرماييد: «ملت عراق رنجهاي بسياري در زمان رژيم گذشته متحمل شده است. به هر حال باني جنايتهايي كه در آن زمان به وقوع پيوسته، صدام است نه ملت عراق، ملت عراق خود قرباني اين رژيم است.»! با پوزشِ فراوان، اين ادعا از يك شخصيت مدعي «سياستورزي كاركشته» و ظاهرا «آشنا با قواعد حقوقِ بينالملل» به هيچوجه پذيرفته نبوده و نخواهد بود! اين ادعا كه چون «ملت عراق رنجهاي بسياري در زمان رژيم صدام متحمل شده است.» با اين استدلال كه از آنجايي كه «...باني جنايتهايي كه در آن زمان به وقوع پيوسته صدام حسين بوده و نه ملت عراق...» و اينكه چون «ملت عراق خود قرباني رژيم صدام حسين بوده...» پس بهزعمِ شما و با اين وصف هيچ مسووليتي متوجه دولت فعلي عراق نيست!! سخني است احساسي، عاميانه و تهي از استدلال، به دور از منطق كه در قالبِ هيچ قاعده و قانوني نميگنجد!