پنجرههاي ارتباط
صبا صراف
اين روزها وقتي ميبينم چربيها چطور خيلي با سرعت و بيشتر از زمانهاي قبل علاقه به احاطه بدنم دارند و چگونه با سرعت برق در بازوها و بدن من تجمع ميكنند و اين بالا رفتن ناچيز سنم را بهانه مانورهاي بيامان خود قرار دادهاند، تا جايي كه گاهي احساس حوصله نداشتن براي راه رفتن بهم دست ميدهد، احساس تنبلي را هم كه به آن اضافه كنيد، آنهم در اين تابستانهاي گرم ازميري، وقتي براي خريد بايد به بيرون بروم، هوس ميكنم تنها بروم، نزديكي پنجره خانهام بايستم و به سبك پيرزنان شهر از روش سنتي سبد بالابر استفاده كنم.
آن موقعها كه از زبان تركي چيزي نميفهميدم معمولا در بين مسيرها و كوچههاي خانهمان، پيرزنهاي سبد و طناب به دست را ميديدم كه ايستادهاند و با طناب سبدي را به بالا ميكشند، هميشه هم صداي اين پايين و آن بالا بسيار بلند بود و به نظر ميرسيد در حال چانهزني و گفتوگويي هم با مرد يا جوان پايين ساختمان كه مسوول گذاشتن وسايل در سبد بود، هستند.
گرچه زماني بود كه به پيرهاي در حال كشيدن طنابي حاوي سبدي از خريدهاي بقال، قاه قاه ميخنديدم اما اين روزها بهشان حسادت هم ميكنم. دلم ميخواهد در ثانيه من هم سبدم را از پنجره به پايين پرت كنم و از يكي، آن پايينها بخواهم آن را پر كند و به بالا بفرستد.
برايم خيلي عجيب و دور از تصور بود كه علت اين كارها چيست! اما كمكم با زندگي در اينجا متوجه شدم آپارتمانهاي قديمي شهر همگي پلههاي كوتاه و بسيار سختي دارند و عمدتا بدون حفاظ يا دستگيرهاي تا ۵ طبقه هستند. برخلاف ايران هم كسي خيلي به دنبال طبقه همكف و بدون پله لزوما نميگردد، اساسا در مورد آسانسور خيلي دقتي ندارند و خانههايي با پلههاي تابدار يا حتي مستطيل ساده بسيار رايج و عادي است. سن بالاترها هم با خيال راحت براي فرار از پلهها و بالا و پايين رفتن، چاره خود را پيدا كردهاند. سبد حملونقل يا بالابر، سبدي است با طناب آويزان به سمت پايين كه از پنجره پرتاب ميشود. همان روشي كه من هم اين روزها خيلي دوست دارم انجام دهم.
بعدها حتي مواردي را ديدم كه اسبابكشيها نيز گاهي اينجا از همين پنجره يا بالكن انجام ميشود. جرثقيلهاي بزرگي ميآورند، وسايل خيلي بزرگ و سخت را سوارش ميكنند و از پنجره به داخل خانه ميفرستند.
پنجرهها در اين فرهنگ اساسا نقش عمده دارند. چه در ادبيات و فرهنگ قديمشان، به صورتي كه شنيدهام اين پنجرههاي كوچك و نزديك به هم در خيابانهاي باريك، در فرهنگ شرق و مديترانهاي اين شهرها و كشورها براي تبادل همدلي و دوستي بوده است، بهطوريكه ميتوانستي به راحتي دستي دراز كني و غذايت را به دست همسايه برساني يا از پنجره با ديگري صحبت كني يا از همه سادهتر، بسياري پنجرهها هم اينجا رو به مناظر زيبايي مثل منظره دريا باز ميشوند.