باز باران
حسن لطفي
يوريس ايونس، فيلمساز هلندي در سال هزار و نهصد و بيست و نه ميلادي فيلم مستند شاعرانه باران را طوري به تصوير كشيد تا اين نعمت الهي طوري از آسمان به زمين ببارد كه گويي قرار است موسيقي دلنوازي باشد.
موسيقي كه ريتمش تند و تندتر ميشود و آدمها براي رهايي از آن چترها را باز كرده يا به سرپناهي رفته تا از باران تند در امان باشند. فيلم باران نمونه خوبي در ستايش باران و هنر
تدوين است.
باراني كه در فيلم تبديل به موجودي پويا ميشود كه ريزشش بسان رقصي بر زمين است. شايد اين روز كه باران مبدل به سيل شده و شهرها و روستاهاي زيادي را پشت سر گذاشته بد نباشد به تماشاي اين فيلم دوازده دقيقهاي بنشينيم تا دريابيم بارانها هميشگي نيستند و هميشه همچون تعبير زيباي گلچين گيلاني با ترانه و گوهرهاي فراوان همراه نيست. (باز باران با ترانه- با گوهرهاي فراوان - ميخورد بر بام خانه) بارانهاي امروز وقتي به سيل خروشان تبديل ميشود، آواز ديگري سر ميدهد.
آوازي كه گاه با فرياد آدمهاي گرفتار در خشمش همراه ميشود. فريادهايي كه دير يا زود فروكش ميكند و مبدل به خاطراتي تلخ ميشود. خاطراتي كه گمانم مثل فيلم باران ايونس و شعر زيباي باز باران با ترانه گلچين گيلاني بايد بماند. نه به خاطر اينكه به ياد درد و رنج آدمهايي بيفتيم كه سيل هستيشان را نيست كرد.
نه به خاطر آنكه كمكاريهايي را آينه دق كنيم و با تكرارش آب در هاون بكوبيم، بلكه به خاطر آيندهاي كه پيشرو داريم و اين آينده نيازمند برنامهريزي براي روزهايي است كه بارانش ترانه مهر نميگويد و با خود گوهرهايي ندارد.
رحمت هست، اما بايد مهارش كرد. مهار نشود سيل خشمگيني ميشود كه همچون نيش عقرب، زخم و كينش نشانه دشمني نيست. نشانه كينه نيست. برآمده از طبيعتي است كه دارد. طبيعتي كه با چارهانديشي ميتوان مبدل به دستاوردي عظيم براي منابع آبي آدمها شود. آدمهايي كه گاه فراموش ميكنند باران و سيل بدون دعوتنامه ميآيد. هميشه بايد آماده پذيرايي باشيم. اگر باشيم سود فراوان ميبريم و اگر نباشيم مهر باران در خشم سيل گم ميشود و بايد براي از بين بردن صدماتش رنج بسيار بكشيم. رنجي كه گاه بينتيجه است.
يادمان نرود خانههاي ويران دوباره آباد ميشود اما انسانهايي كه در سيل خروشان جان ميدهند ديگر زنده نميشوند .