عاشورا
و آموزههاي
امام حسين(ع)
شهراد شاهرخي طهراني
صحبت از ايثار و عشق و معرفت است و هنگامي كه نام مبارك حضرت حسين عليهالسلام را ميآوريم بياختيار مصيبتهاي كربلا و بلاهايي كه بر سر خاندان پيامبر(ص) و اهل امامت آوردند در مقابل چشمانمان مجسم ميشود و به ياد آن واقعه دردناك حدود ۱۴۰۰ سال پيش ميافتيم، البته شايد بعضيها و عدهاي بگويند خب چرا بايد به قرنها قبل برويم و......؛ بايد در جوابشان گفت كه مساله بر سر تاريخ آن دوران نيست بلكه بر سر شناخت و آموزههايي است كه به ما نشان داده شده و معرفتي است كه بايد به آن آگاهي يافت؛ لذا وقتي تاريخ آن دوران و آن واقعه دردناك را مرور ميكنيم به حقيقت خواهيم فهميد كه هدف از قيام و در نهايت شهادت حضرت امام حسين(ع) چه بوده است. در واقع نبايد فقط ظاهر واقعه آن زمان را نگاه كرد بلكه بايد به حقيقت ماجرا و عرفان حسيني معرفت پيدا كرد و به شناخت انديشه امام حسين(ع) و عاشورا دست يابيم.
حضرت حسين(ع) نمونه بارز عشق و غيرت الهي بود كه در مقابل دژخيمان يزيد و يزيديان سر خم نكرد و تا آخرين لحظه حيات در مقابل بيداد و نابرابريها ايستاد و جان مبارك به جانانِ دوست تقديم نمود. در حقيقت، عاشورا و واقعه كربلا آموزههاي بزرگي را در تاريخ اسلام و بشريت به نمايش حقيقي گذاشت و به بشر آموخت كه هر جا ستم رفت نبايد تماشا كرد و پرچم حق و عدالتطلبي را بايد افراشته و نگذاريم كه حق ديني، اجتماعي و سياسي و فرهنگي يك جامعه پايمال شود.
وفاداري و عشق در مكتب حسين(ع) يك اساس و واقعيت انساني است كه در ميان ياران او به راستي و حقيقت مشاهده ميكنيم، ياراني چون حضرت امام زينالعابدين(ع) فرزند گرانقدر ايشان و امام چهارم شيعيان، عباس بن علي(ع) برادر ايشان، حضرت زينب سلاماللهعليها خواهر بزرگوار حضرت و علياكبر(ع) فرزند برومند حضرت كه همگي علاوه بر نسبت جسماني و خانوادگي كه باهم داشتند به امام حسين(ع) به ديده مولا و «ولي خدا» نگاه ميكردند و سر بر آستان ولايت محبت او ميگذاشتند و اين معرفت و شناخت به ولي خدا باعث شد كه از سر عشق و وفاداري و خداشناسي و خودشناسي، جان در راه حسين(ع) و اهداف الهي او بگذارند و جلوههاي ايثار و عشق به عرفان حسين(ع) را آنگونه زيبا و تماشايي در عاشورا به نمايش حقيقي گذارند.
و اين «وفاداري» خود درس بزرگي است كه در عاشورا به ما داده ميشود كه هيچگاه حق را رها نكنيم (اگرچه باطل همواره به واسطه حيله و شهوات دنيايي طرفداران زيادي دارد.)
«حُر» يكي از كساني بود كه بعد از آنكه مقابل حضرت حسين(ع) و ياران باوفايش ايستاد، تلنگري بر وجدانش زده شد و درياي وجدان و انديشهاش به تلاطم افتاد و حال توبه بر او دست داد و روحش ناآرام شد، چرا كه دين و دل به يك ديدن باخت و محو چشمان زيباي حسين و سيماي حسيني گشت و عرفان و حقانيت حسين سلامالله عليه در باطن حُر شعله انداخته و تجلي حقيقت و معرفت در ژرفاي قلب او هويدا شد و مجنونوار با حال توبه و نيازمندي به سوي حسين شتافت و در راه او و حقيقت او جانفشانيها كرد.
آري، زير شمشير عشق بايد رقصكنان رفت و زيباترين تجسم عاشقانهها را بايد به حقيقت، به نمايش گذاشت.
امام حسين عليهالسلام در ماجراي خروجشان از مكه به سوي كربلا درس اماممحوري را به اصحاب خويش آموختند؛ آن عده از ياران كه معرفت حقيقي به امام نداشتند، كعبه را اصل دانستند و با امام همراه نشدند. در واقع حضرت سيدالشهدا با خروج از مكه خواست بفهماند كه كعبه واقعي و خانه خدا آنجايي است كه «امام حي» آنجاست. در واقع اصل حج، معرفت به ولي خدا و امام حي است.
در بامداد عاشورا بعد از آنكه لشكر دشمن به طرف حسين عليه السلام و ياران باوفايش حركت كرد امام حسين(ع) دستان خود را بلند كرد و با پروردگار خويش به گفتوگو نشست و سپس ولي خدا به طرف ميدان نبرد حركت كرد و در مقابل عمربن سعد و جمعيتي عظيم و صفهايي از سربازان يزيد و يزيديان قرار گرفت و آن واقعه در تاريخ اسلام به وقوع پيوست.
اگر بخواهيم واقعيت را بررسي كنيم بايد گفت كه تمام كساني كه در مقابل حسين و هفتاد و دوتن از ياران با وفايش شمشير گشودند همگي مسلمان، نمازخوان و مفتي بودند كه قرآن را هم ميخواندند و اكثرشان از حفظ بودند ولي نميدانستند كه قرآن زنده و ناطق، آن كسي است كه در برابر آنان است و در مقابل او تيغ كين كشيدهاند و آب را روي او و اهل بيت او و ياران او بستند و در نهايت سر مبارك ولي خدا را به نيزه افراشتند. اين حادثه عظيم و ناگوار كه دل خدا و عرش خدا را هم به لرزه درآورد آنقدر بزرگ است كه هنوز بعد از قرنها اين واقعه را به ياد ميآوريم و بر آن واقعه به سوگ مينشينيم.
چه شد كه ابن سعدها و شمرها كه هفت موضع بدنشان به واسطه كثرت عبادت و نماز، پينه بسته بود اينگونه در مقابل ولي حق ايستادند و درصدد قتل بهترين بنده از بندگان خدا بر آمدند و در مقابل، آن «جوان نصراني» كه نداي حسين(ع) در گوش جانش طنين افكنده شد به سوي ميدان بلا روان شد و در صحنه كربلا تا سيماي معنوي و عرفاني حسين(ع) را ديد جان در قدم او نهاد و در ميدان نبرد و عشق، جانبازيها نمود و آفريدگار عشق و زيبايي در واقعه عاشورا شد.
آموزههاي حسيني در مكتب حسين(ع) بسيار است چرا كه حضرت حسين نماد صلح و محبت و عشق بود و هست، اما چون پاي حق و حقطلبي در ميان بود بايد صلح را كنار ميگذاشت تا در برابر ديوسيرتان و ظلمهايي كه بر مردم زمانه ميرفت و فسادهايي كه حكام آن زمان به بار ميآوردند، بايستد و كوتاه نيايد و مدارا را كنار گذاشته و در واقع اصل اسلام و اسلام حقيقي را كه سرشار از «محبت و صلح و حقطلبي است» به اهل خشونت و ستم معرفي كرده و به دفاع از دين برآيد و در واقع اصل دين و اسلام هم خود حسين ابن علي سلامالله عليه بود كه دشمنان او از جمله ابن زياد و يزيد بن معاويه و ديگر دشمنان او اين حقيقت را باور نميكردند كه «قلب دين» حضرت حسين(ع) است و شهوت مقام و دنيا آنها را كور كرده بود و زيبايي حق را هرگز در جمال لاهوتي حسين نميديدند و ظلم و ستم را از حد و مرز گذرانده بودند. بايد غيرت حسيني در امام حسين و يارانش به جوش ميآمد تا حقيقت عاشورا و حادثه كربلا رقم بخورد.
بايد اينگونه ميشد تا نور از ظلمت و سياهي گذر كرده و حقيقتِ حق عليه باطل نمايان شود.
در واقع همين قيام حسيني و حقانيت حسين(ع) بود كه آموزههاي بينظيري را بر همگان آموخت تا آيندگان قلم بر دست گيرند و جلوههاي واقعي حسين(ع) را در قالب هنر و نوشتار به تصوير كشانند.