مدارا كن ترحم نه!
شينا انصاري
تسليبخشي اطرافيان براي بيمار مبتلا به سرطان مثل راه رفتن روي بند باريكي است كه با كمي بيدقتي ميتواند به سقوط در وادي ترحم يا بيمهري منجر شود. تسليبخشي تخفيف يا تسكين غم هست كه از آن به همدلي نيز تعبير ميشود. براي بيمار، حمايت روحي اهميتي همتراز پرستاري و مراقبتهاي پزشكي دارد. البته هر دوست يا عضو خانوادهاي هم نميتواند نقش مُسكن را بازي كند و چه بسا ممكن هست باعث بدتر شدن حال روحي بيمار شود. كساني كه مدام از مسائل و مشكلات مربوط به بيماريات سوال ميكنند، كساني كه سعي ميكنند راهكارهاي عجيب و غريب ارايه دهند يا دلسوزي آنها توام با القاي حس بيچارگي و ناتواني است، ميتوانند تو را خستهتر و دردت را بيشتر كنند. بيمار ميخواهد در كنار يك همدمِ همدل، آشفتگيهاي ذهنش را بيرون بريزد تا در درونش زلالي بهتري پيدا كند. او ميخواهد تخليه شود. حال آنكه اين افراد با سخن يا رفتار خود گاهي همان اندك آرامش يا اميدت را برهم ميزنند و درون تو را كدرتر و آشفتهتر ميسازند. تويي كه نميداني چه در انتظارت هست جز مسير طولاني و فرساينده درمان، مدام با خود ميگويي من بيمارم چرا بايد موجش اطرافيانم را اين همه آزار دهد و زندگي آنها را از مسير طبيعي خود خارج كند؟! فكركردن به اين موضوع كه زندگي آنها بهخاطر بيماريات دستخوش تغيير شده، تو را بيشتر ناراحت و معذب ميكند. در كنار اين مشغلههاي ذهني، سير نصايح برخي از نزديكان و اطرافيان، البته اغلب از سر دلسوزي و دلنگراني باري هست كه گاهي بدجور بر شانههاي خسته بيمار سنگيني ميكند. وجه ديگر بيماري حادي مانند سرطان اين است كه دوستان و همراهان واقعي را از دوستنماها جدا ميكند. آنهايي كه حاضرند به هر قيمتي در كنارت باشند، با تو به جلسات شيميدرماني بيايند، از تو مراقبت كنند، برايت پيغام بگذارند و جوياي احوالت شوند، كساني كه به هر طريقي قصدشان خوبحالي توست و با هر شيوهاي كه ميشناسند و در چنته دارند سعي ميكنند محبت و دوستيشان را ابراز كنند و تو اين زبان پرمهر، اين محبت راستين را به خوبي ميفهمي، همانطوركه ميتواني تسليهاي ساختگي و دروغين را به راحتي تشخيص دهي.
عبور از گردنه بيماري براي بعضيها ميتواند با زياد شدن شبكه دوستان و معاشران باشد و براي برخي تنگ شدن حلقه نزديكان. در هر حال اگر به اندازه يك كف دست دوست ناب و همراه واقعي داشته باشي ميارزد چفت و بست رفاقتهايت را محكمتر ببندي و زياديها را بيخيال شوي. زندگي با سرطان با همراهاني همپا كه پا به پاي تو ميآيند و به تو و دلمشغوليها و نگرانيهايت دل ميدهند و مدارا ميكنند راحتتر و امنتر ميگذرد. دوست داري دورت را همان چند آدم ناب مهربان احاطه كند، آنهايي كه حرف به حرف كلماتشان را چندبار قبل از بر زبان آوردن وارسي ميكنند مبادا سنگيني يا تيزي جملات تو را بيازارد و بويي از ترحم يا بيمهري بدهد. با وجود آنهاست كه دوست داري سختترين دردها را تاب بياوري به خاطر آنهايي كه واقعا دوستت دارند و تو بدهكار محبت و مهرباني آنها هستي.