گذري به كارنامه مترجمي كه از ميان ما رفت
آنچه احمدگلشيري از ادبيات دنيا به ما شناساند
گروه هنر و ادبيات
نام احمد گلشيري اگرچه به سبب نام خانوادگياش يادآور هوشنگ گلشيري هم هست اما براي اهالي جدي ادبيات او خود نام بلندي در عرصه ترجمه متون ادبي و به طور مشخص ادبيات داستاني جهان به زبان فارسي است.
اين مترجم نامآشنا كه دو روز پيش بر اثر نارسايي قلبي از دنيا رفت و ادبيات ايران و اصفهان را اندوهگين كرد، آثار درخشاني از خود در كارنامهاش بهجا گذاشته. او از اعضاي تاثيرگذار «جُنگ اصفهان» است و بايد او را پرورش يافته آن مكتب دانست كه يادآور نامهاي بلندي چون ابوالحسن نجفي، محمد حقوقي، محمد كلباسي، جليل دوستخواه، احمد ميرعلايي، ضياء موحد، بهرام صادقي، اميرحسين افراسيابي، محمود نيكبخت، احمد اخوت، رضا فرخفال، يونس تراكمه و... است. حلقهاي ادبي كه برخي از بهترين آثار ادبيات معاصر ايران براي اولينبار در آن جمع خوانده و نقد و بررسي شد. شايد آشناترينهايشان «ملكوت» بهرام صادقي و «شازده احتجاب» هوشنگ گلشيري بوده باشد. جُنگي كه فصلنامه «زنده رود» به نوعي ادامه طبيعي و منطقي آن بوده است.
احمد گلشيري پرورش يافته چنين مكتبي بود. او كه از مدتها قبل به بيماري پاركينسون مبتلا شده بود، در پي تشديد اين بيماري، عفونت خون و ريه در بخش گوارش بيمارستان الزهراي اصفهان بستري شده بود و درنهايت 10 مرداد بر اثر عارضه قلبي درگذشت.
احمد گلشيري تحصيلات ابتدايي را در آبادان سپري كرد و سپس به اصفهان رفت و در آنجا دوره دبيرستان را در دبيرستان ادب پشت سر گذاشت. گلشيري الفباي زبان انگليسي را در انجمن ايران امريكا و شوراي فرهنگي بريتانياي اصفهان آموخت و آنگاه در دانشكده ادبيات اصفهان كه «فواد فاروقي» آن را بنا كرده بود، درس خواند. از ميان استاداني كه احمد گلشيري براي تدريس زبان به اصفهان آورد، كريگزبي، اهل نيويورك و لُرِن، اهل انگليس را ميتوان نام برد كه او از آن دو بسيار آموخت و هيچگاه از يادشان نميبرد.
درباره احمد گلشيري نكات ناگفتني زياد است؛ ازجمله اينكه او سبك زندگي خاص خودش را داشت و مثلا به كافهنشيني علاقهمند و معتقد بود كه كافهنشيني بخشي از شهرنشيني است.
او مدرس هم بود و شاگردان زيادي را پرورش داد. عصرها كه از كار تدريس فراغت مييافت، به كافه پارك اصفهان در چهارباغ ميرفت و در آنجا با ياران جُنگ اصفهان ديدار ميكرد. گلشيري داستان «يكگوشه پاك و پرنور» همينگوي را كه نخستين ترجمه اوست، در همين كافه ترجمه كرد و در جمع ياران جُنگ خواند.
وي پس از فراز و نشيبهاي فراوان درنهايت به تهران رفت و در مركز انتشارات آموزشي به كار مشغول شد. او صبحها به كار سردبيري مجله «پيك جوانان» ميپرداخت و بعدازظهرها در ترياي هتل پالاس تهران براي كانال دوم تلويزيون ملي ايران به ترجمه متن فيلم مشغول ميشد.
از ميان آثار ادبي كه احمد گلشيري ترجمه كرد، ميتوان به مجموعه ارزشمند چند جلدي داستان و نقد داستان اشاره كرد كه جلد اول آن در سال ۱۳۶۸، جلد دوم در سال ۱۳۷۰، جلد سوم در سال ۱۳۷۶ و جلد چهارم در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسيد و 12 سال از عمر گلشيري را به خود اختصاص داد.
از ديگر آثار او مجموعه 10 رمان است به نامهاي «ساعت شوم»، نوشته گابريل گارسيا ماركز، «پدرو پارامو» اثر «خوان رولفو»، «نفرين ابدي بر خواننده اين برگها» نوشته مانوئل پوئيگ، «ناپديدشدگان» نوشته آريل دورفمن، «از عشق و ديگر اهريمنان»، نوشته گابريل گارسيا ماركز؛ «گرسنه» ناثر كنوت هامسون؛ شكار انسان، نوشته خوزه ايبالدو ريبير، «دوئل»، نوشته آنتون چخوف و «سالهاي سگي» اثر ماريو بارگاس يوسا «چه كسي پالومينو مالرو را كشت» نوشته ماريو بارگاس يوسا است كه در سالهاي ۱۳۶۲ تا ۱۳۸۳ منتشر شدهاند.
مجموعه بهترين داستانهاي كوتاه نويسندگان بزرگ است كه از ميان آنها بهترين داستانهاي آنتون چخوف در سال ۱۳۸۱، بهترين داستانهاي ارنست همينگوي در سال ۱۳۸۴، بهترين داستانهاي گابريل گارسيا ماركز در سال ۱۳۸۴ و بهترين داستانهاي جيمز جويس در سال ۱۳۸۸ چاپ شدهاند، كار ارزشمند ديگري است كه در كارنامه اين مترجم فقيد ميدرخشد. كتابهاي اين مجموعه همراه با مقدمههاي مفصلي منتشر شدهاند كه سبب شهرت اين چند مجموعه شده است.