ادامه از صفحه اول
اخبار منفي
براساس اين سرشماري جمعيت ۱۵ تا ۲۴ ساله ايران از حيث وضع فعاليت به اين صورت هستند.
جمعيت NEET را چگونه حساب كنيم. به نظر ميرسد كه بيكاران و ساير را بايد با هم جمع كرد تا تعداد اين جمعيت به دست آيد، البته سربازها نيز جزو اين گروه هستند كه بايد تعداد آنها را كم كرد كه چون آمار آنان را نداريم، انجام نميدهيم پس جمعيت NEET براي كل جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال در بيشترين مقدار برابر است با 1/2 ميليون و براي مردان،5/1 ميليون نفر است كه درصد آن نسبت به كل جمعيت ۱۵ تا ۲۴ سال به ترتيب برابر5/17 درصد براي كل جمعيت زن و مرد و 0/25 درصد براي پسران كه اگر پسران سرباز را كم كنيم، اين رقم كمتر خواهد شد.
البته ترديدي نيست كه از سال ۱۳۹۵ تاكنون اين درصدها بيشتر شده است، به ويژه با شرايط بد اقتصادي و كرونا كه اثر منفي بر ميزان جوانان در حال تحصيل و اشتغال گذاشته است، ولي در هر حال بعيد است از رقم ۲۰ درصد براي كل جمعيت جوانان بيشتر شده باشد.
اگر نتايج سال ۱۳۹۵ را با سال ۱۳۸۵ مقايسه كنيم، متوجه ميشويم در مورد مردان قدري بيشتر شده است كه قطعا در سالهاي اخير افزايش بيشتري هم يافته است. به نظر ميرسد كه مركز آمار ايران انجام سرشماري سال ۱۴۰۰ را از برنامه خود حذف كرده است، بالطبع آمارهاي دقيق جمعيتي را بايد با ارجاع به آمار ثبتي ارايه داد كه هنوز در دسترس نيست، ولي گمان ميكنم كه وضعيت جامعه ايران از حيث جمعيت NEET نه مطلوب است و نه چندان نامطلوب، هر چند به لحاظ روندي، رو به سوي عدم مطلوبيت دارد.
اين يادداشت در ادامه يادداشت ديروز براي روزنامه كيهان مفيد است. اينكه اگر بخواهيد يك خبر منفي را اصلاح كنيد نياز به تهمت زدن به اين و آن و درشتگويي نيست، فقط كافي است، قدري زحمت بكشيد و خبر درست را منتشر كنيد.
دُمِ خروس عدالت آموزشي
بنابر آمار بيش از 80 درصد مدرسههاي كشور دولتي عادي هستند يعني با پسوندي مانند هيات امنايي، نمونه دولتي، نمونه مردمي، ماندگار و... همراه نيستند؛ گرچه اين به معناي رايگان بودنِ آنها نيست! كموبيش هيچ مدرسهاي در كشور وجود ندارد كه از خانوادهها و به بهانههاي گوناگون پول دريافت نكند. سالهاست مدرسههاي دولتي در ايران مورد بيتوجهي آشكار و پنهان قرار دارند. نزديك دو دهه است سرانه دانشآموزي كه هزينههاي جاري مدرسه را پوشش ميدهد، به مدرسهها نميرسد يا اگر در موارد انگشتشمار پرداخت ميشود بسيار بسيار اندك است. بنابر بودجه اختصاصيافته به آموزش و پرورش، اندكي كمتر از 80 درصد بودجه بايد صرف هزينههاي پرسنلي مانند حقوق و هزينههاي جاري و... شود و بقيه براي كيفيتبخشي به آموزش هزينه شود اما بنابر گفتههاي دستاندركاران ارشد آموزش و پرورش بيش از 98 درصد بودجه در بخش پرسنلي هزينه ميشود و البته چندين دهه است كه معلمان بحق به اندك بودن دريافتي خود معترضند. اين جداي از دستهاي آشكار و پنهاني است كه در راستاي پولي كردن آموزش، دستكم در برخي مناطق، مدرسههاي دولتي به عمد ضعيف و ناكارآمد نگه داشتهشده و ميشوند.
از سوي ديگر روند چند دههاي كنكور، قدرت گرفتن مافياي اقتصادي پشت آن و البته تعارض منافع آشكار و پنهان بخش بزرگي از دستاندركاران آموزشي و غيرآموزشي، غول كنكور را به شكلي درآورده كه ديگر بدون هزينهكردهاي دهها و صدها ميليوني نميتوان از سد آن گذشت. شوربختانه ورود به دانشگاهاي برتر و رشتههاي برتر تنها يك مسير دارد و آن هم پولدار بودن است؛ هرچه پول بدهي، سهمت از آش آموزش بيشتر و بيشتر خواهد بود!
امروز از اصل 30 قانون اساسي مبني بر رايگان بودن آموزش و روح محروميتزدايي نهفته در اين قانون و البته هدفهاي اوليه انقلاب و انقلابيون در راستاي مبارزه با شكلهاي گوناگون محروميت، خبري نيست. امروز و البته از سه دهه پيش، بر خلاف شعارهاي نامزدهاي رياستجمهوري و پس از رسيدن به صندلي رياست، همگي در راستاي طبقاتي شدن آموزش گام برداشتهاند؛ يا دستكم حركت آشكار و پنهان اين مارِ خوش خط وخال و بهشدت آسيبزا را ناديده گرفتهاند. امروز بدون هزينههاي چند ده ميليوني براي ورود به مدرسههاي تيزهوشان، غيردولتيهاي برند و حتي دولتيهاي لاكچري، كموبيش هيچكس امكان كاميابي در آموزش را ندارد و اين يعني فاجعه در راه است! جامعه طبقاتي كه در سالهاي نه چندان دور فرزندان دهكهاي پردرآمد بر فرزندان دهكهاي كمدرآمد آقايي ميكنند. جامعه طبقاتي آبستن بحرانهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي خواهد بود و موجهاي مخرب و بلند آن دامن همه را خواهد گرفت و البته گوشههايي از اين موج، امروز دارد خودنمايي ميكند. در اين ميان شعارهايي مانند دولت محرومان و حرفهايي از جنس نوكري كردن براي محرومان آدم را ياد ضربالمثل «قسم حضرت عباس و دُم خروس» مياندازد! گماني نيست كه خطر شكاف طبقاتي به ما رسيده و شوربختانه همچنان گروهي خود را به خواب زدهاند!