خريد تضميني
آينده توسط ثروتمندان!
اينكه از ميان داوطلبان برتر كنكور فقط 2 نفر در مدارس دولتي و نيمه دولتي درس خوانده اند و 38درصد از همين برندگان از تهران هستند، اينكه ۸۱درصد رتبههاي زير ۳ هزار دهك هشت تا ۱۰ هستند، اينكه ۱۹درصد رتبههاي زير ۳ هزار هم براي هفت دهك بعدي است و ۴۸درصد از رتبههاي زير ۳ هزار فقط دهك ۱۰ هستند و... سمت و سوي فاصله طبقاتي آينده را به خوبي نشان ميدهد.
اين خسارت و بيعدالتي مستمر متاسفانه همه ساله ابعاد عميقتر و گستردهتري به خود ميگيرد و گويا اركان و موثران جامعه بدان رضايت ضمني پيدا كردهاند و اگر سروصدايي بلند ميشود بيشتر به كار تبليغات ميآيد! جالب است همان كسي كه از اين شكاف طبقاتي در نظام آموزشي گلايه ميكند. هنگامي كه مورد سوال قرار ميگيرد به صراحت ميگويد: من پول دارم لذا فرزندم را در مدارس غيرانتفاعي ثبتنام ميكنم! و چه بسيارند منتقدان وضع موجود كه همين منطق را دارند و به آن عملي ميكنند.
اگر بپذيريم كه بسياري از منتقدان و معترضان به انواع شكافهاي طبقاتي به واسطه موقعيتهاي سياسي يا وجهات ديرينه حمايت از فرودستان جامعه اين واقعيت تلخ را مورد توجه قرار ميدهند و خود درد محرومان ندارند اميدها براي تصحيح روند قطبي شدن جامعه ضعيفتر ميشود و هيچ افق روشني براي عادلانهتر شدن توزيع انواع امكانات كشور براي همه اقشار اجتماع مشهود نيست. روشنفكران كشور ما از ديرباز معروف و مشهور به فاصله داشتن با بطن جامعه خصوصا بينوايان بودهاند و دغدغه قابلتوجهي در اين ارتباط از خود نشان نداده و نميدهند، انواع مبارزان ديروز با گرايشهاي مختلف سياسي و جهانبيني كه امروزه يا مسوولند يا مسوول بودهاند يا اپوزيسيون شدهاند اغلب دچار رفاه بالا و حتي سرمايههاي كلان شدهاند و ديگر مثل گذشته آرمان حمايت از خلق مستضعف را حتي به بيان نميآورند چه رسد به اينكه دغدغه اصلي خود را بر آن استوار كنند و مطالبه جدي و عمليشان عدالت اقتصادي باشد. امروز مبارزان قديمي در خانههاي بالاي شهر سكنا دارند و تنها چهار هزار آقازاده در خارج از كشور ديوار ميان پدرانشان با محرومان را قطورتر ميكند. جالب اينكه در اين فقره تفاوت چنداني ميان اصلاحطلبان و اصولگرايان وجود ندارد! معدود چهرههايي كه در اين ارتباط از خود فعاليت و تمركز نشان ميدهند به عوامگرايي شهرهاند و در زمان مسووليت ايشان بود كه رانتخواريها و ناكارآمديها و بيبرنامگيها فاصلههاي طبقاتي را عمق بخشيد و بسياري از روندهاي ناصواب كنوني از همان دوران سرچشمه ميگيرد.
با اين اوصاف به نظر ميرسد در شرايط كنوني، درست در زماني كه تهيدستان جامعه يكي از سختترين شرايط خود را سپري ميكنند جمعيت بيشمارشان در سپهر سياسي كشور نمايندهاي براي بيان عمق دردهايشان ندارد و اساسا فلسفه حمايت از فرودستان دچار خلأ ايدئولوژيك شده است. روزگاري از حسينيه ارشاد فريادهاي دكتر علي شريعتي حتي درد بردگان مصري و كارگران چيني را الهامبخش همه آرمانخواهان ميكرد، ابوذر را به نماد حمايت از تهيدستان تبديل كرده بود و علامهاي چون محمدرضا حكيمي از عمق كتاب و سنت و سيره پيامبر مصاديق روشن و ملموس قيام به قسط را بيرون ميكشيد، در آن زمان رقابت ميان مبارزان بر سر بيشتر و بهتر دفاع كردن از مستضعفان بود ولي امروز كدام شخصيت مستقل و عالم و دانشمند را ميشناسيم كه تئوريپرداز حمايت از تهيدستان باشد؟ به نظر ميرسد اپوزيسيون خارجنشين كه بعضا وامدار بيگانگانند متوجه چنين خلأيي شدهاند و در اوج رفاه و امنيت و درحالي كه اساسا گروه خونيشان به حمايت از محرومان نميخورد داعيهدار كارگران و معلمان و حاشيهنشينها شدهاند!
كسي مدعي احياي روشها و موقعيتها و فكرها و تئوريهاي 50 سال پيش نيست ولي رها شدن جمعيت عظيمي از مردم در رنج روزافزون اقتصادي خطايي راهبردي و تاريخي از سوي همه جريانهاي سياسي است و اين معنا با چند بيانيه و مصاحبه و انتقاد از ناكارآمدي دولت كه در زمان آقاي روحاني از سوي اصولگرايان صورت ميگرفت و در زمان كنوني از سوي اصلاحطلبان انجام ميشود آرمان بزرگ محرومان حتي جريان نمييابد و هواخواه پيدا نميكند چه رسد به اينكه به تحقق نزديك شود.