موزه حراجها
رضا دبيرينژاد
به طور معمول چند حراج نامدار در دنيا به تناوب آثار تاريخي و فرهنگي تمدن ايران را ارايه ميكنند و هر از گاهي كه اين حراجيها برگزار ميشود مجموعهاي متنوع از انواع آثار ايراني اعم از نسخ خطي، نقاشي، منسوجات، فرش، هنرهاي فلزي، سفالي و... به چشم ميآيد، علاقهمندان به فرهنگ ايراني شوكه شده و دچار نوعي خشم ميشوند كه چرا اين آثار از ايران خارج شدهاند؟ چرا موزههاي ايران آنها را نميخرند و به ايران بازنميگردانند؟ يا اينكه چرا از فروش آنها جلوگيري نميشود؟
اينكه ميشود از فروش آنها جلوگيري كرد يا نه يك امر حقوقي است و از سوي ديگر منوط به اثبات مالكيت مادي آنهاست كه بحث مفصل و تخصصي خود را دارد اما در هر شكل پيوند فرهنگي آنها از دست نميرود و نميتوان تعلق فرهنگي آنها را ناديده گرفت، اينجاست كه اين پرسش پيش ميآيد كه چگونه ميتوان تعلق و بهرهمندي فرهنگي از آنها را در داخل كشور حفظ نمود؟
اينجاست كه جداي از بحث مالكيت مادي كه پيچيدگيهاي خاص خود را دارد بايد به روشهاي ديگري فرآيندهاي فرهنگي را طي نمود و اتصالهاي فرهنگي را حفظ كرد. وقتي به كاتالوگهاي ادوار مختلف حراجهاي مشهور دنيا كه از دههها پيشتر برپا شدهاند مراجعه ميكنيم، ميبينيم كه صدها اثر از تمدن ايران از سالهاي دور در اين حراجيها فروخته شده كه امروزه از مكان استقرار آنها خبري در دست نيست اما كاتالوگهاي منتشر شده اسناد قابلتوجهي هستند كه اطلاعاتي از اين يادگارهاي فرهنگي پراكنده شده به ما ميدهند.
اين مجموعه آثار اگرچه امروزه در دسترس نيستند اما با خود روايتهايي از تمدن و فرهنگ ايراني دارند كه در همنشيني با ساير آثار تاريخي زنجيره كاملتري را ميسازند و ميتوانند تصوير دقيقتري از فرهنگ و صنايع ايران نشان دهند و اين مجموعههاي حراج شده را ميتوان حلقه مفقوده تمدني قلمداد كرد. از اين رو ايجاد يك بانك اطلاعاتي از آثار فروخته شده در حراجيهاي دنيا كه مربوط به آثار ايراني هستند و تكميل اين بانك ميتواند يك منبع خوب اطلاعاتي بسازد، از سوي ديگر تبديل اين بانك اطلاعاتي به يك موزه مجازي ميتواند اين دادهها و آثار را دراختيار علاقهمندان و پژوهشگران قرار دهد تا با وجود دور بودن در نگاه تحقيقي آنها را با ساير موجود در كنار هم قرار دهند و به پرسشهاي تاريخي پاسخ دقيقتري بدهند. ايجاد اين موزه مجازي خود باعث حفظ پيوندهاي فرهنگي ميان اين مجموعههاي حراج شده با فرهنگ اصليشان يعني ايران است، استفاده از بسترهاي جديد ديجيتالسازي خود ميتواند راهي براي مقابله فرهنگي و موزهاي با تاراج آثار تاريخي باشد.