خاطرات سفر و حضر ( 270 )
اسماعيل كهرم
آموزش... از حركت بازميايستد. تمام سيستمها به نخي متصل هستند و او خود به آب متصل است. اين مرحله فروپاشي ناگهاني اتفاق مي افتد، ناگهان، آب، برق، سيستم بهداشتي، آموزشي و... فرو ميريزد و متعاقب آن كاشان، آران و بيدگل، برهوت خواهند شد و مردم پاك اين خطه اين ناحيه را ترك خواهند كرد براي هميشه.
در اهواز با قطع آب همه سيستمهاي متعلق به يك شهر امروزي مدرن متوقف شد. اين موضوع چندان مورد توجه جهان واقع شد كه خبر شماره يك در سراسر جهان شد و در دانشگاههاي اروپا تدريس شد. خبرنگاران خبرگزاريهاي معتبر به اهواز آمدند...
يكي از بچههاي آران و بيدگل كه به ديدارم آمد، در تهران گفت كه خانه خود را به سبك قديم با حيات گود، ديوارهاي كاهگلي و زيرزمين سرداب مانند و نيز بادگير بازسازي كرده. با ذوق و شوق به ديدار آن شتافتم.
بادگير از مسافات دور در خيابان ديده ميشد. من تقريبا در خانهاي شبيه به اين در جنوب شهر تهران زندگي كردم.
در اين خانه آرامش بود، بازيهاي كودكانه، شادي، سايه پدر و مادر، صفا و صميميت و همسايههاي مهربان و متعدد با يك كوچه مملو از همجوارهاي مهربان.
در اين خانه كه از اوايل پهلوي اول الگو گرفته بود گذشت زمان حس نميشد. آب كشيدن از چاه يكربع زمان طول ميكشيد. امروز فقط با چرخاندن يك پيچ و با فشار يك تكمه.
به نظر من آقاي رمضاني و خانمشان و دو فرزند خردسالشان تصميم به انتخاب زندگي ساده گذشته گرفتهاند. دور از قيل و قال گذشته و چسبيدن به آرامش است.
به طور قطع فرزنداني كه در اين محيط آرام زندگي ميكنند براي بازگشت به دنياي امروز يا فردا، آمادهترند. بچههاي همسايهها نيز به منزل رمضانيها آمده بودند. براي بازي و سرگرمي. آنها هم اين محيط را بيشتر دوست داشتند. اگر مقصود رمضانيها رسيدن به آسايش و آرامش عهد قديم بود بچهها ميگفتند كه به آن رسيدهاند.
ادامه دارد