تمايز ميان «شهروند» و «انسان» در عصر متاورس
كامران مشفقآراني
چشمهايم را ميبندم، سعي ميكنم درون ذهن اطرافيانم را تصور كنم، شايد به عبارتي امروزيتر با تكنيكهاي تلپاتي ذهن آنها را بتوانم بخوانم، بشر همواره با ذهني بلندپروازانه به دنبال جهاني ايدهآل بوده است، در اين مسير دشوار همواره محدوديتهاي گوناگون سد راه نيل به اين اهداف بزرگ بودهاند، محدوديتهايي كه اغلب توسط وضع قوانين بجا و نابجا به دست خود انسان وضع شدهاند. در اين ميان قرنها تلاش علممداران توانسته تنها بخش كوچكي از اين حجم بالاي محدوديتها و كاستي را كاهش دهد. بديهي است كه ذيل اين تلاشهاي پيوسته بوده كه كيفيت زندگي بشر امروزي در مقام مقايسه با بشر سده پيشين تفاوتي معنايي دارد. هانا آرنت انديشمند برجسته سياسي قرن بيستم در انديشههاي خود به دفعات به تحليل خشونت، توتاليتريسم، انقلاب و انسانهاي عصر ظلماني پرداخته، هانا آرنت در ژرفگاه انديشه سياسي خود نگاهي اگزيستانسياليستي به مفهوم «عمل» يا همان «Act» دارد و مشكلات و مصائب انسان را فراموشي فعل «عمل» در عرصه عمومي ميانگارد، همچنانكه بعدتر ميشل فوكو به خوانشي مشابه با او از معناي «قدرت» دست يازيد. روششناسي آرنت امروزه يكي از منابع و مراجع اصلي محافل فكري و سياسي به شمار ميرود، وي با ترسيم مرزبندي دقيق ميان فضاي خصوصي و فضاي عمومي (تمايز ميان «شهروند» و «انسان») فضايي را به تصوير ميكشد كه كنش سياسي تنها آنجاست كه انجامپذير است. با رشد تكنولوژي خصوصا در نيم قرن اخير و وسعت عمق نفوذ فناوري در جايجاي جوامع كنوني، ديري نخواهد پاييد كه چشمهايتان را بر هم مينهيد و افكار دوستان و نزديكانتان را ميخوانيد. شتاب هيپبربوليكي نمودار رشد فناوري توسعه پديده نوظهور «متاورس» را رقم زده، با اين حساب شايد براي عموم قابل لمس باشد كه در آيندهاي نه چندان دور بتوانيم در ذهن يكديگر قدم بزنيم، اين دقيقا از بين رفتن فضاي خصوصي است كه آرنت از آن به عنوان فضاي تجربي و كاركردي تفكرات فلسفي از آن دم ميزند، مرزبندي متعال آرنت بشر را در دو سوي مرزبندي ميكند، با اين روند تغيير دكوراسيون مرزبندي جهان به واسطه اين مرزها در حال فروپاشي هستند، وضعيتي كه براي هيچ كس قابل اغماض نيست.