• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۶ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5288 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۵ شهريور

فرهنگ و هنر از كجا ضربه مي‌خورد؟

قلب معاني، دستور كار مديران هنرهاي نمايشي است

بابك احمدي

 اداره كل هنرهاي نمايشي دولت سيزدهم در يك حركت بي‌سابقه موجي از رفتار رسانه‌اي شبه پروپاگانديستي و جوسازي همراه با اطلاعات مبهم و ناقص، غيرقابل راستي‌آزمايي به نفع خودش را آغاز كرده است. براي نمونه مي‌توان به انتشار آمار افزايش تماشاگران تئاتر در مقايسه با يك سال پاياني دولت گذشته، افزايش تعداد موسسات تك‌منظوره (و نه چند منظوره)، گفت‌وگوهاي مثبت با مديران هنري سالن‌هاي دولتي، يادداشت گرفتن از نيروهاي اصطلاحا خودي (مديران) و مواردي مشابه اشاره كرد. در همين رابطه روز گذشته آماري روي كانال‌هاي رسانه‌اي و خروجي‌هاي خبري اين اداره كل قرار گرفت مبني ‌بر اينكه تعداد تماشاگران آثار نمايشي از 382288 به عدد 719057 نفر در سراسر كشور رسيده و با 88 درصد رشد، گوي سبقت از دولت سابق ربوده است؛ «هفته دولت مبارك»!
دستورالعمل سياسي حوزه رياست فقط به انتشار آمارها و اطلاعات ناقص بسنده نكرده و چنان‌كه گفته شد كاملا روشن است به گروه مديران دولتي ابلاغ شده گفت‌وگوهايي با تيتر مثبت به نفع دولت انجام دهند؛ حتي يادداشت‌هايي با همين تِم و مضمون سفارش داده‌اند كه ناگفته پيداست به تناوب منتشر خواهد شد. براي مثال معاون امور هنري و سينمايي اداره‌ كل فرهنگ و ارشاد اسلامي اردبيل كه يك جست‌وجوي ساده نشان مي‌دهد پيش از اين سابقه يادداشت‌نويسي در حمايت از فعاليت‌ هنرمندان تئاتري نداشته، تيتر «رونق تئاتر و عدالت فرهنگي در دولت سيزدهم» را براي نوشته خود، در سايت دولتي «ايران تئاتر» برمي‌گزيند؛ چيزي شبيه به خود گويي و خود خندي! اما پروپاگاندا در اصطلاح رسانه‌اي و علوم ارتباطات چگونه تعريف مي‌شود؟ خاستگاهش كجاست؟ و چه كاركردي دارد؟
با دگرگوني‌هاي فناورانه در حوزه ارتباطات و رسانه‌ها و افزايش آگاهي و دانش بشري و نيز شكل‌گيري افكار عمومي به عنوان قدرت مطرح در عرصه تحولات، شيوه‌هاي جديدي براي جهت‌دهي افكار عموي پديد آمد كه در حوزه علوم اراتباطات كاربرد زيادي يافت. اقناع جمعي كه برخي آن را پروپاگاندا يا تبليغات سياسي مي‌نامند، گونه‌اي از اقناع است كه قصد متقاعدسازي مخاطبان در جهت اهداف مبلغانش دارد. هدف در اقناع اجتماعي (اينجا جامعه تئاتر و مديران بالادستي) اثرگذاري بر ذهنيت و آگاهي مخاطبان از طريق برانگيختن احساسات، هيجان و عواطف آنها است. تبليغات سياسي شكلي از ارتباط است با هدف تداوم مقاصد مبلغ. (علوي 182: 1376) به‌طور كلي پروپاگاندا برخلاف تهيه اطلاعات غيرجانبدارانه، در اصلي‌ترين معناي خود، دادن اطلاعات با هدف تاثير جهت‌دار بر مخاطب است. در اين راستا، اغلب اوقات، واقعيت‌ها به‌صورت گزينشي بيان و بازنمايي مي‌شوند (حتي اگر نادرستي آن برگوينده روشن و آشكار باشد) تا از سوي مخاطب، واكنش و رفتاري احساسي و نه آگاهانه سر بزند.
اقناع اجتماعي، نظير ديگر زمينه‌هاي متقاعدسازي، روش‌هاي مخصوص به خود را طراحي مي‌كند. در برخي شيوه‌هاي مورد استفاده در اقناع اجتماعي تلاش مي‌شود به‌جاي دعوت از مخاطب به تفكر و انديشيدن عميق، او را با ارايه برخي شواهد ضمني از صحت ادعا، متقاعد كنند. اين‌گونه استدلال كه با عنوان استدلال «پيراموني» شناخته مي‌شود در مقابل استدلال «مركزي» است كه هدف آن ارايه دلايل منطقي و درگير كردن قدرت تجزيه و تحليل مخاطب است. (حكيم‌آرا، 1384) به اين اعتبار مي‌توان گفت رفتار رسانه‌اي تبليغاتي اداره كل هنرهاي نمايشي با شيوه «پيراموني» و با هدف دور كردن ذهن مخاطبانش از رويكرد منطقي و تحليلي صورت مي‌گيرد. اما اين نهاد كوچك در بدنه وزارت ارشاد، چرا چنين رويكرد و استراتژي براي عملكرد يك‌ساله خود برگزيده است؟ درحالي كه «اقناع» از مهم‌ترين مباحث ارتباطات رسانه‌اي و انساني است و چنان‌چه دستگاه‌هاي عظيم رسانه‌اي به‌كار آيند و هزينه‌هاي گزاف مصرف كنند اما به حد «اقناع» نرسند به يقين تمامي منابع هدر رفته‌ است. براي تحقق اقناع، رسانه‌ها بايد به عمق ذهن انسان‌ها از يك‌سو و ژرفاي دل آنها از سوي ديگر رسوخ كنند، يعني پيام بايد به محك علم و عقل پذيرفته شود تا لاجرم بر دل نشيند، امري كه واكنش‌ها به تبليغات اداره كل هنرهاي نمايشي در هفته دولت نشان مي‌دهد در انجام اين مهم مطلقا شكست خورده است. اين نهاد ابدا توان اقناع نداشته و از همين‌رو هرگاه دست به عملي مي‌زند، واكنش كارشناسان رسانه و گروه‌هاي متفاوت (منتقدان تئاتر، خبرنگاران، هنرمندان) را برمي‌انگيزد.
پرسش اينجا است كه اداره كل هنرهاي نمايشي برچه اساس احساس نياز مي‌كند كه جاي ارايه آمار قابل راستي‌آزمايي و دقيق، به استراتژي پروپاگانديستي تحريك احساسات مخاطب روي مي‌آورد؟ پاسخ اين سوال را مي‌توان در حوزه وزارتي فرهنگ و ارشاد اسلامي جست‌وجو كرد. جايي كه رييس سازمان سينمايي هفته گذشته قول داد اسامي هنرمندان ممنوع ‌از فعاليت را منتشر كند (كه البته نكرد!)، سپس نوبت وزير ارشاد رسيد كه در تلويزيون از چنين موانعي حمايت كند و مشابه مدير سينمايي‌اش، با حالتي تهديدگونه سيگنال‌هايي خطاب به جامعه هنرمندان بفرستد. در مرحله بعد محمود سالاري معاون امور هنري وزير ارشاد وارد ميدان شد و در بازديد از خبرگزاري دولتي ايرنا به صراحت بيان كرد خودش را نماينده جامعه هنرمندان نمي‌داند و آمده كه منويات دولت را اجرايي كند. حال ‌آنكه تا اين حد تدبير در گفتار وجود نداشت كه متوجه باشد دولت جمهوري اسلامي ايران، طبق قانون اساسي كشور موظف به ايجاد رفاه و گسترش امكانات براي تمام 85 ميليون ايراني است؛ ايرانياني كه 42درصدشان طبق آمار وزارت كشور در انتخابات شركت نكردند و از جمع 48.8درصدي مشاركت‌كنندگان، حدود 7 ميليون راي به نفع ساير رقبا به صندوق ريخته شد و 3.7 ميليون راي باطله بود. معاون هنري وزير ارشاد كارگزار بخش اجرايي نظام براي رسيدگي به احوالات تمام افراد فعال در عرصه هنري زيرمجموعه‌اش است، فارغ از اينكه آنها به حضور او و ديگر مديران همفكرش راي داده‌اند يا نه. 
در اين بين مديركل هنرهاي نمايشي كه جاي خود دارد؛ شش ماه پس از صدور حكم براي كاظم نظري، او كه پيش از اين سابقه حرفه‌اي و جدي مديريت اجرايي تئاتر در كشور نداشت، چطور مي‌توانسته ترتيبي اتخاذ كند كه آمار تماشاگران تئاتر ظرف نيم‌سال حضورش (يا اصلا يك سال فعاليت دولت) دو برابر بيشتر از دولت گذشته شود؟ به‎ويژه وقتي مي‌بينيم حضور كوتاه‌مدت مديركل هنرهاي نمايشي جديد با كليدواژه‌هايي چون افزايش توقيف‌ نمايش‌، حضور طلاب در شوراي نظارت و ارزشيابي، ايجاد ناامني شغلي براي گروه‌هاي تئاتري (نمونه‌اش در نامه سرگشاده محمدرضايي راد فرداي انصراف از اجرا در سالن اصلي تئاتر شهر آمد)، ممنوع‌الكاري (همايون غني‌زاده، محمد رحمانيان، نويد محمدزاده، نغمه‌ثميني در تئاتر) پيوند ناگسستني دارد.
اداره كل هنرهاي نمايشي در چنين شرايطي براي موجه جلوه دادن خود (حداقل نزد مديران بالادستي) نياز دارد به استراتژي‌هاي منسوخ و معيوب رسانه‌اي چنگ بزند. اينكه بگويد آمار تماشاگران تئاتر در دوران ما بيشتر شده ولي نگويد دو سال پاياني دولت گذشته عملا در قرنطينه كرونايي گذشته كه هيچ گروه تئاتري و سالن نمايشي اجازه فعاليت نداشت. يعني وضعيت به‌ حدي اسفبار شده كه بعضي مديران ناچارند دوره حضور خود را با دوران تعطيلي مطلق مملكت در سال‌هاي 98 و 99 مقايسه كنند! اين رويكرد نشان مي‌دهد جمعي كه با صداي بلند مي‌گويد «نماينده هنرمندان و حافظ منافع آنها نيست» با وانهادنِ بحث گسترش زيرساخت و تسهيل‌گري فعاليت هنري و فرهنگي، خود را در زمين مديريت از پيش باخته مي‌بيند و در نتيجه به قلب معاني، فضاهاي رسانه‌اي ذهني و مجازي روي آورده است. نقطه‌اي كه بي‌شك فرهنگ از آن لطمه خواهد خورد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون