جلال چراغپور در گفتوگو با «اعتماد»: توهين نباشد اما...
فرمول ساپينتو لگد زدن به نيمكت است
ليگ ايران عوض ريلكس كردن مردم آنها را عصبي ميكند
علي ولياللهي
كارشناس فوتبال كشورمان معتقد است كيفيت ليگ اين فصل نسبت به فصل گذشته تغييري نداشته و مربيان خارجي هم نتوانستهاند تغييري در اين وضعيت به وجود آورند. سه هفته از شروع ليگ برتر گذشته و برخلاف تبليغات برخي رسانهها كه اصرار دارند ليگ جذابتر شده و با قطعي دانستن اين فرض از مردم سوال ميكنند دليل اين جذابيت چيست، هواداران و مخاطبان همانند سالهاي گذشته از بازيهاي فاقد جذابيت و حوصلهسربر، تصاوير بيكيفيت صداوسيما و عدم پيشرفت فني مسابقات گله دارند. جلال چراغپور كارشناس و مدرس فوتبال كشورمان در گفتوگو با «اعتماد» به دلايل بروز چنين وضعيتي پرداخته است.
پرسپوليس روي اتفاق به گل رسيد
از همين چند بازي كه در سه هفته اول برگزار شده چيزي كه به نظر ميآيد تغيير نكرده و هنوز وجود دارد، نسبت به فصل گذشته يكنواختي نوع بازي تيمهاست. مثلا بازي پرسپوليس و آلومينيوم. اگر آن اتفاقي كه روي گل رخ داد نبود آنجا هم بازي كاملا عادي دنبال ميشد. بازيها خيلي يكنواخت است. نحوه بازي تيمها بهطور عجيبي به هم نزديك شده. تفاوتي هم روي استايل بازي وجود ندارد. اگر برد و باختي رخ ميدهد با حداقل اختلاف و روي حادثه رقم ميخورد. حالا كه بازيها به هم نزديك شده ميتوان يك برداشت كرد. اينكه طراحي حمله و «كوشش با الگو» كه بهكرات ببينيم وجود ندارد. يا ريتم حمله را نميبينيم. اين وجود ندارد كه ببينيم اينها چند بار با يك الگوي مشخص ميآيند وارد منطقه حمله يكديگر ميشوند. يا يك گونههاي خاصي را ببينيم كه به پاسهاي فوتبال ما اضافه شده. فوتبال ما از پاسهاي ۶گانه يا ۷گانه با ۳ پاس بازي ميكند. بعضي از پاسها يعني سه، چهارتا از پاسهاي معروف فوتبال اروپا و فوتبال روز دنيا در فوتبال ما نيست. يعني بچههاي ما با اين پاسها آشنايي ندارند. مربيان ما هم اين نوع پاسها را كار نميكنند. آنها هم اجرا نميشود. حالا ممكن است در خلال بازي برحسب حادثه يك بازيكن يكبار گونهاي از پاس را بدهد كه از تمام خط مياني و خط دفاع عبور كند و در زاويه مناسب به مهاجم برسد و مهاجم تك به تك شود و گل بزند، اما بقيه پاسها وجود ندارد.
كارشناسان تلويزيوني هم غلط تحليل ميكنند
استفاده از همه انواع پاس در فوتبال آسيا نيست و فوتبال ما هم ندارد. در فوتبال عربها هم نيست. ازبكها و بلوك شرقيها يك پاس اضافهتر نسبت به ما دارند آن هم به اين دليل كه با فوتبال قديم بلوك شرق بازي ميكردند. آنها با ۴ نوع پاس بازي ميكردند. ميشود به صورت آماري بررسي كرد كه ما بيشتر با چه پاسي بازي ميكنيم. مثلا ميگويند يك تيم ۲۰۰ پاس داده در بازي. اما ۲۰۰ تا پاس مثل اين است كه بگوييم ۲۰۰ كيلو داديم! بعد طرف ميپرسد ۲۰۰ كيلو چي؟ جواب ميدهيم پرتقال و نارنگي و نارنج. وقتي ميگوييم ۲۰۰ كيلو بايد تفكيك كنيم چه چيزهايي است. وقتي هم ميگوييم ۲۰۰ پاس بايد مشخص شود چه نوع پاسهايي بوده. مثلا ميگويند پرسپوليس در يك بازي ۳۰۰ پاس داد. جالب است در كارشناسي تلويزيون هم تعداد پاس را ميگويند اما خودشان هم نميدانند كه دارند يك چيز فوقالعاده غلط را ميگويند. چون بايد مشخص شود كه از اين ۳۰۰ تا ۲۵ درصدش بك پاس بوده. پاس به عقب بوده. ۲۵ درصد بعدي پاس توي عرض بوده. اين ميشود ۵۰ درصد. پس ۵۰درصد پاسها پلي بوده، گيم نبوده. يعني به قصد باز كردن دهانه دروازه حريف نبوده. وقتي اين شكلي باشد بازي در جهت پلي حركت ميكند. بعد ميگويند ۱۸ تا ۲۰ درصد بعدي اسكوار پاس بوده. يعني اندكي زاويه به طرف جلو داشته. اين شد ۷۰درصد. ميماند ۳۰درصد. از اين ۳۰درصد هم ۱۵تاش لانگ پاس بيهدف است. يعني بلند ميزنند اما به مقصد نميرسد. يا يك ضرب ميرود توي اوت يا يك ضرب ميرود توي كرنر يا دفاع حريف ميزند. ۱۵درصد ميماند. من و شما يك بعدازظهر از خانه ميزنيم بيرون. ميرويم استاديوم. ميرويم توي گرما و بيآبي و شلوغي كه از ۹۰ دقيقه ۱۵درصد فوتبال لذتبخش ببينيم. در حالي كه آن اروپايي وقتي مينشيند فوتبال ميبيند ۱۵درصدش به درد نخور است. ۸۵درصد آن پاس نفوذ است. ورتيكال پاس و ترو پاس و دياگونال پاس است. هرقدر نگاه ميكنيم آنها عرضي و رو به عقب و اسكوار كم ميدهند در عوض ما اينها را زياد استفاده ميكنيم. در نتيجه اين ميشود فوتبال آسيا و آن ميشود فوتبال اروپا. در فوتبال اروپا چون ۸۵ درصد رو به جلو است ميشود دايناميك گيم و فوتبال ما ميشود استاتيك. وقتي استاتيك باشد ديگر گيم نميشود بلكه پلي است. در نتيجه ما با توپ بازي ميكنيم و آنها فوتبال بازي ميكنند. اين تفاوت ماست.
ساپينتو بيشتر لگد زدن و حاشيه داشته
در ليگ ما در فصل جاري هم همچنان بخش پلي از گيم بيشتر است. مربي خارجي هم هيچ تغييري تا اين لحظه من نديدم ايجاد كرده باشد. حتي توي استقلال. اين آقا بيشتر حواشي و قربونت بروم و لگد زدن و فرمولهاي اين شكلي دارد. استراماچوني هم اوايل اين شكلي بود. مثل اينكه اينها با هم در تماس هستند و به هم ميگويند آنجا رفتي براي اينها قيافه بگير ميترسند! (با خنده) مثل اين لاتهاي قديمي كه در محلهها ميخواهند براي خودشان جانشين پيدا كنند. طرف ميآمد و الگوش قبلي بود. با اين ديد ميآمد كه كاري كند همه بترسند (با خنده). در واقع مربيان خارجي تا اين لحظه كه با شما صحبت ميكنم در سه تا بازي هيچ تغييري در استايل گيم و بازي ايجاد نكردهاند. دليلش هم اين است كه در پاسها تغييري ايجاد نشده. تا وقتي كه با ۳ و نهايت ۴ پاس بازي صورت ميپذيرد، ۷۵درصد بازي ميشود همان فوتبال استاتيك ساكن رو به عقب بدون دوندگي و بدون استارت.
مدافعان ليگ دور خودشان ميچرخند
در ليگ ما دوندگي در حالت دفاع بيشتر از حالت حمله است. اما در حالت دفاعي دوندگي يك خورده اضافه شود ميشود ضد فوتبال. اصلا غلط ميشود. دفاع خيلي دوندگي ندارد. با ثبات دفاع كردن دوندگي اضافه ندارد. در يك زاويهاي با يك سرعتي بايد بروي در موقعيت من تو من قرار بگيرد. يا در موقعيت قطع توپ قرار بگيري. دليل ندارد مدافع بيدليل دور خودش بچرخد. پستش را و جايش را ول كند و بشود دو پسته يا سه پسته. آدم خسته ميشود وقتي ميبيند بازيكنان اينقدر بيدليل ميدوند. دوندگيها در سه هفته اول ليگ همچنان غلط بوده و همچنان اضافه ميدوند؛غير لازم ميدوند.
داوران هم سورپرايز شدهاند!
در فوتبال ايران بازيكنان به شدت نسبت به هم بيرحمانه بازي ميكنند. با خشونت تمام. برخوردهاي بدني در اين سه هفته به شدت ناشيانه و آسيبزننده و خطرناك بوده است. خيلي از اين خشونتها اصلا قيافه فوتبالي ندارد. جالب است كه داوران ما هم سورپرايز شدند و نميدانند با اين همه خشونت چه كار كنند. نه جرات دارند اخراج كنند، نه جرات دارند زياد كارت بدهند اما همچنان خشونت بالاست و نافرماني فوتبالي خيلي زياد است. اين هم از لحاظ بازي داخل ميدان و وضعيت برخوردهاي فيزيكي.
قانون ۶ تعويض شده معضل فوتبال ايران
تيمها به طور كامل از دقيقه ۷۰ تا اينجا كه من ديدم در خستگي كامل هستند. دليلش هم من ميدانم. در رختكن به بچهها ميگويند ۵ تا تعويض داريم و تا جايي كه جان داريد بدويد. پس براي فوتبال ما قانون ۵ تعويض تبديل شده به بالا رفتن شدت درگيري، دويدنهاي بيجهت در زمان از دست دادن توپ براي پس گرفتن توپ، خسته شدن در دقيقه ۶۵ به بعد و همانطور كه ميبينيد مربيان تعويضهايشان را به صورت ۳ تا يا 4 تا گذاشتهاند براي هفتاد به بعد. به بازيكنانشان ميگويند بدو خسته شدي عوضت ميكنيم. الان فوتبال ما تا با اين قانون جديد ۵ تعويض بخواهد خودش را وفق دهد طول ميكشد. بايد ديد مربيان ما به چه شكلي ميخواهند اين كار را انجام دهند و بخشي از آن برميگردد به سليقه مربيان كه از اين قانون ۵ تعويض آيا تاكتيكي استفاده ميكنند؟ آيا استراتژيك استفاده ميكنند يا براي جنگ بدني. فعلا به نظر ميرسد بيشتر براي جنگ بدني استفاده ميكنند.
دوران تپههاي داووديه و بدنسازي هندي گذشته!
فصل بدنسازي ۱۳ هفته است. يعني تيمها ۱۳ هفته ميروند در سيستم بدنسازي و آمادگي جسماني. يعني ۳ ماه و خردهاي. حالا ميگويند از ۸ هفته تا ۱۳ هفته. شما تيمي را ميشناسيد ۸ هفته برنامه تمريني آمادهسازي ليگ داشته؟ وقتي تيمها چنين برنامههايي نداشتهاند افت بدنيشان كجاست؟ آن افت بدني كه ميگويند يك روش تمريني قديمها وجود داشته به نام آرميترينينگ يا ايندينترينينگ. تمرين ارتشي يا تمرينات هندي. خيلي قديم. پنجاه سال پيش. آنقدر بازيكنان را ميدواندند، آنقدر ما را ميبردند تپههاي داووديه و آنقدر سربالايي آدم را ميبردند و ميآورند و تيرآهن روي كول آدم ميگذاشتند دور زمين ميدواندند، آن زماني كه ما راهآهن بوديم كه خدا ميداند در حال دويدن با خودم ميگفتم امروز تمرين تمام شد فوتبال را ميگذارم كنار. آن تمرينات آمادگي جسماني افت بدني هم داشت. چرا؟ چون تغذيه همان تغذيه سنتي خانوادگي بود. يعني ما ناهار همان ناهاري كه در خانه تهيه ميشد، ميخورديم ساعت ۳ هم ميرفتيم سر تمرين. نهايت هفتهاي يك روز ميگفتند بياييد باشگاه ناهار. در آن روز هم يك پرس سلطاني به ما ميدادند. يك برگ با پلو با يك قالب كره و زرده تخممرغ. اين تغذيهاي بود كه داشتيم. بله! در آن فشار بدني كه آن موقع داشتيم افت بدني طبيعي بود. آقايان مربيان صندلي ميگذاشتند پايين تپههاي داووديه و چاي ميخوردند و ما هم روبهروي آنها بالا و پايين ميرفتيم. اصلا ميگفتند تپههاي داووديه نرويد فوتباليست نميشويد. اين صحبت كه تمرينات آمادهسازي باعث ميشود هفتههاي اول افت بدني به وجود بيايد اشتباه است. هفتههاي اوليه وقتي مربيان كارهاي جديدي را با تمرين و دو تا بازي تداركاتي براي مسابقه آماده ميكنند در بازيهاي ابتدايي يعني مچ يك مقداري تسلط در اجرا پايين است. آنهم نه به خاطر افت بدني چون ما اصلا حداقل دو ماه تمرين نداريم. تازه اگر هم داشته باشيم اينها را ميبرند اردو. بعد در اردو آبميوهشان به راه است. صبحانه كنتيننتال ميخوردند. صبحانهاي كه زرده تخممرغ دارد، نيمرو و كره و عسل و مربا و مغز گردو هم دارد. در ناهار هم سوپ و سالاد و غذا و ماكاروني و گوشت به اندازه دارد. اين صحبت كه گفته شد يك صحبت سنتي است كه دورانش گذشته.
يك نفر از خارج آوردهاند كه به نيمكت لگد ميزند و ميگويند اين هم مربي!
يك درسي در مربيگري هايلول كوچينگ كورس يعني بالاترين سطح مربيگري هست كه به آن ميگويند ببين چه داري از نظر بازيكن. ببين چه در دسترس داري. براي همين گوارديولا وقتي ميبيند به بنبست رسيد يكهو تيمش را عوض ميكند، چون معتقد به بازيكن در دسترس است. اينكه چه ميتواني بخري از بازار. مثلا ميرود بهترين پديده دو سال گذشته ليگ آلمان را ميآورد ميگذارد سنتر فوروارد. حالا اين مهم نيست كه گوارديولا چقدر سواد دارد. اين مهم است كه دسترسيش به بازيكن چقدر است. يا آنور در ليورپول. الان ميبينيم يك تغييرات كوچكي كه درونش رخ داده هماهنگي تيم به هم خورده. وقتي ساديو مانه بود تيم خيلي تنظيم بود و الان يك خرده تنظيمش به هم ريخته. تنظيم كلا طول ميكشد. مربيان خارجي كه آمدند اينجا سه حالت دارند. حالت اول اين هست كه اينها مربيان سواددار كلاسيك باشند. يعني سلسله مراتب را در كشور خودشان از لحاظ سواد و كلاس و دوره رفتن و طي كردند و نمرههاي كلاسي كه گرفتند چه بوده. كسي نميرود تحقيق كند ببيند اين مربي رده B را با چه نمرهاي گذرانده يا رده A اروپا را. ببيندهاي لول كوچينگ كورس را گذرانده يا پروفشنال كوچينگ كورس را رفته يا نرفته. ما يكهو ميبينيم يك مربي ميآيد و لگد ميزند به نيمكت و ميگويند اين مربي. حالت دوم ميشود اينكه درست است اروپايياند و از آنجا آمدند اما سنتي اروپايياند. يعني مدارج را طي نكردند و آنجا آدمهاي بزرگي نشدند، تيمهاي درشت به آنها ندادند يا اگر دادند به سرعت پس گرفتند و با دو باخت اخراج شدند و مانده و مانده و رسيده به جابهجايي مربيان و دلالها و ايجنتيسم و درنهايت نصيب ما شده. مورد سوم هم اينكه بياييم خوشبين باشيم. بگوييم همهچيز درست بوده. مثلا در مورد كيروش كه نميتوانيم بگوييم سواد ندارد. ۱۵ سال منچستر بوده. نميتوانيم هم بگوييم بلد نيست. طرف سرمربي رئال بوده. كيروش آمد اينجا ديد بازيكن در دسترس ما محدود است. از بچههاي با استعدادي كه از ايران ميرفتند استفاده ميكرد تا جايي كه هشتاد درصد تيم لژيونر بودند. الان هم مربياني كه آمدند ميخواهند با چهار تا پاس بازي كنند ولي به اين دليل كه كشش فوتباليستهاي ما از پايه مشكل دارد كه اشكال ساختاري فوتبال ما هست نميتوانند. شما سمينار برگزار كنيد و از مربيان داخلي بپرسيد ۷ تا پاس را بگويند ببيند چند نفر بلدند. حالا كوچينگ و تمرينات و از بازيكن خواستن هيچي! ببينيد اصلا اسم پاسها را بلدند.
تفاوت فاحشي بين ساپينتو و فرزاد حسينخاني نبود
الان همين سه تا بازي كه ديديم. استقلال كه يكي را باخت. آن بردي هم كه پنجشنبه آورد روي تيزهوشي و بادي پوزيشن مهاجم خارجي و بلاك كردن توپ و قاطي كردن آن دو تا و خطايي كه مدافع كرد و خودش فريز شد و ايستاد كه داور خطا بگيرد ولي داور خطا نگرفت رقم خورد. گل استقلال يك حادثه بود كه در شلوغي رقم خورد. نميتوان گفت كار مربي است. نميتوان گفت كار تيمي است. نميتوان گفت كار تاكتيكي بود. اتفاق بود. نميشود گفت مربي خواست آن شكلي سانتر كنند و بعد آن اتفاقات رخ بدهد. آن يك تصميم لحظهاي بود. اما فوتبال چي؟ مس خيلي خوب بازي كرد. اگر يك بازيكن بومي مثل فرزاد حسينخاني با تيم مس در آزادي آن فوتبال را بازي ميكند ميتوانيم بگوييم تفاوت سواد فاحشي ميان فرزاد حسينخاني و ساپينتو وجود دارد؟ شما اين تفاوت فاحش را ديديد؟ اگر چنين چيزي نيست پس همه فوتبال ما با دو تا سيم و دو تا نت نواخته ميشود. فوتبال هفت تا سيم دارد. هفت تا صدا ازش بلند ميشود: دو ر ميفا سو لا سي. مال ما فقط دو ر دو ر دو ر دو ر. هي بزن زيرش طرف مقابل بزند زيرش. شما بزن زيرش آن يكي پاس غلط بدهد. اين لو بدهد آن لو بدهد حالا بده به عقب. عقبي بدهد به عقبي و همينطور تا هافبك و او ميخواهد پاس توي عمق بدهد كه توپ لو ميرود. اينقدر اينها تكرار ميشود كه حوصله آدم سر ميرود به حدي كه ميرود چاي ميريزد، چرت ميزند، مينشيند، ميرود توي گوشياش، ميرود باغچه را بيل ميزند و برميگردد و ميبيند تازه دقيقه هشتاد شده و باز همان وضعيت است.
ليگ عوض ريلكس كردن مردم آنها را عصبي ميكند
اينها كه گفتم منظور اين نيست كه به فوتبال ما توهين بشود. ولي خب واقعا حوصلهسربر شده فوتبال ما. شماي خبرنگار توي تحريريه زير باد كولر نشستي و تلويزيون ميبيني باز حوصلهات سر ميرود. آن تماشاچي كه در آفتاب و گرما و سرما و شلوغي و وسط آدمها در كرونا رفته استاديوم چي. واقعا استاديوم آزادي رفتن و برگشتن كار سختي است. ميداني يعني چي؟ يعني اتوبوس و مينيبوس و كرايه و ۲۰۰ ، 300 هزار تومان پول و نشستن لاي جمعيت. اگر اين فوتبال براي اوقات فراغت و براي ريلكسيشن يك جامعه بازي ميشود بدانيم كه نه تنها تماشاچيان ريلكس نميشوند كه بيشتر عصبي ميشوند و ميروند خانه.