• ۱۴۰۳ جمعه ۱۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5295 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۳ شهريور

گفت‌وگو با صادق برقعي به بهانه اجراي نمايش «سفيد»، اولين تجربه كارگرداني‌اش

زنان در جامعه امروز كنش‌مندتر و فعال‌تر هستند

دولت در تئاتر نقش منفي بازي مي‌كند

شيرين  كاظميان

بيشتر مخاطبان تئاتر براي تماشاي يك اثر نمايشي در ابتدا سراغ ليست بازيگران مي‌روند تا چهره‌اي را پيدا كنند كه براي‌شان آشناست، غالب آثار نمايشي‌اي كه در سالن‌هاي اصلي تهران روي صحنه مي‌روند از اين ويژگي برخوردارند، فارغ از اينكه اين موضوع چه تاثيري بر كليت جريان نمايشي كشور داشته. در اين ميان آثاري مستقل هم ديده مي‌شوند كه بدون حضور چهره‌اي شناخته شده براي عام، از كيفيتي برخوردارند كه سينه ‌به سينه به شيوه‌ گذشته مخاطبان اصلي تئاتر را به سالن‌هاي نمايش فرامي‌خوانند و موفق به اجرايي قابل توجه با فروش مناسب و ماندگار مي‌شوند. نمايش «سفيد» به نويسندگي امير ابراهيم‌زاده و كارگرداني صادق برقعي كه در تماشاخانه ايرانشهر روزهاي پاياني اجراي خود را مي‌گذراند، گروهي متشكل از تئاتر دانشگاهي‌اند كه اجراي‌شان مورد استقبال تماشاگران قرار گرفته‌، به همين روي با صادق برقعي كه «سفيد» اولين تجربه كارگرداني‌اش است، گفت‌وگويي داشته‌ايم.

    ايده انتخاب متن «سفيد» با فضايي خانوادگي و رئال به عنوان اولين تجربه كارگرداني چگونه شكل گرفت؟
من قبل از اين چون كارگرداني تئاتر خوانده‌ام، تجربه‌هايي اين‌چنين داشته‌ام، در جشنواره هم چند كار داشته‌ام، ولي واقعيت اين است كه سفيد اختلافش با كارهايي كه قبلا كرده‌ام خيلي زياد است، اين بزرگ‌ترين و مهم‌ترين و درواقع اولين تجربه كارگرداني من است. انتخاب من اين‌طور نيست كه به دنبال سبك خاصي باشم، اگر بازيگري من را ديده باشيد، در نقش‌هاي مختلف و متفاوت از هم بازي كرده‌ام، برايم چالش‌برانگيز است و سعي دارم كه اغلب‌شان را امتحان كنم. اين ايده در واقع كه از اول در ذهن‌مان بود فكر مي‌كرديم كه در واقع در اين بستر و با اين شكل بيان كردن بهترين كار است، من يك فيلمنامه كوتاه داشتم كه البته اگر امروز بهش نگاه كنيم خيلي تفاوت دارد با آن چيزي كه الان روي صحنه مي‌بينيم، اون ايده اوليه رو داشت يعني خانواده و مواجهه‌شون با اتفاقي كه اتفاقي خيالي است و ما بستري رئاليستي براشون انتخاب مي‌كنيم و اتفاقا گفت‌وگومون در بستري تمثيلي پيش مي‌ره، من فكر مي‌كردم قرابت بيشتري با مخاطب پيدا مي‌كنيم وقتي خودمون رو روي صحنه ببينيم يا اطرافيانمون... از اين جهت. 


   روند باز‌بيني و مواجهه شوراي نظارت با «سفيد» چگونه پيش رفت؟ آيا تغييراتي به متن و اجرا تحميل شد؟
بله، ما هم مثل همه گروه‌ها به اين وضعيت مبتلا هستيم. ما يك بازبيني اصلي رفتيم كه يك‌سري نكات را اعلام كردند حذف كنيم و ما حذف كرديم، بعد اجرا آغاز شد؛ در طول اجرا هم يك‌بار ديگر حتي آن جاهايي را هم كه بازبيني شده بود، گفتند كه حذف كنيد، ما حذف كرديم! و دوباره ادامه داديم. در مورد متن به همين صورت. سه مرحله؛ يك‌بار بازخواني، يك‌بار بازبيني، يك‌بار هم در طول اجرا. واقعيت اوايلش اين‌طور مي‌شود كه براي ما سوال پيش مي‌آيد چرا اين اتفاق مي‌افتد، نظر من اين است كه اصل حرف اگر از بين نرود مي‌توانيم همان را از مسيري ديگر برويم. يك چيزهايي بالاخره تغيير كرد اما به اساس كار لطمه وارد نشد.


   حالا كه در شب‌هاي پاياني نمايش هستيد، واكنش تماشاگران به اجرا را چطور مي‌بينيد؟
در تجربه اول سخت‌ترين بخش در واقع همين بود، براي من. همه‌اش نگران بودم كه با چه چيزي مواجه خواهم بود؛ اما خوشبختانه آگاه بوديم كه بالاخره چون داريم در اين حوزه كار مي‌كنيم، ميزاني از تماشاگر با اجرا همراه نمي‌شود اما واقعيت اين است كه آن چيزي كه امروز براي «سفيد» به ‌وجود آمده، از حد انتظار من بالاتر بوده و از اين جهت خيلي خوشحالم، چون مخاطب دارد با اجراي ما گفت‌وگو مي‌كند؛ آن‌جايي كه در باب اجرا گفت‌وگو شكل مي‌گيرد، اين براي من تبديل مي‌شود به مهم‌ترين اتفاق. اتفاقي كه هم با خود من افتاد، هم براساس شنيده‌ها مي‌گويم؛ اميدوارم كه اين گفت‌وگو طولاني‌تر شود، نه فقط در مورد «سفيد». اين مساله الزاما حلقه‌ مفقوده‌اي است كه در جريان هنري ما وجود دارد؛ چيزي به نام گفت‌وگو وجود ندارد، براي همين مجبور مي‌شويم موضوعات تكراري را دوباره تكرار كنيم.


   شما سال‌هاست در تئاتر دانشگاهي فعال هستيد، چقدر براي كار كردن در فضاي تئاتر، خودتان را وابسته به دانشگاه مي‌دانيد؟
فكر مي‌كنم نمي‌توانم از آن فرار كنم. از يك جايي به بعد هم سر اين موضوع ايستادم. همين امروز مسيري كه براي رسيدن به اجرا طي كرديم، شاهد همين داستان است. از اين‌جا شروع مي‌كنم كه در واقع 160 ساعت تمرين و دو سال عمر صرف شد، در تمام اين مسير هميشه با يك جمله مواجه بوديم، آن هم اينكه به واسطه عدم حضور بازيگر چهره يا سلبريتي، به شما اجرا نمي‌دهيم، در همه جاي ايران. خصوصي‌ها معيارشان پول است و ما آن امكانات را نداريم. در مورد سالن‌هاي دولتي عرض مي‌كنم كه چهره براي‌شان معيار بوده. حداقل در مواجهه با من. خوشبختانه اتفاقاتي افتاد كه بالاخره توانستيم اين اجرا را روي صحنه ببريم. من اصرار داشتم در اين فضا بمانم، امكان هم داشت تغييراتي به وجود بياوريم؛ اما به چه قيمت؟ من خروجي تئاتر دانشگاهي‌ام، از اين جهت كه چنين اسم و عنواني را يدك مي‌كشم نبايد الزاما دگماتيستي برخورد كنم. اتفاقي در اين پروسه مي‌افتد كه شايد تربيت هنري دانشگاه باشد، يا به بيان بهتر اين است كه حداقل من فقط همين راه را بلدم، با احترام به تمام مسيرها... من اين راه را مي‌شناسم و همين مسير را ادامه مي‌دهم. نيروهاي ديگري هم وجود دارند كه خروجي تئاتر دانشگاهي نيستند ولي اين به معناي حقانيت نگاه سلبي نيست و نمي‌توانيم آنها را حذف كنيم. من نسبت به آن روش آگاهي ندارم. اولويت همكاران من در اين اجرا هم در موقعيت‌هاي مختلف چهره شدن و الزاما شناخته شدن نيست؛ اين بازيگرها به‌شدت بازيگران عجيبي هستند، به‌خاطر همان شكل تربيت دانشگاهي كه گفتم. تمام تيم غالبا از بچه‌هاي تئاتر دانشگاهي تشكيل شده. من نمي‌توانم طورِ ديگري كار كنم. براي خودم توجيه اينكه به من سالن نمي‌دادند، اين بود كه چهره نداشتم اما مدام تاكيد مي‌كردم بياييد كيفيت را نگاه كنيد. مدعي اين نيستم كه كيفيت عجيب غريبي اتفاق افتاده، اما در حد متوسط انتظار من از اين اجرا همين است. پاسخ من به اينكه چرا چهره نداريم اين بوده: آيا نمايش «لانچر پنج» چهره داشت؟ مگر تمام اجراهايي كه من با آنها كار كردم چهره داشتند؟ هيچ‌كدام. فكر مي‌كنم اين اجراها ديده شدند، حتي اجراهاي ديگري هم كه زيرمجموعه تئاتر دانشگاهي نبودند تا اندازه‌اي ديده شدند، مخاطب هم فراتر از مخاطب دانشگاهي بود. معتقدم تمام اين اجراها را مخاطب پيش برده است، به واسطه همين انتقال و تبليغ و حمايت سينه به سينه. اينها به جريان تئاتر كمك كردند.
   انتظار مي‌رفت اجرايي مثل «سفيد» در سالن مولوي روي صحنه برود، چطور به سمندريان رسيد؟
اسمش را خوش‌شانسي مي‌گذارم. البته گزينه مولوي براي من بسته بود، به‌خاطر دلايلي كه همه مي‌دانيم. خيلي تمركز كرده بودم كه در سالن «سايه‌» تئاترشهر اجرا بروم، اما در مديريت قبلي تئاتر شهر به توافق‌هايي رسيده بوديم كه مديريت عوض شد و در اين جابه‌جايي مثل خيلي‌ها وضعيت‌مان به‌هم ريخت. بهمن سال گذشته درخواست اجرا داده بودم، از روي ناراحتي و بغض و با نااميدي از تئاترشهر آمدم تماشاخانه ايرانشهر، همين حرف‌ها را زدم كه چهره الزام كار نيست و ...، بازبيني گذاشتند، فيلم كار را ديدند، تا اينكه اجراهايي كنسل شد و ما جزو رزروي‌ها بوديم و كارمان آماده بود. در اين دو، سه ساله هم كلي از تعهدات انجام نشد به واسطه كرونا و اينجا حداقل بيش از ده تا كنسلي داشتيم، به همين بهانه من توانستم در سالن سمندريان اجرا بگيرم.
   به عنوان كارگردان چقدر انتخاب متن ايراني و فضاي فعلي جامعه براي‌تان اهميت داشته؟
اين‌جا در راستاي هم حركت مي‌كنند، البته به اين معنا نيست كه الزاما بايد متن ايراني انتخاب كرد. من فكر مي‌كنم كه امروز بايد اجرايي رفت كه هزار و چهارصد و يكي باشد؛ به چه معنا؟ به اين معنا كه بايد بتواند در مورد دغدغه كلي كه در جامعه وجود دارد حرف بزند. البته راهكار وجود ندارد و ما فقط اتمسفر و وضعيت را انتقال مي‌دهيم. انتخاب متن ايراني در بستر موجود و در اين روزها به ما كمك مي‌كند بيشتر به مخاطبان‌مان نزديك شويم. به خصوص در ميانه شلوغي اطلاعات سال 2022 و انواع فضاهاي موجود براي دريافت اخبار و اطلاعات در اختيار مردم.
   نقش دولت را در كيفيت اجراهاي دانشگاهي موثر مي‌دانيد؟ مثلا زماني كه در «لانچر» يا «دامپزشكي» بازي كرديد، با امروز كه در «سفيد» بازيگر و كارگردانيد چه تفاوتي داشته؟
راستش هيچ تفاوتي نكرده، انگار دولت هيچ نسبتي با هنرمندان ندارد. از آنجا كه تاثير مثبتي از دولت دريافت نمي‌كنيم، تاكيد داريم حداقل تاثير منفي نرسانند. قلع و قمع شايد كلمه تندي باشد، اما خب اگر بيايند تئاتر را به‌طور كل حذف كنند خيال‌ها آسوده‌تر است. يك روز اعلام كنند كه تئاتر حذف، فرهنگ حذف... هرچند كم‌كم دارند به اين ادبيات مي‌رسند ولي نسبت دولت با جريان تئاتري؟ چنين چيزي اصلا وجود خارجي ندارد جز بحث مميزي. اگر بگويند براي خودمان در جزيره‌اي جداگانه هم كار كنيم، موافقت مي‌كنيم؛ اما دوباره تاكيد مي‌كنم، دولت در زمينه تئاتر و تئاتر دانشگاهي تاثير مثبت كه ندارد هيچ، بلكه نقش منفي بازي مي‌كند.
   در «سفيد» زنان خانواده، كنش‌مندتر و تاثيرگذارتر از شخصيت‌هاي مرد حضور دارند. اين موضوع در فضاسازي و كارگرداني كار چقدر براي‌تان كاربردي بود و اهميت داشت؟
به نظر مي‌رسد بخش اساسي ايده همين است كه مردانِ خسته كه حتي كنش انفعالي ندارند، كنار گذاشته شده‌اند. انگار همين اندك اتفاقاتي را هم كه رخ مي‌دهد، زنان رقم مي‌زنند. در جامعه هم به همين صورت است و چنين وضعيتي را شاهد هستيم. هر حركتي رخ بدهد به دست زنان خواهد بود. قبل از ما هم خيلي‌ها جدي‌تر گفتند، مثل آقاي بيضايي در نمايشنامه «ندبه».
   كار بعدي گروه چيست؟ در اين باره فكري داريد؟ همكاري دوباره با اين نويسنده خواهيد داشت؟ 
اميدوارم. «سفيد» دومين كاري است كه با امير ابراهيم‌زاده داشتم. خيلي از خروجي راضي‌ام. باهم حرف مي‌زنيم كه اگر بشود دوباره كنار هم كار كنيم. ابتدا مي‌خواهم «سفيد» كامل تمام شود. همين مجموعه كه در كنار هم جمع شديم، خواست انجام دادن كار بوده، دوست دارم اين را حفظ كنم و نگه ‌دارم. اميدوارم كه خرابش نكنم.


    انگار دولت هيچ نسبتي با هنرمندان ندارد. از آنجا كه تاثير مثبتي از دولت دريافت نمي‌كنيم، تاكيد داريم حداقل تاثير منفي نرسانند. قلع و قمع شايد كلمه تندي باشد، اما خب اگر بيايند تئاتر را به‌طور كل حذف كنند خيال‌ها آسوده‌تر است. يك روز اعلام كنند كه تئاتر حذف، فرهنگ حذف... هرچند كم‌كم دارند به اين ادبيات مي‌رسند، ولي نسبت دولت با جريان تئاتري؟ چنين چيزي اصلا وجود خارجي ندارد جز بحث مميزي. اگر بگويند براي خودمان در جزيره‌اي جداگانه هم كار كنيم موافقت مي‌كنيم. اما دوباره تاكيد مي‌كنم، دولت در زمينه تئاتر و تئاتر دانشگاهي تاثير مثبت كه ندارد هيچ، بلكه نقش منفي بازي مي‌كند.
   به نظر مي‌رسد بخش اساسي ايده همين است كه مردانِ خسته كه حتي كنش انفعالي ندارند، كنار گذاشته شده‌اند. انگار همين اندك اتفاقاتي كه رخ مي‌دهد را هم زنان رقم مي‌زنند. در جامعه هم به همين صورت است و چنين وضعيتي را شاهد هستيم. هر حركتي رخ بدهد به دست زنان خواهد بود. قبل از ما هم خيلي‌ها جدي‌تر گفتند، مثل آقاي بيضايي در نمايشنامه «ندبه». 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون