شهر مادرانه همان آرمانشهر است
زهرا نژادبهرام
شهر(1) مادري شهري است كه در آن با نگاه مادرانه مسائل و مشكلات آن حل ميشود(2) و بستر تعامل و ارتباط با همشهريان بيشتر ميشود . شهر مادرانه شهري است كه هويت افراد به خاطر تفاوتهاي جنسيتي و قوميتي و مرتبهاي و تحصيلات و طبقه و ... تعريف نميشود، بلكه شهروندان بر حسب توان و ظرفيت آنها در امور شهري همراهي ميكنند و احساس شهروندي در آن وابسته به هيچ يك از موارد ذكر شده نيست! شهر مادرانه شهري است كه بستري براي رشد و تعالي شهروندان ايجاد ميكند تا همه شهروندان برخوردار از ظرفيتهاي شهري به سوي عدالت سوق داده شوند. شهر مادرانه شهري است كه بستر نشاط و سرزندگي در آن به دليل خوانده شدن و ديده شدن همه شهروندان در آن تعريف شده است. در اين شهر آلودگي محيط زيستي و جمعآوري و توليد پسماند نه عيب است نه ضعف! شهروندان اين شهر براي سلامت خود و خانواده خود كه شهروندان هستند، نسبت به هر نوع آلودگي مقاومت ميكنند. آنها ميدانند كه بنيآدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند! در شهر مادرانه براي تامين نيروي برق از مازوت استفاده نميشود كه نياز به برق به شدت توسعه پيدا كند! در شهر مادرانه منابع با نيازها تطبيق داده ميشود و با كنترل تقاضا بستر ورود به منابع ناسالم براي حيات شهر محدود ميشود. در شهر مادرانه براي رسيدن به مقصد براي كنترل ترافيك و گسترش حمل و نقل عمومي از كمك شهروندان بهره گرفته ميشود تا حمل و نقل ارزان براي آنها تدارك ديده شود و شهروند صاحب خودرو بقيه شهروندان را در مسير خود همراه ميبرد!
برخي مناطق جنوبي شهر تهران فقط در يكسال گذشته سه شهردار منطقه به خود ديدند و احكام برخي مديران شهري و مديران عامل سازمانها و شركتهاي شهرداري بعد از يكسال تمديد نشد و مديران جديدي يكي پس از ديگري براي ادامه راه انتخاب شدند و آنطور كه سخنگوي شهرداري تهران گفته اين تغييرات در خصوص منصوبين ابتدايي آقاي زاكاني در روزهاي آتي همچنان ادامه داشته و خواهد داشت . پر واضح است كه چنين روند و نگرشي مديران بلندپايه شهري را كه قاعدتا بايد حداقلي اعتماد مافوق را پشتوانه خود داشته باشند از برنامهريزي براي حل مشكلات ريشهاي شهر بازداشته و به جاي توجه به مسووليت كلان خود در مقابل شهر و شهروندان به سمت كارهاي نمايشي و تبليغاتي سوق خواهد داد و از همه بدتر مديران عالي شهري براي آنكه بمانند ملاك و معيار تصديهاي شغلي و واگذاري امور به مديران مياني را نه شايستگيها و قابليتهاي افراد، بلكه بيشتر روابط شخصي و مناسبات فردي و آشناييها و ذينفوذ بودن ايشان در جهت تثبيت خود قلمداد ميكنند و در چنين فضايي معلوم است كه چه برسر برنامههاي كلانشهري خواهد آمد.مدير ارشد شهري كه اينگونه با حكمي يكساله و لرزان پا به عرصه مسووليت يكساله ميگذارد، فرصت پرداختن و برنامهريزي براي پروژهها و اقدامات ميانمدت و بلندمدت را نخواهد داشت و صرفا تمركزش را به اقدامات فوري فوتي متوجه خواهد كرد و جاي اين سوال را باقي ميگذارد كه پس جاي اعتماد حداقلي به مديران شهري منصوب شهردار محترم كجاست؟ و جايگاه برنامهريزيهاي كلان و عملياتي در فرآيندهاي شهرداري كجاست؟ اينگونه است كه در فرمايشات شهردار محترم حتي يكبار به برنامه دوم يا سوم توسعه شهر تهران اشاره نشده و هيچگونه گزارشي از پيشرفت و تحقق اهداف برنامه توسعه سوم شهر تهران در يكسال گذشته به ميان نيامده است. گويي شهر تهران هرگز برنامهاي نداشته و لذا هيچ نيازي به عملياتي كردن برنامه توسعه شهر تهران وجود ندارد . مخاطره غلبه نگرش موقتي و كوتاهمدت بودن تصميمگيريها خصوصا در مديريت كلان جامعه همان است كه گفتيم. يعني جامعهاي كه در آن چشمانداز بلندمدت چه در زندگي كلان و چه در زندگي خرد وجود ندارد. يعني اينكه هم در چشمانداز، جامعه كوتاهمدت است و هم در زندگي فردي و اين مساله عدم استمرار و موقتي بودن امور همه مناسبات فردي و اجتماعي را بر اساس سلايق و ارادههاي فردي و نه برنامهها و خردهاي جمعي بنا مينهد.