تخريب
محيط زيست به قيمت هيچ
پيمان مولوي
روز يكشنبه و بعد از وقوع آتشسوزي در تالاب انزلي يكبار ديگر بحثي در محافل كارشناس كشور در خصوص ارتباط ميان «محيط زيست» و «توسعه» شكل گرفت كه تحليل آن براي اقتصاد ايران كه همواره محيط زيست را قرباني طرحهاي عمراني و توسعهاي ميكند، ضروري است. در اقتصاد مدرن امروز، بايد تناسبي ميان منابع و مصارف ايجاد كرد. در انگليس عصر ويكتوريا، زماني كه بحث توسعه صنعتي مطرح شد، يا در اتحاد جماهير شوروي از ابتداي تشكيل تا دهه 70 ميلادي يا حتي در امريكاي بعد از جنگ جهاني دوم، ديدگاهي شكل گرفت كه بر اساس آن عنوان شد، براي دستيابي به توسعه ميتوان هر گزاره طبيعي و غيرطبيعي را قرباني توسعه كرد. مبتني بر اين رويكرد، اين تصور وجود داشت كه توسعه بر هر پديدار ديگري اولويت دارد و براي دستيابي به آن ميتوان هر نوع منبع طبيعي و زيست محيطي را مصرف كرد. اين رويكرد سالهاست در ايران هم وجود دارد، هرچند ايران هرگز از يك الگوي توسعه قابل توجه و عملياتي بهرهمند نبوده است، اما حتي براي اجراي پروژههاي عادي عمراني و غيرعمراني نيز محيط زيست كشور قرباني ميشد. اين در حالي است كه در خصوص بسياري از اين پروژهها، اساسا ضرورتي براي آسيب زدن به محيط زيست احساس نميشد. اين روند مثلا در ايران منجر به خشكي درياچه اروميه، از بين رفتن تالابها، از بين رفتن مراتع و... شد. يا در اتحاد جماهير شوروي مشكلات درياچه اورال را شكل داد. ضمن اينكه در عراق و پاكستان و ساير كشورها نيز مشكلات ديگري را ايجاد كرد. اما با شكل گرفتن عصر پسامدرن، مفهوم تازهاي شكل گرفت كه با عنوان «توسعه پايدار» از آن ياد ميشد، هر چند در زمان طرح اين ضرورت بسياري از كشورها آن را مضحك دانسته و مسخره ميكردند، اما در ادامه به رويكرد مسلط حوزههاي اقتصادي بحث توسعه بدل شد.برخي كشورها به اشتباه معتقد بودند هرگونه توجه به محيط زيست، كشورها را از دستيابي به توسعه باز ميدارد.
اما نظريهپردازاني كه از توسعه پايدار سخن ميگفتند از ارتباط نزديك بهبود شاخصهاي محيط زيست و رشد اقتصادي سخن ميگفتند. روند توسعه كشورهايي مثل ژاپن و كره جنوبي از يك طرف و كانادا و استراليا كه دسته اول، فاقد منابع قابل توجه طبيعي و زيست محيطي بودند و دسته دوم دامنه وسيعي از منابع، جنگلها، معادن و... را داشتند، مشخص كرد كه كشورهايي كه رابطه معقولي بين استفاده بهينه از منابع طبيعي با رشد اقتصادي را ايجاد كردهاند از توسعه پايدارتري بهرهمند شدهاند. در نقطه مقابل در سالهاي ابتدايي قرن جديد ميلادي مشخص شد آن دسته از كشورهايي كه نميتوانند استفاده درستي از منابع طبيعي خود داشته باشند در حوزه توسعه نيز توفيق چشمگيري را كسب نخواهند كرد. پس ارتباط معناداري ميان توسعه تكنولوژيكي، محيط زيست و بحث اقتصاد توسعه يافته وجود دارد.در كشور ايران، استفاده از منابع طبيعي به بدويترين شكل ممكن جريان دارد و براي يك حركت عمراني ساده، بخش قابل توجهي از منابع كشور بر باد ميرود. اين روزها بسياري از ايرانيان خبر قطع درختان خيابانهاي تهران و ساير كلانشهرها را ميشنوند؛ صاحب يك ساختمان در خيابان وليعصر تهران به اين بهانه كه درختان تاريخي خيابان وليعصر جلوي اين ساختمان قرار گرفتهاند، اقدام به قطع درختان اين خيابان كرده، چرا؟ چون احساس ميكند كه اين حق را دارد.اين روند را در سطوح كلان در پروژههاي بزرگ عمراني دولتي نيز ميتوان ديد. براي ساخت يك جاده، يك كارخانه پتروشيمي يا فولاد و...تمام منابع زيرزميني يك شهر بر باد ميرود. يا يك تالاب هزاران ساله خشك ميشود يا اينكه مراتع از بين ميرود. يعني هنوز سياستگذاران ايراني متوجه ارتباط توسعه با محيط زيست نشدهاند. در حوزه خودروسازي نيز ما خودروهايي را توليد ميكنيم كه بيشترين ميزان آلودگي را دارند و بيشترين خسارتها را به جسم و جان و طبيعت ايران و ايراني وارد ميسازند. در ساير نمونههاي اينچنيني براي فروش زمين، ساخت ويلا و خانه، اقدام به آتش زدن تالابها، مراتع و... ميكنند تا بهزعم خود سوداگري كنند. اين مسير هم روند توسعه در كشور را به تاخير مياندازد و هم محيط زيست ايران را نابود ميكند.