ادامه از صفحه اول
كالبدشكافي مرگ مهسا
رقص چند كودك خردسال در يك مهدكودك آنچنان غيرعلمي همراه با تعميم ناروا و حتي فقدان شناخت از احساس و عواطف كودك و دوران كودكي مورد بحث قرار ميگرفت كه عمق فاجعه امروز براي من و همگان روشن است. نگاه كنيد به تصميمات اخير در همبسته كردن نادرست حجاب و عفاف، محدوديت فضاي مجازي با عنوان صيانت غيرمستقيم تا سياست اشتباه حذف غربالگري ژنتيك به بهانه راهبرد صحيح سياست جمعيتي. معتقدم اين سياستگذاران زندگي يك معلول، مشكلات عاطفي و اقتصادي خانوادههايشان و آثار اجتماعي آن را درك نكردهاند و حتي از هزينه پوشك و ايزيلايف براي يك خانوار دو معلول به بالا اطلاعي ندارند. به نظر من مفروضات سياستگذاران فرهنگي، مبتني بر يك فهم بسته از نزاهت جامعه، عدم توجه به تغييرات نسلي و ارزشي و اعمال سياستهاي كهنه براي نسلهايي است كه اساسا نسبتي با اين سياستگذاران و تصميمهاي آنها ندارند.
۲- نظامهاي مديريت و ارزيابي: امروز مشخص شده، سياستهاي اعمال شده آثار بسيار محدودي بر هدفگذاريهاي انجام شده، برجاي گذاشته است. اولين درس مديريت اين است: يا هدفگذاري غلط صورت گرفته يا شيوههاي مديريتي و اجرا با مشكل مواجه است. آيا پس از اين همه اتفاقات ناگوار، وقت آن نرسيده است كه در سياستها و شيوههاي مديريتي بازنگري صورت گيرد؟
۳- رويههاي اجرايي و ناكارآمدي نهادي: نهادهاي ايجاد شده براي اعمال سياستهاي فرهنگي، قواعد و شيوههاي صحيح و اثرگذار را شناسايي نكردهاند. به كار گرفتن «فراجا» در سياستهاي ترويجي با ابزار نهادي كه كاركردهاي آن مربوط به فرهنگ نيست موجب قرباني شدن اين نهاد خواهد شد. تجارب نشان ميدهد وقتي سياستگذار در كوچه و خيابان مواردي را برخلاف سياستگذاريهاي خود ميبيند فشار خود را (بدون درك درست) بر ابزارهاي قهري مثل «فراجا» افزايش ميدهد. حتي اگر فرض كنيم فهم ديني و تحليل سياستگذاران فرهنگي از حجاب كاملا برحق بوده باشد، چون با دانش محدود قادر به سياستگذاريهاي ترويجي نبوده و حتي نهادهاي مجري سياستهاي ترويجي نيز از كاركردهاي مناسب برخوردار نيستند به ناچار فشار بر نيروي انتظامي و قوه قضاييه افزايش مييابد. در حقيقت، نشانههاي معدودي از سياستگذاري ايجابي براي فرهنگسازي در جامعه قابل مشاهده است.
۴- افكار عمومي: براي پيشگيري از اين دست مسائل، نيازمند گفتوگوي اجتماعي در سطح جامعه هستيم. نظام آموزشي از مدارس تا دانشگاهها بايد محلي براي تبيين و گفتوگو و ايجاد فضايي براي تبادل عقايد، كنشهاي منصفانه و منطقي كردن جامعه از افراد تا نهادها باشد. دزموند توتو، رييس كميسيون حقيقت و آشتي در دوران پسا آپارتايد آفريقاي جنوبي در كتاب «مسير آشتي»، صلح و آشتي حقيقي ميان مردم و حاكمان تاكيد ميكند، اين مسير از انكار گذشته به دست نخواهد آمد، بلكه صبر و صداقت ميتواند كليد ورود ما به دنيايي انسانيتر باشد، روشي كه ميتوانم به سياستگذاران فرهنگي و اجتماعي براي تعامل با افكار عمومي توصيه كنم.
اين روزها در مطالب منتشر شده كمتر به راهحلها اشاره شده و بعضا راهحلها در حد شناسايي عاملين عملياتي و اجرا تنزل داده شده است. براساس آنچه نوشتهام، اگر به دنبال اصلاح بنيادين و قرار گرفتن در مسير درست و منطبق بر چهره رحماني اسلام و اعتمادزا با مردمان هستيم بايد متوجه منشا اين اتفاقات شويم. سياستگذاران و مفروضات و نيز فرآيند سياستگذاري در حوزه فرهنگ به بيراهه رفته است. اين نوع سياستگذاري كه متكي بر زمينههاي ايجابي مبتني بر شناخت تحولات اجتماعي نبوده و با فشار به سمت سياستهاي سلبي، مسير نادرستي را تحميل كرده بايد تغيير يابد. تغيير سياست و فرآيند سياستگذاري فرهنگي و اجتماعي، گرفتن درس حكمراني از وقوع اين اتفاقات تلخ و ناگوار است.
گاهي چه زود دير ميشود
پوشش من بايد نماد آن باشد، چه آوردهاي براي من به عنوان زن ايراني و نيمي از جمعيت كشور داشته كه حالا پوشش مورد اصرار شما قرار است تكميلش كند؟! به بيان ديگر وقتي رتبه شكاف جنسيتي زنان ايران جزو پنج كشور آخر دنياست يعني حاكميت آوردهاي
در راستاي رفع اشكال تبعيض عليه آنها نداشته است و همين زن معترض به حجاب اجباري از شما سوال ميكند كه سهم من در اين جامعه اسلامي مدنظر شما از سياست و اقتصاد و اشتغال و كسب و كار و حقوق عادلانه در خانواده و... چه بوده است؟ اينها تنها بخشي از سوالاتي است كه نه تنها به آنها پاسخي داده نميشود، بلكه حتي نويسنده و گوينده متهم به طرح آنها هم ميشود! در چنين وضعيتي و با چنين صورتمسالهاي از ميزان تبعيضها عليه زنان ايران است كه مقاومت در برابر حجاب اجباري روز به روز ابعاد گستردهتري پيدا ميكند و به همين دليل باز هم مكرر پيشنهاد داديم عاقلانهترين اقدام از جانب حاكميت جمع شدن بساط گشتهاي بهاصطلاح ارشاد و حذف قانون حجاب اجباري است. توصيههاي مكرري كه آنقدر به آن توجه نكرديد كه اينبار به فاجعهاي بينهايت تلخ تبديل شد. مرگ مهسا اميني آنچنان جامعه ايران را در سوگ فرو برد كه كمتر وجدان بيداري را ميتوان سراغ گرفت كه در برابر آن سكوت كند و بيتفاوت از كنار آن بگذرد. اين داغ يك داغ فراگير است و خوب است در روز اربعين حسيني اين توصيه اكيد آن نماد آزادگي و ظلمستيزي را به فرزندشان يا به كساني كه خود را پيرو او ميدانند يادآوري كرد كه: «يا بُني إِياك و ظُلْم منْ لا يجِدُ عليك ناصِراً إِلا الله» اي فرزندم، از ظلم به كسي كه در برابر تو، هيچ ياريكنندهاي به جز خداوند ندارد، بر حذر باش.