نقش موزهها در درمان
رضا دبيرينژاد
موزه مجموعهاي است از نشانهها و آثاري كه هر كدام در يك زمان و در يك موقعيت ميتوانند براي ما يادآور يا انگيزهبخش باشد و از آنجا كه شرايط آدمي متغير است و با وجود يك نام و يك شمايل در هر زمان يا هر موقعيت دچار احساس و تفكراتي است كه برآمده از چالشها و نيازهاي زماني اوست ازاينرو ياد و انگيزه هم در هر موقعيت و زمان معنا و كاربرد خاص خود را مييابد، براي همين موزه نيز كاربرد و اثر خود را در هر زماني به گونهاي ديگرگونه تعريف ميكند. از سوي ديگر اين شرايط و موقعيتها احوال آدمي را تغيير ميدهند و ممكن است نظم و تعادل او را برهم بريزند و در اين برهمريختگي آدمي سلامت خود را به معناي كامل از دست ميدهد و دچار نقصان ميشود و براي رفع نقصان بايد كاري كرد تا به سلامت دست يافت يا اينكه نگذاريم نقصان بيشتر شود تا سلامت آدمي به خطر نيفتد. بيماريهاي آدمي براساس همين نقصانها تعريف ميشوند و حالا اين سوال پيش ميآيد كه موزه نسبت با سلامت آدمي چگونه تعريف ميشود؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه موزه چه دارد و چه چيزهايي ميتواند به آدمي بدهد؟ جداي از دانشها كه در موزهها به نمايش در آمدهاند و ازاينرو موزهها را محلي براي يادگيري ميدانيم بايد در نظر داشته باشيم كه موزه محلي عمومي و اجتماعي است و از اين رو جنبههاي اجتماعي نيز دارد و ميتواند محل مواجهه عمومي نيز باشد و از اين طريق آدمي به دستاوردهاي اجتماعي نيز ميرسد، موزه تصاوير و احجام بسيار دارد و در موزه اين تصاوير و احجام و فضا ما را احاطه ميكنند و حالا ميتوانيم در اين احاطه چيزهايي را دريافت كنيم و دادوستدهايي داشته باشيم كه اين دادوستدها و اين حضور در فضا بر آدمي اثر ميگذارد و هر چيزي كه اثر بگذارد بر سلامت او نيز اثر خواهد داشت و اينگونه است كه ميتوانيم در مواجهه افراد خاص يا بيماران خاص با موزهها بپرسيم كه حالا اين بيمار يا اين فرد چه ميتواند بگيرد و موزه بر او چه تاثير دارد؟ و از اين طريق نقش درماني موزه را براي تكميل و تسريع در سلامت فردي افراد بجوييم همان چيزي كه گاه با يك عبارت سادهتر از آن با عنوان حال خوب ياد ميكنيم، اينكه موزه به مثابه يك مكان امن بتواند محلي براي حضور بچههاي اوتيسم و تجربه آموزشي آنها شود، كودكاني كه از حضور در جمع و جامعه گريزانند و هراس دارند، يا موزه بتواند با پذيرايي از بيماران آلزايمر بخشي از نشانههاي گذشته را براي آنها به ياد بياورد چرا كه اين بيماران با يادآوري گذشته و آثار قديمي سعي ميكنند حافظه خود را تقويت كنند و از پيشرفت بيماري جلوگيري نمايند، يا موزه بتواند يك فرد افسرده يا عصباني را لحظهاي از احوال خود جدا كند و با نشان دادن زيبايي و هنر او را به آرامش برساند همه اينها نمونههايي است از نقش موزه در كمك به درمان آدمي از دردهاي پيدا و پنهان او.