• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5310 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۳۱ شهريور

گفت‎وگو با محمد خيرانديش، نويسنده و كارگردان انيميشن «پسردلفيني»

قهرمان كوچك ايراني در قلب كودكان دنيا

تينا جلالي

 

اگر بگوييم انيميشن «پسردلفيني» تومني هفت صنار با ديگر انيميشن‌هاي ساخته شده در ايران فرق دارد، گزاف نگفته‌ايم. فيلمي خوش‌ساخت، بي‌ادعا، با داستاني پركشش و در عين حال مفرح و شاد كه قابليت ارتباط با سنين مختلف را دارد و اتفاقا از پرفروش‌هاي اين روزهاي سينماي ايران هم به شمار مي‌رود. شكل و شمايل و ساختار اين انيميشن به گونه‌اي است كه اصلا به نظر نمي‌آيد ايراني باشد و تماشاي آن بيشتر محصولات كمپاني ديزني را در ذهن تداعي مي‌كند؛ ولي آنچه با تماشاي اين فيلم به ذهن متبادر مي‌شود، اين است كه سينماي ايران چه از نظر قصه‌گويي و چه به لحاظ فضاسازي، پتانسيل نيروي انساني خلاق را بسيار دارد و هم اينكه از توانايي رقابت با انيميشن‌هاي دنيا برخوردار است. اين فيلم داستان پسربچه‌اي را روايت مي‌كند كه با دلفين‌ها در دريا زندگي مي‌كند. بعد از گذشت سال‌ها حالا كه او بزرگ شده به دنبال مادر و هويت خود مي‌گردد و در اين بين با ماجراهاي مختلفي مواجه مي‌شود. با محمد خيرانديش، نويسنده و كارگردان كه «پسردلفيني» اولين فيلم بلند او در سينماست، گفت‌وگويي انجام داديم و از او درباره ساختار انيميشن‌ها در دنيا و ايران پرسيديم.

    وقتي صحبت از انيميشن مي‌شود، آنچه در ذهن تداعي مي‌شود، گستره‌اي از مخاطبان است كه فقط شامل كودك و نوجوان نيست. به عقيده شما تماشاگران انيميشن را بايد فقط محدود به بچه‌ها بدانيم؟ 
اساسا هر اثر هنري با دو منظور ساخته مي‌شود؛ فيلم يا براي «مخاطب هدف» ساخته مي‎شود يا گستره مخاطبان را در برمي‌گيرد. «مخاطب هدف» براي فيلم‌هاي سينمايي انيميشن عموما بچه‌ها هستند و براي سنين 9 تا 12 سال است كه انيميشن‌ها را ببينند و لذت ببرند. بچه‌هاي سنين پايين يعني 9 تا 12 سال بيشتر فرم‌ها و شوخي‌ها و طرح داستان را درك مي‌كنند اما افراد سنين بالاتر از اين مقطع سني، با عناصر و شاعرانگي فيلم ارتباط برقرار مي‌كنند. در دنيا معمولا انيميشن‌ها به گونه‌اي ساخته مي‌شوند كه جهان‌شمول باشند و با گستره مخاطبين ارتباط برقرار كنند. به عبارتي، مخاطبان از سنين مختلف مي‎توانند پاي تماشاي اين فيلم‌ها بنشينند و از ديدن آنها لذت ببرند.
    پس فيلم «پسردلفيني» از اين حيث جهان‌شمول به حساب مي‌آيد، چون داستان قابليت ارتباط با هر نوع مخاطبي را دارد.
بله، «مخاطب هدف» ما براي اين فيلم سنين 6 تا 12 سال بود، اما ساختار فيلم به گونه‌اي است كه تماشاگران غيرهدف هم از تماشاي فيلم بي‌بهره نمانند و از آن لذت ببرند. از پدر و مادرهايي كه به همراه فرزندشان به تماشاي فيلم نشستند، شنيدم كه فكر نمي‌كردند اين فيلم براي سنين آنها هم مفرح و جذاب باشد و تصورشان اين بود كه دو ساعت مجبورند در سينما كنار فرزندشان فيلمي را ببينند اما بر خلاف اين ذهنيت از تماشاي فيلم پسردلفيني لذت برده بودند.
    چند وقت پيش گزارشي ميداني از خانواده‌ها و بچه‌ها تهيه كرده بودم كه در آن پدرها و مادرها گلايه داشتند كه انيميشن‌ها و كارتون‌هاي داخلي، جذابيت ندارند و بچه‌هاي‌شان اصلا مخاطب ساخته‌هاي داخلي نيستند. عمده كارتون‌‌ها و انيميشن‌هايي هم كه بچه‎ها مي‌ديدند، خارجي بود؛ نظير آنا السا و پانداي كونگ‎فو كار و... بود. دليل را در چه مي‌بينيد و اين عدم جذابيت انيميشن‌هاي داخلي ناشي از چيست؟ 
به دو مورد مربوط مي‌شود؛ نخست بحث محتوا مطرح است كه فيلمسازان خارجي براي داستان‌هاي فيلم‌هاي‌شان وقت زيادي مي‌گذارند تا داستان‌هايي كه براي بچه‌ها جذاب است براي محتواي فيلم‌شان انتخاب كنند؛ اما انيميشن‌هاي ايراني متاسفانه انرژي و توان زيادي براي جذب مخاطب ندارند. نكته دوم بحث تكنيك است كه البته من معتقدم در بعضي بخش‌ها و حوزه‌ها در اين سال‌ها پيشرفت داشته‌ايم.
    اما بي‌اغراق داستان پسردلفيني براي تماشاگر جذاب است.
ما در پسردلفيني انرژي زيادي براي محتوا و داستان فيلم گذاشتيم. روي بحث‌هاي فني فيلم هم تمركز زيادي گذاشتيم، اما براي ما داستان بسيار مهم بود. به همين دليل پروسه نگارش فيلمنامه نزديك به چند سال طول كشيد. البته اين نكته را بگويم كه هم از نظر محتوا و هم در بحث تكنيكال تلاش‌مان بود كار به موازات هم پيش برود و يكدست باشد. خب در اين مسير در بعضي زمينه‌هاي فني پيشرفت داشتيم؛ ولي نظر ما اين بود كه همه بخش‌هاي فيلم شيك و يكدست باشد. از طراحي كاراكترها گرفته تا نور و متحرك‌سازي يكپارچه و داستان هم در كنار اين بخش‌ها جذابيت لازم را براي مخاطب داشته باشد.
    در سال‌هاي گذشته در فرم با انيميشن‌هايي مواجه بوديم كه از نظر بصري قدرت و كيفيت بالايي ندارند، اما پسر دلفيني اين‌گونه نيست. چهره كاراكترها جذاب است و مخاطب اين شخصيت‌هاي كارتوني را دوست دارد. البته طراحي كاراكترها به گونه‌اي است كه انيميشن‌هاي ديزني در ذهن تداعي مي‌شود. آيا از اين ابركمپاني‌هاي كارتوني تاثيرپذيري داشتيد؟ 
يك فرم سينمايي در بدنه سينماي جهان از انيميشن وجود دارد كه چه در مدل روايتگري و چه در گرافيك در دنيا پيشرو است كه آن هم متعلق به ديزني است و از اين حيث هم ديزني و پيكسار و سوني پيكچرز، الگوهاي‌شان از اين قوانين نشات مي‌گيرد. مي‌خواهم بگويم در همه دنيا در بخش پروداكشن ديزاين همه انيميشن‌هاي جهان از يك الگو و مكتب كه مختص به ديزني است، پيروي مي‌كنند و در اين مسير ما هم در بخش طراحي كاراكترها يا پروداكشن ديزاين در دنياي سينماي بدنه از قانون متحرك‌سازي قوانين ديزني پيروي كرديم. ديزني اين طراحي جهاني را به وجود آورده و به صورت گرافيك قالب در دنيا پذيرفته شده است و كارهايش با اين قالب بسيار پرفروش هم مي‌شود. البته گاهي ديزني در اين مسير ساختارشكني مي‌كند و گرافيك‌ها را تغيير مي‌دهد كه در صورت تغيير مي‌بينيم كارهايش با افت فروش مواجه مي‌شود. ما هم از اين گرافيك قالب كه در همان مكتب قرار مي‌گيرد، بهره برديم. اما به لحاظ قواعد ساختاري و گرافيكي هيچ شباهت و الگو‌برداري از آنها نداشتيم. 
نمي‌خواستيم چرخ را از نو اختراع كنيم. براي ساخت انيميشن پسردلفيني چرخ خودمان را ساختيم ولي از الگوهاي رايج سينماي بدنه دنيا بهره برديم با همان پروداكشن ديزاين كه همه انيميشن‌هاي جهان با همان خط و ربط در يك قالب قرار مي‌گيرند. علت تاثيرپذيري هم اين بود كه وقتي در رديف الگوهاي جهاني قرار بگيريم با مخاطب گسترده و جهاني مواجه مي‌شويم.
    مشكل ديگري كه درباره انبوه انيميشن‌هاي ايراني وجود دارد، اين است كه از قصه جذابي برخوردار نيستند. به اين معني كه داستان‌هاي بيشتر انيميشن‌ها بچه‌ها را ترغيب نمي‌كنند. حال آنكه داستان در ساختار يك انيميشن ركن اصلي به شمار مي‌رود. شما در اين فيلم ضمن اينكه از داستان كودك‌پسند بهره برديد، به ارايه مفاهيم ايراني هم پرداختيد. چطور به اين بافت رسيديد؟ 
واقعيتش را بخواهيد من سعي كردم براي بچه‌ها قصه بگويم و با بچه‌ها از زبان خودشان حرف بزنم و در عين حال داستان خودم را براي آنها تعريف كنم، اما از مانيفست‌ها و بيان جهان‌بيني و ايدئولوژي دوري كنم. نكته ديگر اينكه براي تعريف قصه بچه‌ها را جدي گرفتم و با زبان جدي با آنها صحبت كردم. صدايم را براي تعريف قصه‌ام بچه‌گانه نكردم و به عبارتي براي جذب آنها لوس‌بازي درنياوردم. بعضي مخاطبان به من گفتند بچه‌هاي‌شان از بعضي صحنه‌هاي فيلم مي‌ترسند. به اين مخاطب توضيح دادم كه با بچه‌ها در اين فيلم صادق بودم. بچه‌ها در زندگي واقعي هم در بعضي لحظات مي‌ترسند. من سعي كردم در اين فيلم لحظات قصه را به گونه‌اي كنار هم قرار دهم كه كودك حظ كامل از قصه فيلم ببرد و باز هم مي‌گويم از لوس‌بازي براي آنها پرهيز كردم. با بچه‌ها از زبان بچه‌ها و از آرزوهاي‌شان گفتم. در اين فيلم من براي بچه‌ها ارزش قائل شدم و آنها را به عنوان مخاطب ارزشمند در نظر گرفتم. قلمبه سلمبه با بچه‌ها حرف نزدم. براي‌شان داستان‌گويي كردم. طوري كه ارزش آنها پايين نيايد. به شكل خودشان اما جدي با آنها معاشرت كردم. در كنار اين، توجه به ريتم و تمپوي داستان هم برايم بسيار اهميت داشت. يعني در هيچ قسمتي از داستان هيجان كم نمي‌شود. ضرباهنگ فيلم با حادثه پيش مي‌رود. لوكيشن‌هاي مختلفي در اين فيلم داريم. هم در دنياي آب با بچه‌ها حرف مي‌زنيم و هم بالاي آب. سفر ماجراجويانه‌اي براي بچه‌ها ترتيب داديم. در فيلم پسردلفيني يك وعده غذايي كامل براي بچه‌ها ترتيب داده شده. بچه‌ها در سفري كه در اين فيلم مي‌روند با داستان‌هاي متنوع هم مواجه مي‌شوند. در فيلم پسردلفيني قهرمان داستان در ذهن و قلب مخاطب جاي مي‌گيرد. با اين حال داستان بعضي انيميشن‌هاي كشورهاي خارجي كه در كمپاني‌هاي بزرگ ساخته شده به‌گونه‌اي روايت مي‌شود كه مخاطب احساس مي‌كند در حياط خلوت خانه قهرمان اين اتفاق افتاده. داستان‌ها خيلي كوچك و بدون تعليق. نه دغدغه‌اي در آنها مطرح مي‌شود و نه اتفاق بزرگي را در فيلم‌ها شاهديم.
    فيلم پسردلفيني گام بلندي در انيميشن‌سازي سينماي ايران محسوب مي‎شود. اين در ادامه مسووليت شما را سنگين‌تر و توقع‌ها را از كارهاي بعدي شما بيشتر مي‌كند. موافقيد؟ 
با احترام به انيميشن‌هاي ديگري كه در سينماي ايران ساخته شدند، مانند فيلشاه و... بله معتقدم گام بلندي در داستان‌گويي و تكنيك در سينماي انيميشن ايران برداشته شده، اما معتقدم بچه‌هاي ايران حق‌شان است كه بهترين انيميشن‌ها را ببينند. معتقدم ما مي‌توانيم با صنعت انيميشن‌سازي فرهنگ خودمان را به جهان ارسال كنيم. شما نگاه كنيد ژاپني‌ها با انيمه‌هاي جهاني چطور فرهنگ‌شان را به تمام دنيا مخابره مي‌كنند. اصلا فرهنگ باستاني ژاپن به واسطه انيمه‌ها در دنيا شناخته مي‌شود. كيفيت انيمه‌هاي ژاپني به حدي است كه در ايران اوتاكو براي اين فيلم‌ها داريم كه به زبان ژاپني انيمه‌ها را دنبال مي‌كنند. اوتاكو اصطلاحي است در زبان ژاپني كه به كسي كه ديوانه‌وار علاقه‌مند چيزي است، اطلاق مي‌شود؛ به ويژه در زمينه انيمه و مانگا. امروز مرزهاي فرهنگي ژاپن به واسطه انيمه‌هايي كه در جهان منتشر مي‌شود، گسترش پيدا كرده و گستره اين مرزهاي فرهنگي از مرزهاي جغرافيايي سياسي هم پيشي مي‌گيرد و چه بهتر از اينكه كشوري به لحاظ فرهنگي مرزهايش گسترش پيدا كند. فيلم پسردلفيني هم تاكنون در روسيه و كشورهاي آسياي ميانه ديده شده و آنها با دمام و سوزن‌دوزي مردمان جنوب آشنا هستند. همچنين در تركيه از اين فيلم استقبال خوبي شد و مردم اين كشور با خصوصيات مردم جنوب ايران آشنا شدند. نكته‌اي كه در مورد فيلم پسردلفيني وجود دارد، اين است كه در كشورهاي ديگر فيلم به زبان آنها دوبله مي‌شود و خواننده‌هاي همان كشورها با زبان خودشان روي فيلم مي‌خوانند. اين كار را كرديم تا بچه‌هاي دنيا اين فيلم را ببينند و در مورد ايران و خصوصيات ايراني‌ها بيشتر بدانند. 
    صحبت از خوانندگي در فيلم شد. بد نيست اينجا اين پرسش را مطرح كنيم كه آيا به نظرتان خوانندگي عليرضا طليسچي كمي با ساختار انيميشن ناهمگون نيست؟ از اين جهت كه اغلب موسيقي‌هاي كلاسيك روي انيميشن‌ها گذاشته مي‌شود.
اجازه بدهيد مثالي براي شما بزنم. پيش از انقلاب در كلاب‌ها، خواننده‌هاي ايراني موزيك غربي اجرا مي‌كردند. اولين كسي كه موزيك ايراني را باب كرد همه به او انتقاد كردند كه كار جالبي نشد، اما به مرور در دهه 50 اصلا كسي موزيك اروپايي و امريكايي اجرا نمي‌كرد و همه خواننده‌ها ترانه‌هاي ايراني پاپ با موزيك‌هاي ايراني اجرا مي‌كردند. مي‌خواهم بگويم در انيميشن پسردلفيني اين گام را برداشتيم و اميدواريم در انيميشن‌هاي ايراني ديگر اين باب شود. تا به حال مردم در ايران از اين نوع موسيقي خوش‌شان آمده و ناهمگون بودن را از كسي نشنيديم؛ اما اين نكته را هم به شما بگوييم كه محدوديت‌هايي كه در اين مسير براي استفاده از صداي زن وجود دارد، در نظر بگيريد. ما سعي كرديم با اين محدوديت‌ها از موسيقي‌اي استفاده كنيم كه به فرم انيمشين نزديك باشد. اين را هم بگويم كه همان‌طور كه اشاره كردم در كشورهاي مختلف با زبان خودشان موسيقي ساخته شده تا آهنگ فيلم براي هر كشوري با روحيه خودشان باشد.
    با تمام اين صحبت‌ها مخاطب از فيلم راضي است و اين روزها فروش فيلم‌تان غيرمنتظره است.با توجه به اينكه آمار فروش‌ها و گيشه فيلم‌ها اين روزها بنا به اذعان خود فيلمسازان- آنقدر غيرواقعي و قلابي است- كه وقتي رتبه اول پرفروش‌ها به فيلمي انيميشن تعلق مي‌گيرد، جاي تعجب دارد. 
شايد باورتان نشود كه ما يك روز قبل از اكران تبليغات شهري را شروع كرديم. هر آنچه از گيشه مي‌بينيد به خود مخاطبان وابسته است كه براي فيلم تبليغ مي‌كنند. بي‌اغراق مي‌گويم كه خود مخاطبان تماشاي فيلم را به هم توصيه مي‎كنند. من فكر مي‌كنم گيشه اصلي فيلم در موج دوم صورت بگيرد. يعني با سفارش مخاطبان به هم تا با افزايش فروش بيشتري هم مواجه باشيم. 


    نمي‌خواستيم چرخ را از نو اختراع كنيم. براي ساخت انيميشن پسردلفيني چرخ خودمان را ساختيم ولي از الگوهاي رايج سينماي بدنه دنيا بهره برديم با همان پروداكشن ديزاين كه همه انيميشن‌هاي جهان با همان خط و ربط در يك قالب قرار مي‌گيرند. علت تاثيرپذيري هم اين بود كه وقتي در رديف الگوهاي جهاني قرار بگيريم با مخاطب گسترده و جهاني مواجه مي‌شويم.
    «مخاطب هدف» ما براي اين فيلم سنين 6 تا 12 سال بود اما ساختار فيلم به گونه‌اي است كه تماشاگران غيرهدف هم از تماشاي فيلم لذت ببرند. از پدر و مادرهايي كه به همراه فرزندشان به تماشاي فيلم نشستند، شنيدم كه فكر نمي‌كردند اين فيلم براي سنين آنها هم مفرح و جذاب باشد و تصورشان اين بود كه دو ساعت مجبورند در سينما كنار فرزندشان فيلمي را ببينند اما بر خلاف اين ذهنيت از تماشاي فيلم پسردلفيني لذت برده بودند.
    ما در پسر دلفيني انرژي زيادي براي محتوا و داستان فيلم گذاشتيم. روي بحث‌هاي فني فيلم هم تمركز زيادي گذاشتيم اما براي ما داستان بسيار مهم بود. به همين دليل پروسه نگارش فيلمنامه نزديك به چند سال طول كشيد. البته اين نكته را بگويم كه هم از نظر محتوا و هم در بحث تكنيكال تلاش‌مان بود كار به موازات هم پيش برود و يكدست باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون