دلبر كجاست؟!
ده، يازده روزي از پاييز ميگذرد و هشتگ «پاييز» هم شلوغ است. آنچه ميخوانيد منتخبي از نوشتههاي كاربران توييتر فارسي درباره پاييز است.
«ميگفتن پاييز دلگيره، ولي هيچوقت انقدر دلگير نبوده»، «حالا كي گفته پاييز زيباست؟!»، «اينكه واسه اولينبار تو پاييز، وقتي ميرم تو باغمون از بوي شكوفهها مست ميشم يعني چي؟ شكوفههايي كه فقط و فقط تو بهار ميديدمشون»، «يكي يه بررسي بكنه تو وسطاي مهرماه پاييز چرا برگ درختا اينقدر سرسبزه؟»، «پاييز را بيخودم قدم زدم كه مبادا حجم سكوتم، با صداي نفسم حتي ترك بردارد، خودم را كنجِ يك صندلي آبي جا گذاشتم، خودم را در همنفسي چشمان خيسم رها كردم و با دستانِ تُهي به خانه بازگشتم»، «هي پاييز ابرهايت را زود بفرست، شستن اين گرد غم از دل ما چندين پاييز باران ميخواهد»، «جوان كه بودم ۲۲ تا ۲۵ پاييز و خيلي دوست داشتم، الان پاييز بهم حس غريبي ميده، شديد نگرانم ميكنه»، «پاييز اما در كابل طور ديگريست، به جاي هر برگ آدمي ميريزد»، «جمشيد اينم از پاييز، دلبر كجاست؟!»، «براي هربار كه پولامونو جمع كرديم يه چيزي بخريم ولي تا جمع شد قيمت همون چيز صد برابر شد»، «نترس از طعنه باد و پاييز كه عاقبت ما درختان تنهاي دور در امتداد اين فاصلهها عشق را در ريشههايمان خواهيم يافت»، «پاييز امسال بوي مهر و نارنگي نميده»، «پاييز افغانستان با ديگر كشورها فرق داره اينجا به جاي برگ، انسانهايي ميريزد كه مملو از علم، دانايي و اميد بودن»، «كاش تنها دغدغه پاييز امسالمونم رفتن اوني بود كه دوسش داشتيم»، «پاييز براي ما هزارهها متفاويد است، ما در پاييز گلهاي نو به بهار رسيدهايمان را از دست ميدهيم»، «خبر اين است كه پاييز دلم توفانيست»، «بدي پاييز اينه كه صبح با كاپشن ميري بيرون، ظهر بايد كاپشن رو بكشي روي زمين و بياي خونه»، «هيچ كجا پاييز تهران رو نداره، ولي اين پاييز چنگي به دل نميزنه» و «تمام تابستون به اميد رسيدن پاييز بودم، ولي خب چه پاييزي؟ چه انتظاري واسه بارون، واسه پيادهرويهاي دونفره رو برگاي نارنجي؟»