• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5320 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۸ مهر

يادداشت‌ها و خاطرات علي اميني (2)

مرتضي ميرحسيني

علي اميني بعد از كناره‌گيري از نخست‌وزيري به حاشيه رفت و تا ماه‌هاي آخر حكومت پهلوي نقش موثري در تغيير و تحولات و حوادث كشور نداشت. از اواخر سال 1356 نامش دوباره شنيده مي‌شد و برخي مي‌گفتند دنبال نخست‌وزيري است و براي گذر از بحران، چهره مناسبي به نظر مي‌رسد، اما او رياست دولت را نمي‌خواست و به ايفاي نقش ميانجي ميان شاه و مخالفانش فكر مي‌كرد. او آن زمان انتخاب شريف‌امامي به نخست‌وزيري را بدترين تصميم ممكن مي‌ديد. در جايي از يادداشت‌هاي شخصي‌اش نوشت: «اعتصابات روز به روز دامنه پيدا مي‌كرد و حكومت شريف‌امامي كه اساسا بدترين انتخاب شاه بود روي وحشت و عدم اطلاع از واقعيت اوضاع، وعده افزايش حقوق كارگران و آزادي محبوسين سياسي و غيره را مي‌داد و حال آنكه موقعيت او ميان مردم كه او را مظهر فساد مي‌دانستند و پانزده سال از رياست مجلس سنا و نزديكي به شاه در تمام كثافت‌كاري‌ها شريك و سهيم بود طوري كه نمي‌توانست جلب اعتماد كند و آب رفته را به جوي بازآورد. همين سوءانتخاب حاكي از طرز فكر شاه بود كه به عقيده مخالفان و اكثريت مردم حرف‌هايش راجع به آزادي و اصلاحات و سلطنت كردن نه حكومت كردن مورد قبول نمي‌توانست واقع شود.» هر چند اميني رابطه نزديك و صميمانه‌اي با شريف‌امامي نداشت و جزو مخالفان مشهورش بود، شريف‌امامي -از ناچاري و درماندگي- از او كمك و مشورت خواست. اميني به درخواست كمك شريف‌امامي پاسخ مثبت داد. معتقد بود حكومت هرچه بيشتر خون بريزد، بيشتر بي‌اعتبار مي‌شود و سقوط خودش را قطعي‌تر مي‌كند. «اگر شما ريشه اصلي دردهاي اقتصادي و اجتماعي را پيدا نكنيد، درد چاره نمي‌شود. مثلا آمديد تاريخ را دوباره عوض كرديد، بسيار خب، اصلا بي‌خود از اول عوض كرده بوديد (منظورش كنار گذاشتن تقويم هجري خورشيدي و استفاده از تقويم شاهنشاهي است كه آن زمان ضديت حكومت پهلوي با دين و تقويم اسلامي تلقي مي‌شد. حكومت پهلوي در ماه‌هاي آخر حياتش و به اميد مصالحه با نيروهاي مذهبي جامعه، دوباره به تقويم هجري خورشيدي برگشت). مگر اينها شوخي است؟ شما خيال كرده‌ايد كه با اين كارها تمام روحانيون و طبقات اجتماعي مردم راضي شده‌اند و مسائل حل شده است؟ آيا روحانيون و مردم فقط اين را مي‌خواستند كه رفتن به مكه آزاد شود و تاريخ برگردد به جاي اولش؟ اينها فقط قسمت‌هاي جزيي از درد بزرگ اجتماع است و شما كار را رها مي‌كنيد و دنبال اين‌گونه كارهاي ظاهري مي‌رويد.» اميني مي‌كوشيد با وادار كردن حكومت به برخي اصلاحات اساسي، جلوي انقلاب را بگيرد. بي‌اعتنا يا بي‌اطلاع از آن درس بزرگ آلكسي دوتوكويل كه اصلاحات در حكومت‌هاي فاسد و مستبد فقط مطالبات مخالفان را بيشتر و مسير سقوط را كوتاه‌تر مي‌كند، باور داشت شاه به شرط تن دادن به چند اصلاح بنيادين، جلوي انقلاب را مي‌گيرد و از بحران سياسي پيش آمده عبور مي‌كند. معتقد بود مي‌تواند ميان حكومت رو به فروپاشي و انقلاب نزديك به پيروزي، ميانجي‌گري كند و به ناآرامي‌ها پايان دهد. اوايل پاييز 1357 در مصاحبه با روزنامه لوموند، در پاسخ به پرسش خبرنگار اين روزنامه درباره يكي از تدابير پيشنهادي‌اش بعد از رياست احتمالي بر دولت گفت: «به عراق مي‌روم تا آيت‌الله خميني را ببينم. ايشان را خوب مي‌شناسم و شايد ايشان هم براي من احترام قائل باشد. به ايشان خواهم گفت من از شما تقاضاي حمايت (از دولتي كه رييسش من هستم) نمي‌كنم، اما به اين تهييجات پايان بدهيد. اگر يك رژيم انقلابي در اين مملكت مستقر شود، بر شما چه خواهد گذشت؟» (ادامه دارد) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون