حميدرضا جلاييپور در گفتوگو با «اعتماد» ضمن تشريح شرايط كشور، گفتوگو و اصلاح را يگانه راه عبور از چالش پيش رو معرفي ميكند
اپيزود اصلاح و گفتوگو
گروه سياسي
در شرايطي كه موضوع چگونگي عبور از چالشهاي پيش رو، اين روزها به مهمترين پرسش نهادهاي تصميمساز و سياستگذار كشور و البته صاحبنظران بدل شده، تحليلگران و اساتيد دانشگاهي نسخه «گفتوگو»، «مصالحه» و «اصلاح» را براي شكلگيري تفاهم عمومي پيشنهاد ميكنند. ضرورت مصالحهاي كه چنانچه توجهي به آن نشود، مطالبات فروخورده اين نسل را به لايههاي پاييني جامعه سوق ميدهد و در بزنگاهي دوباره، حادثه ميآفريند. در اين نوبت در مسير ارزيابيهاي قبلي در «اعتماد»، گپ و گفتي را با حميدرضا جلاييپور، استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران ترتيب داديم تا ملزومات اين فضاي گفتوگو و مصالحه تشريح شود. جلاييپور با اشاره به اين واقعيت كه قبل از هر اقدامي سياستگذاران بايد درك روشني از شرايط كشور داشته باشند تا پس از آن بتوانند راهكارهاي عملياتي براي عبور از بحرانها تدارك ببينند، اطلاق عنوان اغتشاشگر به يك نسل از سوي صدا و سيما را اشتباهي استراتژيك بر ميشمارد. اين استاد جامعهشناسي از متوليان ميخواهد زمينه كنشگري معقول را براي نسلهاي مختلف ايراني در حوزههاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و... فراهم كنند.
اين روزها بسياري از مخاطبان، تحليلگران و كارشناسان به دنبال يافتن پاسخي براي اين پرسش كليدي هستند كه براي عبور از چالشهاي برآمده از رخدادهاي اخير چه بايد كرد؟ به عبارت روشنتر، نظام سياسي چه گزارههاي اصلاحي را بايد مدنظر قرار دهد؟
در پاسخ به اين پرسش در وهله نخست، سياستگذاران و نظام حكمراني بايد متوجه شوند كه چه اتفاقي افتاده است. در واقع تصميمسازان بايد درك درستي از شرايط كشور و واقعيتهاي موجود داشته باشند. اين در حالي است كه هنوز در صدا و سيما از اغتشاشگران صحبت ميشود! در صورتي كه در ايران با جرقه جان باختن مهسا اميني يك حركت ملي اعتراضي شكل گرفته است؛ اما صدا و سيما و برخي ديگر از مديران متوجه عمق موضوع نيستند و از اغتشاش صحبت ميكنند.
اين حركت كه دهه هشتاديها و زنان در بستر شكلگيري آن هستند، واجد چه ويژگيهايي است؟
اين حركت، جنبشي است كه از تجميع حركتهاي پيشين و مطالبات فراگير دختران، زنان و جوانان شكل گرفته است، دامنههاي اين جنبش به اندازهاي وسعت يافته كه حتي افكار عمومي جهانيان برانگيخته شده است. اين جنبش برانگيخته شده به دنبال «بازپسگيري زندگي» است. سياستهايي كه مبتني بر تحميل يك سبك زندگي به جوانان بوده و توجهي به مطالبات نسلهاي جوان ايراني (و ساير نسلها) نداشته است. بايد توجه داشت، وجه غالب اين جنبش، اغتشاشگري نيست و مطالبه زندگي است. به غلبه شعار «زن، زندگي و آزادي» و «مرد، ميهن و آبادي» توجه كنيد. اگر به عمق رخداد فكر كنيم راه عبور از وضعيت فعلي اجراي الگوهاي سلبي در حركتهاي اعتراضي قبلي نيست. راه رهايي باز كردن بخشهاي گوناگون براي كنشگري جوانان، زنان و در كل ايرانيان در حوزههاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... است.
اين حركت اصلاحي از چه مسيري محقق ميشود؟
اين كار هم از راه تعامل و گفتوگو ميان معتمدين نيروهاي جامعه مدني و حكومت به دست ميآيد. بايد ساختارهاي تصميمساز و حاكميتي گشوده و پاسخگو شوند.
پرسش ديگري كه با اين توضيحات ممكن است طرح شود، آن است كه عدم توجه به مطالبات مردم و جوانان چه تبعاتي را ميتواند به دنبال داشته باشد؟
ممكن است اتفاقات غيرمنتظره رخ دهد. دو دهه است كه كارشناسان به نظام تصميمسازي و سياستگذاري كشور هشدار ميدهند كه بايد به فكر اصلاح وضع موجود باشند. اما در خصوص اينكه در صورت عدم توجه به مطالبات ايرانيان چه اتفاقي ممكن است رخ دهد، من فقط به يك احتمال در آينده اشاره ميكنم. اگر حكومت پاسخ درخور به اين جنبش ملي اعتراضي ندهد، جامعه فعلي كه در وضعيت «اپيزوديك انقلابي» است دچار تحولات جديدي خواهد شد. يعني شهرهاي ايران كه شاهد هزاران معترض در صحنه است در صورت عدم پاسخ به مطالباتشان ميتوانند وارد شرايطي شوند كه وضعيت اعتراضي به جاي هزاران نفر به دهها هزار نفر و حتي بالاتر افزايش پيدا كند. البته اين احتمال وجود دارد كه حكومت مانند نمونههاي قبلي موقتا موج اعتراض را بخواباند ولي در صورت تداوم فروخوردگي مطالبات، دوباره اعتراضات به شيوههاي جديد سر برميآورد. همچنانكه جنبش مهسا كوبندهتر از جنبش ۹۸ است و حركت 98 از حركت 96وسيعتر است.
اما چرا به چنين مرحلهاي رسيدهايم؟ آيا نميشد از قبل پيشبيني اين مطالبات را كرد و راهكارهاي معقول براي عبور از آنها تدارك ديد؟
به ميزاني كه نظام تصميمساز از جمهوري و ويژگيهاي آن فاصله گرفته به همان ميزان جامعه را اعتراضي و جنبشيتر كرده است. اگر اين تصلب تداوم پيدا كند ممكن است وضعيت ايران از وضع جنبشي هم فراتر رود يا حتي ايران به صورت سيستميك دچار عدم ثبات و ناامني شود. وضعيتي كه همه بايد نگران وقوع آن باشند.
بخشي از تصميمسازان اين روزها از ضرورت گفتوگو صحبت ميكنند. به نظر شما براي شكلگيري اين گفتوگو چه بسترهايي بايد ايجاد شود. در واقع ملزومات شكلگيري اين گفتوگوي دو طرفه يا چندجانبه چگونه است؟
بايد كارهاي عملي انجام بدهند تا زمينه اعتماد فراهم شود. اول اينكه مردم را تهديد نكنند و با سختيهايي كه در زندگي روزمره كشيدند همدلي كنند. پيشنهاد ميكنم، هر چه سريعتر روزنامهنگاران و دانشجويان و فعالان سياسي زنداني كه همه اهل گفتوگو بودند را آزاد كنند. محصورين را آزاد كنند و از آنها كمك بخواهند. فحاشان تندرو را كنترل كنند و به هنرمندان و ورزشكاراني كه مورد احترام مردمند احترام بگذارند. اعضايي كه مورد حمايت مردم هستند براي گفتوگو و تمهيد منشور وفاق ملي دعوت كنند.
با توجه به عدم توجه به مطالبات جوانان دهه هشتادي طي سالهاي اخير در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... به نظر شما چگونه ميتوان اعتماد جوانان دهه هشتادي كشور را جلب و براي آنان چشماندازي روشن از شرايط كشور تصويرسازي كرد؟
راهحل آسان است ولي اجراي آن سخت است. كشور ده سال است در تحريم و به سوي فقر حركت ميكند و در مقابل يك سبك زندگي به جوانان تحميل ميشود. راهحل حركت به سوي سياست خارجي متوازن و مبتني بر منافع ملي و سياست داخلي مبتني بر گشايش سياسي است. راهحل همان حركت به سوي تحقق شرايط توسعه اقتصادي و توسعه سياسي است. ولي مشكل اين است كه سياستگذاران در ايران ضد توسعه عمل كرده و ميكنند و گرهي از هزار توي مشكلات ميافزايند.
اين حركت، جنبشي است که از تجمیع حركت هاي پیشین و مطالبات فراگیر دختران، زنان و جوانان شکل گرفته است، دامنه هاي اين جنبش به اندازهاي وسعت يافته كه حتی افکار عمومی جهانیان برانگیخته شده است. این جنبش برانگیخته شده به دنبال «باز پسگیری زندگی» است. سياستهايي که مبتنی بر تحمیل یک سبک زندگی به جوانان بوده است و توجهي به مطالبات نسل هاي جوان ايراني (و ساير نسل ها) نداشته است. بايد توجه داشت وجه غالب این جنبش، اغتشاشگری نیست و مطالبه زندگی است. به غلبه شعار «زن، زندگی و آزادی» و «مرد، میهن و آبادی» توجه کنید