• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5331 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱ آبان

سلام پاييز بي‌مهر !

منوچهر - محمد شميراني

پاييز جان
چه سرد، چه دردآلود
چون من، تو نيز تنها ماندستي
اي فصل فصل‌هاي نگارينم !
پاييز !
اي قناري غمگينم !
 (مهدي اخوان‌ثالث) 
... سلام
سلام پاييز جان !
امسال، مي‌خواستم وقتي كه مهر را آوردي و چتر مهرباني‌ات را بر سر همه مردم گستراندي و تن مرد و زن، كودك و پير و جوان را، خيس از باران عشق و دوستي كردي با خيالي آسوده، بنشينم و هر چه، كلمه و كلام و آواي خوب، در دنيا هست را پيدا كنم. جمع كنم و برايت بفرستم تا مهرت، كامل‌تر شود؛ شايد دنيا، رنگ روشن‌تري به خود بگيرد و روزهاي بهتري را ببيند و عشق و مهرباني، از سر و رويش ببارد .
امسال، مي‌خواستم وقتي لباس نارنجي‌ات را بر تن كرده‌اي و خرامان خرامان، در ميان درخت‌ها راه مي‌روي همه تن، گوش شوم و با تمام وجود، زمزمه آرام تو را در گوش برگ‌ها بشنوم. بشنوم به آنها چه مي‌گويي كه پس از رفتن تو، رنگ رخسارشان زرد مي‌شود، دل از درخت مي‌كنند و فرو مي‌ريزند !
امسال، مي‌خواستم در هياهوي صداي هوي هوي باد پاييزي، صداي آن ني‌لبك زن محزوني را بشنوم كه حتي آسمان هم، با شنيدن صداي او، اشكش سرازير مي‌شود و تن باغ را خيس مي‌كند .
امسال، مي‌خواستم از شهريور، به استقبالت بيايم و دل كوچه‌ها را برايت آب و جارو كنم تا به عنوان «پادشاه فصل‌ها»، بتواني خودي بنمايي و با دلبري، دل عاشقانت را ببري .
ولي مي‌دانم دلت از «بهار» پر است كه چقدر، ناز كرد تا سال جديد را تحويل داد.
مي‌دانم از «تابستان» هم راضي نيستي كه با آدم‌ها، «گرم» گرفت ولي در پايان، بر پوست‌شان، داغ آتشين نهاد.
پاييز جان !
شنيده بودم شهريور، به مهر سنجاق شده است. ولي نمي‌دانم امسال، چه سالي است كه هر چه گوشه و كنار شهريور را گشتم و زير و رو كردم نشاني از «مهر» نديدم كه نديدم؛ انگار باد تند بي‌مهري، مهر سنجاق شده به شهريور را، با خود به ناكجاآباد برده است .
انگار نه انگار، از روز ازل و از ابتداي خلقت، پاييز، بدون مهر، پايش را به جايي نگذاشته است .
پاييز جان !
امسال را كه بي ‌»مهر» گذرانديم. ولي تو را به خدا، تو كه همه جا مي‌روي و به تمام دنيا، سر مي‌كشي بگرد و مهرت را پيدا كن .
راستش را بخواهي جهان، بدون مهر خيلي چيزها را كم دارد؛ به خصوص براي ما كه بي‌مهري زيادي ديده‌ايم.
پاييز جان!
نگاهي به خودت بينداز. باور كن مهر را از تنت جدا كرده‌اند. كنده‌اند و فقط، جايش مانده است. برگ درختان را نگاه كن. ديگر نارنجي نيست. سرخ سرخ است.
پاييز جان !
لطفا، مهر را پيدا كن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون