براي زادروز سعيد راد به پاس نيمقرن بازيگري سينما
ستارهاي پرفروغ از دوراني سپري شده
اميد جوانبخت
در عرصه سينما كمتر پيش ميآيد كه بازيگري هم بتواند نظر فيلمسازان متفاوت و پيشرو را جلب كرده و در آثارشان از پس نقشهاي متفاوت و پيچيده به خوبي برآيد و هم در سينماي تجاري و عامهپسند توانايي تبديل شدن به قهرمان-ستاره را داشته باشد.در سينماي جهان برت لنكستر و آلن دلن را در اين زمينه ميتوان به ياد آورد و در سينماي ايران بهروز وثوقي و فرامرز قريبيان را. سعيد راد نيز بازيگري اينگونه بوده. او به واسطه شروع كارش در ابتداي دهه پنجاه با امير نادري فيلمساز بلندپرواز و پرانرژي در فيلمهاي اوليهاش خداحافظ رفيق و تنگنا (كه با ايدههاي سينمايي نابش توانست هزينه كمِ فيلم و توليد ساده و پرمشقتش را جبران كند و به سينماي خياباني- رئاليستي كه برخلاف سنت فيلمهاي رايج بود، دست يابد) از همان ابتدا به سمت سينمايي رفت كه پيش از او وثوقي با بازيهاي جدي و تلخِ در فيلمهاي متفاوت آن سالها همچون قيصر پيش گرفته بود.همين شروع، زمينهساز آشنايي و همكاري با فيلمسازان نوانديشي چون كيميايي، تقوايي، شيردل، گله و قريب شد كه نگاه و انديشه متفاوتي داشتند و بيشتر همين جنس بازي را ميپسنديدند و كوچه پسكوچههاي نقشهايشان بازيگري با جنم و خلاق را ميطلبيد. نوسانات روحي نقش صادق كه به انتقام زنش رانندگان مختلفي را ميكشد در صادق كرده با بازي درست راد و به مدد فيلمنامه و كارگرداني تقوايي از نقشهاي كليشهاي جدا ميشود و كولي ناشناس سفرسنگ كه همچون فيلمهاي وسترن ناجي روستاييان ميشود با حضور او و هوشمندي كيميايي منطبق با شرايط زمانه، همچون آيينه تحولات عدالتخواهانه انقلاب به نظر ميآمد و بوكسور پرتلاشِ ساخت ايران گويي امتداد شخصيتهاي نا آرام دو فيلم اول نادري است. هرچند تعداد اينگونه آثار زياد نبود، اما براي بازيگري چون او در حكم دورههاي فشردهاي بود كه شخصيت بازيگرياش را به بهترين وجه تصحيح و تكميل كرد. او به واسطه تيپ و حضورِ جذابي كه داشت به سرعت مورد اقبال فيلمسازان تجاري نيز قرار گرفت و طي 7-6 سال با حدود سي فيلم عمده فيلمهاي كارنامه پيش از انقلابش را رقم زد. حضور در فيلم خاصِ خط قرمز (60) از چند جهت براي او تعيينكننده بود. از يك جهت شروع دوبارهاش در سينماي پس از انقلاب با فيلمي از كيميايي كه از نامداران سينماي متفاوت قبل از انقلاب بود، ميتوانست تاكيدي بر آثار متفاوتش باشد و زمينهساز ادامه بازيگرياش در شرايط جديد و از سوي ديگر، ترسيم ابعاد متنوع و متضادِ شخصيتِ اماني از يك مامور امنيتي بيرحم و با اعتماد به نفس (كه در سكانس افتتاحيه فيلم در تصاويري چندوجهي و نمادين به همراه چند شكارچي ديگر آهوان معصومي را با تيرهاي جنگي مورد هدف قرار ميدهند) تا عشقي كه او را واميدارد تا با مرور شرايط مشقتبارِ كودكي و نوجوانياش، ريشههاي تبديل او به شخصيت فعلي را واكاوي كند و تقابل او با زنش پس از برملا شدن هويت واقعي او، آنچنان بازي ظريفي را طلب ميكرد كه ميتوانست تبديل به نقطه عطفِ كارنامهاش شود خصوصا اينكه به لحاظ فضاي فيلمنامه اين فيلم يكي از كم تحركترين و پرديالوگترين فيلمهايش بود.اما از بخت بد او اين فيلم متفاوت و سياسي كيميايي در فضاي نامعين آن سالها نتوانست اكران شود و همه ارزشهايش (چه به لحاظ سينمايي و چه از نظر نگاه موشكافانه و اساسي به موضوعي ملتهب) ناديده ماند.شرايط
پيش آمده براي خط قرمز او را واداشت تا شمايل قهرمانياش را در فيلمهاي تجاري (البته منطبق با شرايط جديد) چون مرز، فرمان، برزخيها و عبور از ميدان مين پي بگيرد. اما در فيلم دادشاه بازي او به همراه ويژگيهاي ظاهرياش (قامتِ بلند و چشمان سبز) با لباسي بلوچي و سيبيلهاي جوگندمي به خوبي ابهت دادشاه را به بيننده منتقل ميكند.در اين فيلم خسرو شكيبايي (يكي از ياران او) و جمشيد هاشمپور (افسرِ به دنبال دادشاه) كه هنوز در ابتداي راه معروفيت بودند در كنار او نقشآفريني ميكنند.بازي راد در نقش خلبان فيلم عقابها نيز يكي از عوامل مهم موفقيتِ بينظير فيلم در اكران عمومي به حساب ميآمد.استقبال فوقالعاده مردم از اين دو فيلم نيز به مذاق مديران سينمايي وقت خوش نيامد و راد در اوج موفقيت ممنوعالكار و مجبور به مهاجرت شد. در سالهاي دور از وطن براي او كه نزديك به دو دهه ستاره فيلمها بود ساعتها رانندگي بين شهري در كانادا آن هم در گمنامي آنچنان آزاردهنده بود كه پس از ده سال عطاي زندگي در غربت را به لقايش ترجيح داد و به ايران برگشت و با گشايش فرهنگي دولت اصلاحات و دعوت ناصر تقوايي قصد نقشآفريني در زنگي و رومي را داشت كه متاسفانه با منتفي شدن ساخت فيلم اين شانس بزرگ را از دست داد.البته نقش اسكندر مرد فرصتطلب و مرموز فيلم ارزشمند دوئل با كارگرداني برجسته درويش آن هم در دو مقطع جواني و ميانسالي با درخششي كه داشت شروع مجدد پرفروغي را برايش رقم زد. هرچند در دوران جديد سعي دارد وسواس بيشتري در انتخاب نقشها داشته باشد، اما كمكاري كارگردانان مولف و فيلمسازاني كه نحوه استفاده از جنس بازي او را بدانند از يكسو و نادر بودن نقشهاي متناسب و خوب نوشته شده براي بازيگري چون او در فضاي كليشهاي سينماي ايران از سوي ديگر، سبب شده كه فعاليت دو دهه اخيرش تلالويي همچون گذشته نداشته باشد .آثار ضعيفي چون عشق و جنون/نجفي/92، ترور خاموش/معظمي/98 و دل/هادي/99 و فيلمهاي متوسطي مانند گيرنده/غفارزاده/90، پروانگي/جعفري/90، پايان خدمت/زرگرنژاد/92 و زنده به گور/جناب/94 هيچ يك آثاري نيستند كه دستاورد چشمگيري براي كارنامه او داشته باشند.ازنقشهاي قابل ملاحظهتر اين دوره فعاليت او نقش كوتاه «رضا شاه» در سريال ارزشمند در چشم باد/مسعود جعفريجوزاني/87 است كه به شكل ظريفي شرايط ملتهب روزهاي پاياني رضاشاه را در بازياش به نمايش ميگذارد و نيز نقش سرلشكر فلاحي در فيلم چ/حاتميكيا/92 كه البته در عين بازي خوب مجال زيادي در فيلم نداشته و در سايه شخصيت چمران قرار دارد. تنها همكاري او با كمال تبريزي در سريال سرزمين كهن نيز ظاهرا مشكل پخش دارد. از ديگر دريغهاي كارنامه راد ساخته نشدن فيلمنامه دست تنها به كارگرداني كيميايي است كه به نظر ميرسيد، ميتواند نقطه عطفي در آثار اين دورانش باشد. سعيد راد در شرايطي كه كرونا و تبعات آن از سويي و مافياي توليد و پخش سينما و سريالها از سوي ديگر كمتر مجالي جهت توليد آثاري با تنوع موضوعي و كيفيت سينمايي براي بازيگران شاخص ايجاد ميكند، همچنان خود را چون ويولني خوشدست حفظ كرده و در انتظار نقش و كارگرداني است كه بتواند خاطرات خوش فيلمهايي چون تنگنا، صادق كرده، سفرسنگ، خط قرمز و دادشاه را دوباره زنده كند.