اولويت بنيامين نتانياهو چيست؟
بازگشت بيبي
صابر گلعنبري
حالا كه بنيامين نتانياهو رهبر حزب راستگراي ليكود در حال بازگشت به قدرت و تشكيل دولت براي پنجمين بار است، سياستهاي او در دوره جديد محل گمانهزني و بحث ناظران است. علي الظاهر نتانياهو همان نتانياهوي قبلي با همان انديشههاي راست افراطي است؛ اما دوره جديد نخست وزيرياش به دلايل عديدهاي ميتواند افراطيترين چهره از او را در سياست خارجي به نمايش بگذارد. اولا پيروزي و نخست وزيري او برونداد اتحاد و پيروزي تاريخي راستگرايان و فربه شدن راست فاشيستي است؛ به نحوي كه براي نخستينبار در طول تاريخ اسراييل، يك حكومت صرفا راستگرا بدون هيچ گونه ائتلافي با چپ و ميانه تشكيل خواهد شد. همين تحول بيسابقه، پيامدهاي مهمي در سياست داخلي و خارجي اسراييل به دنبال خواهد داشت.
ثانيا در عرصه خارجي، دوره جديد نخست وزيري بيبي در شرايط منطقهاي و بينالمللي سرنوشتسازي است كه برخي پروندههاي مهم مثل برجام و مذاكرات هستهاي تقريبا به مرحله تعيينكنندهاي رسيده است كه بايد تعيين تكليف نهايي شوند. كما اينكه در عرصه بينالملل نيز جنگ ميان دو متحد اسراييل يعني غرب و روسيه همچنان ادامه دارد و تركشهاي اين بحران دامان روابط مسكو -تلآويو را گرفت و محصول آن «تنشي جزيي» در ماههاي اخير بود. مديريت اين روابط يكي از چالشهاي مهم فراروي دولت نتانياهو خواهد بود.
ثالثا، سومين عاملي كه ميتواند دوره نخست وزيري پنجم نتانياهو را متفاوت از دورههاي پيشين گرداند، اينكه او در 73 سالگي عمر خود است و در اين سن و با اين بازگشت متفاوت احتمالا تلاش كند كه كارهاي ناتمام خود را به سرانجام برساند. به هر حال، نتانياهو آرزوها و كارهاي ناتمامي از جمله در حوزه مواجهه با ايران دارد كه در گذشته از بيم عواقب احتمالي آن براي آينده سياسياش از اتخاذ تصميمات مقتضي پرهيز و تلاش ميكرد كه بيشتر امريكا و دول اروپايي را به اين سمت سوق دهد.
اما در خصوص اولويتهاي كاري نتانياهو ميتوان گفت كه سياست خارجي با محوريت سه پرونده مهم اولويت نخست او خواهد بود. نخست: مواجهه با ايران و محور مقاومت تحت رهبري آن در منطقه، دوم: تقويت و گسترش عاديسازي روابط در منطقه به خصوص با عربستان، سوم: مديريت روابط با روسيه در سايه تداوم جنگ اوكراين.
بازگشت نتانياهو به قدرت در حالي است كه مذاكرات برجام در وضعيت بنبست قرار دارد و اميدها به احياي اين توافق كمتر از هر زماني است. از اينرو، وجود نتانياهو در راس قدرت در اسراييل در كنار سلطه جمهوريخواهان بر مجلس نمايندگان امريكا و تبعات آن در تضعيف قدرت بايدن ميتواند بنبست مذاكرات را تعميق بخشد و فرصت حداقلي توافق را كان لم يكن كند و در نهايت شكست مذاكرات اعلام شود؛ مگر اينكه ايران از برخي خواستههاي خود دست بكشد و امضاي توافق دولت بايدن را براي رهايي از فشار جمهوريخواهان در موقعيت برتري قرار دهد وگرنه بايدن اگر هم بخواهد، نميتواند امتيازي به تهران بدهد و اگر ميخواست قبل از نوامبر ميداد. به هر حال، در صورت اعلام شكست مذاكرات، پرونده هستهاي و در كل مواجهه با ايران وارد فاز ديگري خواهد شد كه از بازگشت پرونده به شوراي امنيت شروع ميشود و احتمالا شرايطي شكل گيرد كه نتانياهو و لابي اسراييلي در امريكا، آن را در جهت ورود به برخورد نظامي هدايت كنند.
اما در خصوص پرونده عاديسازي روابط با كشورهاي منطقه كه روي ديگر آن، تشديد تقابل با ايران و تشكيل ائتلافي مشترك است، پر واضح است كه نتانياهو روند عاديسازي روابط را كه در دوره خود او شروع شده، با تمام توان پيگيري خواهد كرد؛ البته واقعيت اين است كه روابط از مرحله عاديسازي در جهت تشكيل ائتلافي مطلوب عبور كرده است. درباره روابط با رياض نيز نوعي عاديسازي روابط صورت گرفته و صرفا اعطاي بعد ديپلماتيك رسمي به آن باقي مانده است و احتمالا اين رسميت فعلا اتفاق نيفتد، ولي آن شكل پنهان تقويت شود. در كل، بازگشت نتانياهو موجب تقويت جايگاه بن سلمان ميشود.
در مورد مديريت روابط با مسكو نيز بعيد ميدانم اين تنش جزيي كنوني ادامه پيدا كند و در سايه دوستي نتانياهو و پوتين و همچنين موضع متفاوت عمده راستگرايان نسبت به چپها مبني بر ضرورت بيطرفي و پرهيز از آسيب زدن به روابط با روسيه احتمال رفع اين كدورت و گرم شدن مجدد روابط بالاست و به احتمال زياد نتانياهو در نقش ميانجيگر ميان اوكراين و روسيه ظاهر نيز شود.
اما بيبي با چالشهاي داخلي عمدهاي نيز در سايه تعارض اولويتهايش با بخشي از شركاي راستگراي خود مواجه خواهد بود و بايد ديد تا چه اندازه ميتواند آنها را به همراهي در اولويتبخشي به پروندههاي خارجي مهم در مقابل سطحي از امتيازات قانع كند كه هم آنها را راضي كند؛ هم رابطه دين و دولت را دستخوش تغييري تنشزا نكند و هم موجب انفجار بحران با فلسطينيها در كرانه باختري نشود.
منبع: ديپلماسي ايراني