ادامه از صفحه اول
نبينيم، نيست!
در نتيجه بدون آزمايش خود را به آب ميزند و چند ده متر نرفته غرق ميشود. اين درك ناقص موجب ميشود كه براساس آن تصوير جعلي عمل كند و جايگاه خود را ضعيفتر هم كند. بدترين بخش ماجرا آنجاست كه مخالفان ساكت را نبيند و سكوت آنان را علامت رضا تلقي كند. آنان از اين رفتار ناراحت ميشوند چون كسي كه فرياد نزند يا نتواند فرياد بزند به اين معنا نيست كه وجود ندارد و اثر نخواهد داشت، پس بهرغم خواستش به معترضان جدي ميپيوندد تا ديده شود. ديده نشدن از سوي حكومت بدترين دردي است كه براي شهروندان قابل تصور است. حتي از سركوب هم بدتر است. چون براي سركوب بايد طرف را ديد و مخالفتش را پذيرفت و بعد سركوب كرد، ولي نديدن فرد مخالف را چگونه بايد تحمل كرد؟ هنگامي كه مخالفان به جمع خيلي مخالفان يعني معترضان ميپيوندند، بينظران نيز به سوي «مخالف» ميل ميكنند، اين طبيعت رفتار در جامعه است. اگر فضاي جامعه به گونهاي شود كه حكومت ديگر نتواند واقعيت را تحريف كند، به يكباره متوجه ميشود كه موافقان يا خيلي موافقان كه در حال ريزش هستند، نه ۷۰ درصد كه كمتر از ۱۰ درصد هستند. هنگامي كه اين تصوير عموميت پيدا كند، كل معادله اجتماعي تغيير خواهد كرد. البته تطبيق يافتن صاحبان قدرت، با شرايط جديد بسيار سخت است. متاسفانه بايد گفت كه منطق «نبينم؛ نيست»، در امر پژوهش اجتماعي بسيار مشهود است. پژوهش نشان ميدهد كه واقعيت چيست؟ ولي متوليان رسمي امر پژوهش عموما يا مانع از سنجش موضوعات مهم هستند، يا اگر هم انجام شود، مانع از انتشار نتايج آن ميشوند. اين خودفريبي است. پژوهش ابزاري است براي شناخت مردم و نه تغيير واقعيت؛ مردم كه در خودشان ميدانند چگونه فكر ميكنند. سال گذشته اين روزها گزارش از محبوبيتسنجي مقامات به وفور منتشر ميشد كه مثلا فلاني ۷۰ درصد محبوبيت دارد. ايرادي نيست خوب هم بود، ولي آيا حالا هم اين نظرسنجيها انجام و منتشر ميشود؟ قطعا خير.
خلاصه اينكه مشكل رفتار حكومت اين است كه افراد به نسبت آرام و ساكت را نميبيند و كاري به آنان ندارد حتي آنان را حامي خود ميداند. در ميان معترضين نيز فقط اغتشاش را ميبيند، در حالي كه بايد عكس باشد. نبايد خود را فريب داد. شجاعت داشته باشيد.
قدرت تخريبگري سعودي
شيب اقدامات اصلاحي (يا حتي اگر بخواهيم نام آن را اصلاحات ساختاري بناميم) به حدي تند شد كه مردم تاب تحمل آن را نداشتند. اين اقدامات دفعي شرايطي را درون كشور ايجاد كرد كه در كنار كم و كاستهاي نظام اداري، نظام تصميمگيري، سطح نازل مشاركت مردم در سرنوشت خودشان در نهادهاي انتخابي و ... به گونهاي اتفاق افتاد كه اعتماد به حكومت را پايين آورد و هم تبعات سياسي- اجتماعي را شكل داد كه فرصت بيسابقهاي براي سعوديها ايجاد كرد. سعوديها كمال استفاده را كردند تا در جهت از ميدان به در كردن رقيب و چه امتيازگيري از ايران سر ميز مذاكره، ستون دوم استراتژي خودشان را (استفاده از قدرت تخريبي و عمليات پنهاني) ادامه بدهند و آن را به سطح رسانهاي بكشاند. يكي از ابزارهاي مهم سعوديها در اين مسير ابزار رسانه بود و با ميزان نقشي كه در تلويزيون ايران اينترنشنال داشتند با تمام فشار و تمام قد سعي بكنند كه به اين التهاب اجتماعي درون ايران دامن بزند. قطعا يك وجه اين التهاب كاستيها داخلي است و كسي در آن ترديدي ندارد. لازم است در داخل به اصلاحات ساختاري دست بزنيم كه حداقلش تغيير شيوه حكمراني است تا اقدامات ديگر از جمله رسيدگي به حقوق اساسي مردم و ... . اين سويه داخلي قضايا است. اما در بحث سياست خارجي، به دليل اضافه برآوردهايي كه داشتيم، وضعيت كشور را دچار مشكل كرديم. در موضوع روسيه، به دليل اضافه برآورد به ويژه در موضوع پهپادها، شرايطي را به وجود آورديم ك باعث حساس شدن بيش از حد غرب به نزديكي بيش از اندازه ما به روسها شد. بخشي از مداخلات خارجي در شرايط جاري كشور هم به همين سياست باز ميگردد كه آنها ميخواهند اجازه ندهند ما بيش از حد به روسها نزديك شويم. از سوي ديگر اضافه برآورد ديگر ما مفهوم «زمستان سرد اروپا» بود كه باعث شد اينگونه تلقي كنيم اگر شروط جديدي در برجام بياوريم، طرف مقابل به خاطر قرار داشتن در موضع ضعف، مجبور به پذيرش آنهاست. اين شروط جديدي در حالي مطرح شد كه به گفته وزير امور خارجه كشور، ۹۵درصد از مسائل باقيمانده برجام حل شده و فقط ۵درصد باقي مانده است. با اضافه شدن اين شروط براساس آن اضافه برآورد، شرايطي را به وجود آورديم كه زمينه مستعدي براي افزايش قدرت تخريبي سعوديها حاصل شد. شرايطي كه ما اكنون با عربستان داريم از جمله اينكه قضاياي يمن منجمد مانده است و اختلافها به سطح رسانه كشيده شده است، روند مطلوبي نيست. يك اين شيوه برخورد ما با واقعيت اين است كه اگر با قدرت تخريبي سعودي مواجه ميشويم، در برابر به سمت تهديد و سخنان نظاميان و امثال اينها تمايل پيدا كنيم. به نظر من بايد از چنين رويكردي فاصله بگيريم و سعي كنيم تنش را در بستر و زمينه خودش محدود كنيم، نه اينكه به تنش بيفزاييم. بايد سعوديها را از كانالهاي ديپلماتيك متوجه كنيم كه مسائل داخلي ما به خودمان مربوط است و انشالله حل و فصلش ميكنيم. همزمان بايد اين توهم را از سعوديها و مجموعه غرب بزداييم كه از طريق مداخله در مسائل داخلي ما ميتوانند به نتايج دلخواهشان برسند. الان در مذاكرات برجام هم همين مشكل را داريم كه طرف غربي تصور ميكند استفاده از شرايط داخلي ايران براي گرفتن امتيازهاي بيشتر مفيد است و سعي ميكنند با استفاده از فشارها و تحريمها، زمينه را براي دريافت امتيازهاي بيشتر فراهم كنند. كاملا روشن است كه سعوديها در حال استفاده از قدرت تخريبي خود هستند و برخلاف اسراييليها آنقدر درايت ندارند كه اقدامات خود را پنهان نگه دارند، اسراييليها دقيقا متوجه هستند كه دخالت آشكارانهشان نتيجه مطلوب نميدهد. سعوديها از طريق ابزارهاي رسانهاي كه دراختيار دارند، تلاش ميكنند اعتراضهاي مردمي را در ايران از بستر اعتراضي خارج و به بستر خشونت وارد ميكنند. اين روش سعوديها اگر ادامه پيدا كند، طبيعي است كه ايران هم در واكنش به آن كارتهايي براي بازي دارند.