هنرمندي كه در واكنش به سيلي انگليس قطعه سرود
روحالله خالقي آهنگسازي بود كه امضاي خود را داشت، به گونهاي كه اگر گوش خود را به چند نمونه از آثار او بسپاريد، پس از مدتي خواهيد دانست كه اثر از آنِ خالقي است؛ خالق نغمههاي آشناي «اي ايران»، «بهار دلنشين»، «حالا چرا» و «بوي موي جوليان». خالقي كه گويي هنرش با صداي ماندگار بنان گره خورده، آثاري را خلق كرد كه تنها خلق يك نمونه از آنها ميتوانست براي هميشه اين هنرمند نامي را در تاريخ موسيقي ايران ماندگار كند. ايسنا در اين باره مينويسد: شايد هر كدام از ما چندينبار بدون اينكه نام خالق آثاري چون «اي ايران»، «بهار دلنشين»، «حالا چرا» را شنيده باشيم، دقايقي را به شنيدن اين آثار سپري كرده باشيم؛ آثاري كه همچون بسياري از آثار موسيقي ايراني كه هنرمنداني مانند جواد بديعزاده، جواد معروفي و استاد بنان در آنها خواندهاند، ما را به خانههاي زيباي ايراني كه حوضي در وسط آنهاست و گلدانها دور حوض، ميكشانند. خالقي نغمههايي را از «اي ايران» گرفته تا قطعه معروف «حالا چرا»، خلق كرد كه به عنوان يك ايراني اصيل قطعا از آنها استقبال خواهيد كرد و آرامشي از جنس ناب موسيقي را تجربه خواهيد كرد. البته يكي از مشهورترين آثار خالقي، قطعه «اي ايران» است. گفته ميشود كه روحالله خالقي شيداي موسيقي ايراني بود و عمر هنرياش را صرف آهنگسازي، تاريخنگاري و آموزش اين موسيقي كرد. در همين راستا ميتوان به سلسله برنامههاي او در راديو با عنوان «ساز و سخن» اشاره كرد كه در آن برنامهها به ارايه توضيحاتي مفصل درباره موسيقي ايراني پرداخته است. خالقي در يكي از برنامهها درباره ارتباط موسيقي و كلام عنوان ميكند: «موسيقي تنها براي رونق كلام با ساز همراهي نميكند، بلكه كلمات در توضيح و تفسير موسيقي به كار ميرود.» روحالله خالقي از جمله افرادي بوده كه براي شناساندن بيشتر موسيقي ايراني اين سلسله برنامهها را ترتيب داده و معتقد بود كه هر چند كه بگوييم موسيقي ايراني را ميشناسيم اما چه بهتر كه با اين برنامهها آن را خوبتر بشناسيم!
روحالله خالقي يك ايراني واقعي بود تا حدي كه در واكنش به سيلي يك سرباز انگليسي به يك نظامي ايراني قطعه «اي ايران» را خلق كرد و حتي در سال ۱۳۲۸ در واكنش به ناديده گرفتن موسيقي ايراني در «هنرستان موسيقي»، هنرستان ملي موسيقي را راهاندازي كرد.
او همچنين درباره حفظ موسيقي ايراني ميگفت: «موسيقي هر ملت نماينده ذوق و روح و سرچشمه الهام آن ملت است. همانطور كه تاريخي بس كهن داريم، موسيقي ما هم از عهد قديم براي ما به يادگار مانده است. ما از خلال اين نغمهها با گذشته پرافتخار خود رابطه مييابيم. اين نواها آرام خاطر و روشنيبخش دل ماست. گذشتگان با اينكه وسيله ضبط الحان موسيقي را جز از راه حافظه و گوش نداشتند، اين نغمهها را به خاطر سپردند و سينه به سينه و دهان به دهان به ما آموختند. حيف است ما كه اكنون از لحاظ داشتن وسايل فني از آنان بسي غنيتر هستيم، آنها را از ياد ببريم. هر چند كه به كلي از ياد نبردهايم و نمونههايي در دست داريم ولي چه بسا در اثر سهلانگاري ممكن است فراموش كنيم، چنانكه متاسفانه بسياري از نواهاي قديمي را به دست فراموشي سپردهايم.»