بيگانگي و بيگانگان
در زمينه معيشت، مسكن، اشتغال و كسب و كارها، بهداشت و درمان، آموزش، حمل و نقل و ارتباطات و نيازهاي فرهنگي و فراغتي تا چه اندازه پاسخگويي وجود داشته است؟ مردمي كه ميبينند جوانان دانشآموخته رنج و حقارت سفر به غربت را بر ماندن در كشور خود ترجيح ميدهند، مردمي كه از نظر معيشتي هر روز سفرهشان كوچكتر و تهي ميشود، مردمي كه در تامين مسكن، خود را براي هميشه ناتوان ميبينند، مردمي كه از دريافت خدمات پزشكي مطلوب كه هزينههاي بالايي دارد، ناتوان هستند و در ماههاي اخير حتي به برخي داروهاي معمولي توليد داخل دسترسي ندارند، مردمي كه افت شديد آموزش فرزندان خود را تجربه ميكنند، مردمي كه بحرانهاي بيسابقه محيط زيستي را شاهدند و اقدام موثري را براي كاهش اين بحرانها نميبينند، مردمي كه اراده كارگزاران را نه در پرداختن به امور ايجابي سازنده بلكه در پرداختن به امور سلبي حاشيهاي ميدانند، چرا نگران نباشند؟ آيا چنين وضعيتي، نشان نميدهد كه گونهاي از بيگانگي نسبت به نيازهاي واقعي مردم در بين كارگزاران جامعه شكل گرفته است؟ پس بهتر است به جاي تاكيد فزاينده و پيگيري نشانه مداخلات بيگانگان، به شناخت ابعاد بيگانگي و فاصله ايجاد شده بين مردم و كارگزاران جامعه پرداخت. بالاترين سرمايه حاكمان، اعتماد مردم است و اعتماد از رهگذر حكمراني خوب و شايسته به دست ميآيد. با رويههاي كنوني، حكمراني شايسته و عملكردهاي انتظاري آن محقق نخواهد شد. حكمراني خوب، نيازمند آسيبشناسي واقعبينانه و بدون تعصب جناحي امور است. بدون چنين نگاهي، مشكلات جامعه دوچندان ميشود. مشكل اصلي جامعه ما بيگانگي رخ داده در جامعه است.