گذر از سياست
در ايران كنوني
گذر از سياست
در ايران كنوني
حال و روز جامعه هر روز بيقرارتر و ناآرامتر از روزهاي پيش است. برخلاف پنداشت ظاهري، اعتراضهاي اين روزهاي مردم را نميتوان در ظرف گروههاي سياسي شناختهشده مجوزدار يا بدون مجوز دانست. زماني ميتوان اعتراضها را از گونه جريانهاي سياسي موجود دانست كه از يك سو، احزاب و جريانهاي سياسي فعاليت واقعي داشته و بتوانند «نمايندگي سياسي» را در جامعه عملياتي كنند و از سوي ديگر، اين احزاب و جريانهاي سياسي، جهتگيري و برنامههاي شفاف، عقلاني و سازگار با نيازها و اقتضائات جديد جامعه داشته باشند و بتوانند آنها را اجرايي كنند. تجربه زيسته مردم از اثرگذاري مشاركتشان در رخدادهاي سياسي همچون انتخابات، عامل مهم ديگري در زمينه پيوند مردم با احزاب سياسي و مرجع دانستن يا ندانستن آنها در رفتارهاي سياسي و اجتماعي است. مروري بر رفتارشناسي احزاب و جريانهاي سياسي در كشور در دو دهه گذشته و ميزان موفقيت يا پايبندي آنها در عمليكردن اهداف و برنامههاي اعلام شده، از يكسو و فرآيند همراهي يا بازانديشي مردم نسبت به اين احزاب و جريانهاي سياسي و نهادهاي حكمراني، از سوي ديگر نشان ميدهد كه مردم ضمن نااميدي از سازنده بودن كنش سياسي بر پايه ساختار جريانهاي سياسي، به واگرايي سياسي نسبت به اين جريانها رسيدند. اين واگرايي بهطور مشخص به دليل تحليل رفتن سازوكار نمايندگي سياسي و در نتيجه فرسايش سرمايه اجتماعي است كه موجب شد بخش قابل توجهي از شهروندان، از جاده سياست كنار كشيده و در بسترهاي ديگري به پيگيري خواستهها يا بيان اعتراضهاي خود بپردازند. بخش كمي از شهروندان نيز به فضاي نويني كه جايگزين سازوكار نمايندگي سياسي شد، روي آورده و از مزاياي آن برخوردار شدند. اين فضا پديده «هواداري- وفاداري» است كه سازوكار تعاملي ويژهاي بين بخشي از شهروندان و نهادهاي مستقر در ساختار قدرت را فراهم ميسازد. چنين پديده نويني، از اين جهت كه بخش كمي از شهروندان به سراغ آن ميروند و از قواعد نانوشتهاي برخوردار است، ويژه است اما جامعه را به گونهاي انحصارگري در توزيع منابع و فرصتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دچار ميسازد.
اگرچه نمودهاي آن در گذشتههاي دور در سپهر سياسي ايران وجود داشت، ولي به دليل به خاموشي گراييدن يا كمفروغ شدن فعاليت احزاب و تشكلهاي گوناگون در سپهر سياسي و ايجاد شكاف بين نهادهاي قدرت و مردم، اين پديده- «هواداري- وفاداري» - گسترش يافت و جايگزين سبكهاي سياسي مرسوم مردمسالارانه شد. پيامد چنين فضايي، پديدار شدن سرخوردگي و نااميدي بخش قابل توجهي از مردم به ويژه جوانان از پيگيري خواستههايشان از رهگذر كنشگري سياسي با استفاده از عناصر «نمايندگي سياسي» بود. انتخابات سال 1396 نشان داد كه مردم هنوز اميدوار بودند بتوانند در چارچوب ساختارهاي موجود و با مشاركت سياسي در انتخابات با قانونيترين راه به خواستهاي خود برسند و نظرشان در مديريت اجرايي جامعه اثرگذار باشد. چنين پيامي ديده نشد يا اگر درك شد، توسط نهادهاي قدرت به شكل عملي پذيرفته نشد. چنين تقابلي با رويكرد مورد اقبال مردم در هنگامهاي انجام شد كه به خاطر خروج دولت ترامپ از برجام، جامعه نياز به همگرايي و همبستگي ملي براي گذر از بحرانهاي اقتصادي ناشي از برگشت تحريمها داشت. دريغا كه گروهي به جاي توجه به شرايط بحران تحريمي و ضرورت همافزايي ملي براي مديريت مشكلات برآمده از تحريم، مشكلات اقتصادي مردم را محملي مناسب براي نقد دولت مستقر، منجي نشان دادن خود و دستيابي به حاكميت يكدست سياسي نمودند. افول بيسابقه ميزان مشاركت در انتخاباتهاي بعدي مجلس، شوراهاي شهر و روستا و رياستجمهوري نشانگر باور جامعه به بياثر شدن پديده نمايندگي سياسي، نارضايتي مردم از اين وضعيت و نااميدي آنها نسبت به پيامد مشاركتشان در بهتر شدن سازوكارهاي قانوني، نظارتي و اجرايي است. در عمل، سازوكارهاي محدودكننده نقش مردم در فرآيند انتخاب «كنشگران داراي ويژگي نمايندگي»، مردم را به سمتي جهت داد كه تركيبي از انفعال و اعتراض را در پيش گيرند و راههاي ديگري را براي اعتراض و جداسازي مسيرشان از فضايي كه مبتني بر نمايندگي نيست، برگزينند. بنابراين اعتراضهاي كنوني وابسته به هيچ جناحي نيست، زيرا بخش زيادي از مردم نسبت به سازنده بودن رقابتها و چانهزنيهاي گروههاي سياسي براي رسيدن به اجماع كارآمد نوميد شدهاند و به همين دليل از سال 1398 بخش قابل توجهي از معترضين شعار گذر از جريانهاي سياسي را سر دادند. چنين نوع اعتراضي به دليل نداشتن محوريت گروههاي سياسي، از يك سو و نبود مجوز اعتراض- به دليل مخالفت دولت با تجمع و در نتيجه عامليت نداشتن احزاب سياسي - از سوي ديگر، با رويه ويژه و غيرقابل پيشبيني بروز مييابد و آن را به رفتارهاي جمعي كه پيشبينيناپذير است، نزديك ميسازد اگرچه گستره آن در اندازه جنبش است. گوناگوني سبكهاي اعتراض و بهرهگيري از روشهاي متفاوت از ويژگيهاي چنين اعتراضهايي است كه در شرايط نبود نمايندگي سياسي رخ ميدهند. روايت مطلوب رسمي از سياست بسان «هواداري- وفاداري» و خوانش انتقادي شهروندان از كردارهاي جريانها و نهادهاي سياسي، زمينه گريز و گذر بخش زيادي از شهروندان از ميدان سياست جاري را فراهم ساخته است.