از كتاب احمد
تا سفينه
كيان پير فلك
فرامرز معتمددزفولي
عبدالرحيم طالبوف تبريزي از مهمترين منورالفكران مشروطيت كتاب سهگانهاي به نام احمد يا سفينه طالبي دارد. در اين كتاب طالبوف به شيوه ژان ژاك روسو فيلسوف عصر روشنگري در كتاب اميل قصد تربيت و آموزش دانش و وطنخواهي به كودكان دارد. اين اثر در سه جلد در ميان تحولات ايران تا يكسال پيش از مشروطيت چاپ و نشر و با استقبال بالايي روبرو ميشود. در اين كتاب احمد، شخصيت اول و كودك خيالين و هفتساله طالبوف است كه طالبوف او را بسيار دوست دارد. احمد براي طالبوف نمادي از كودكان ايران است و در هر صحبت و بخش كتاب به آموزش علمي او و آداب زندگي اجتماعي او ميپردازد. كودكي بسيار شيرين و كنجكاو و علاقهمند به علم و آزمايشهاي علمي. هر نوبت و صحبت در ميان آموزش و گاه آزمايشهاي علمي به ماجراهاي او ميان برادر و خواهرانش ميپردازد. طالبوف بسيار به او اميد دارد و در آغاز ميگويد اگر عمرش باقي ماند و زنده بماند بسيار اميدها دارد. تا جايي كه طالبوف مينويسد دوستان در نامههاي خود احوال احمد را ميپرسند. طالبوف و كتابهاي او را در انقلاب مشروطيت همه ميشناختند هم مشروطهخواهان و هم مخالفان مشروطيت و عليه او موضع گرفتند. براي همين شايد احمد طالبوف نام نمادين «كودك» مشروطيت بود؛ همان كه آرمان ايرانيان براي تربيت و رشد كودكان در آزادي و آبادي وطن پس از پيروزي جنبش قانونخواهي ايرانيان بود. آرمان و آرزويي كه هنوز زنده است و خواسته ما براي كودكان ايران است اما آن را امروز حسرتزده در پرواز «سفينه» كيان پير فلك از تشت آب خانهشان تا آسمان ايران به چشم ميجوييم و ديگر نمييابيم. كيان ميخواست مهندس رباتيك شود. شور زندگي را در كوتاه تصاوير و فيلمهاي بهجامانده از او ميبينيم. معصوميتي و اميدي تباهشده كه با شقاوت به خون نشست. نمادها و نامها در تاريخ معاصر ما به گونه عجيبي همديگر را ميجويند و هم را ميخوانند. به راستي با «احمد»مان چه كرديم؟