به ياد دكتر تكميل همايون
ريشه در ايران داشت
غلامحسين زرگرينژاد
ناصر تكميل همايون را از سالهاي دور و دراز ميشناختم و به ايشان ارادت داشتم و بزرگش ميداشتم. استاد فاضلي از ديار كهنسال و فرهنگپرور قزوين بود كه در جامعهشناسي و تاريخ توأمان درس خوانده و در هر دو تخصص داشت و آثار علمي دستاولي تدوين و منتشر كرده بود، اما افتخار همكاري نزديك با آن فرزانه پيرو دكتر مصدق بزرگ را كه از قضا به تازگي از زندان آزاد شده بود، در سال ۱۳۶۷ در موسسه مطالعات تاريخ معاصر يافتم. آن زمان با استادان ارجمند مرحومان محمد اسماعيل رضواني و عبدالحسين نوايي، فرهنگ رجايي و جناب آقاي محمد تركمان، رضا رييسطوسي در زمان مديريت آقاي مهندس جواهري و آقاي منعم همكاري پژوهشي داشتيم و ايام خوشي بود و برايم افتخار.
زماني هم كه دكتر تكميل همايون در پژوهشكده تاريخ موسسه تحقيقات فرهنگي سابق و اكنون پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تدريس داشت، در شوراي آن پژوهشكده كه به همت آقاي محمدرضا نامدار آزادگان عزيز مركب از آن دو بزرگوار و استادان محترم هاشم آقاجري، محمد علي اكبري و عطاءاله حسني افتخار همكاري داشتم.
تكميل همايون از معتقدان و علاقهمندان شادروان دكتر محمد مصدق بود و علاوه بر ذكر جميل او هميشه به يادكرد و قدرشناسي استاداني كه دين شاگرديشان را بر گردن داشت، به ويژه استادان دانشسراي عالي و موسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران؛ شادروانان دكتر غلامحسين صديقي و دكتر احسان نراقي تاكيد و ابرام داشت. هميشه خدمت به وطن را وظيفه و آرمان خود ميدانست و عشق وافري به ارتقايش داشت. با همه مصايبي كه برايش
پيش آمد، با وجود فرصت و امكان، جلاي وطن را در مرام و مسلك خويش ندانست. چندان كه در مراسم بزرگداشتش گفت: «ما عمر خود را در موسسه گذرانديم، در دفتر پژوهشهاي فرهنگي با آقاي خوشنويس و دوستان به لحاظ كتاب و قلم و دفتر و دستك و راضي هستيم به رضاي او و خيلي هم راضي هستم كه نرفتم و علت نرفتن من اين بود كه «من اينجا ريشه دارم، من اينجا يعني در ايران، در همان قزوين، در همان باغستانهاي اطراف قزوين، من اينجا ريشه دارم...» خدايش رحمت كناد كه فرزانهاي اهل انديشه و عمل بود و خدمات بسياري به فرهنگ ايران زمين انجام داد.
استاد بازنشسته تاريخ دانشگاه تهران