سونامي فحاشي قرباني ميگيرد!
عدهاي خود را مجاز به هرگونه اسائه ادب ميدانند و هرگز در اين رابطه براي خود محدوديتي قائل نيستند. بدتر و فاجعهبار اينكه همين هتاكان و بيفرهنگان با اينكه دم از آزادي زنان و حفظ كرامت ايشان ميزنند در هر دعوايي سراغ زن و مادر و خواهر افراد ميروند و نسبتهاي شوم و ستمكارانه را روا ميدارند. با كراهت فراوان و فقط براي اينكه توجه جميع بزرگان و صاحبان نفوذ و خصوصا مردم را به عمق فاجعه جلب كنم، مينويسم كه زير يكي از پستهايم در شبكههاي مجازي حمله غيرانساني به من آغاز شد، به خيال سادهانگارانه خود و از موضع بيدار كردن وجدان فحاشان نوشتم؛ ناجوانمردها مادر من كه 15 سال است زير خاك خفته، زندگي مشقتباري داشته شاهد شهادت يك فرزندش و مفقودالاثري چند ساله فرزند ديگرش بوده، چه كار به او داريد و در اين بحث آن مادر رنج كشيده چه دخلي به اين دعوا دارد؟ حداقل به خودم ناسزا بگوييد! آيا تصور ميكنيد كه خجالت كشيدند و عقب نشستند؟ خير! بر شدت خباثت خود افزودند تا براي من ثابت كنند كه در اين جهان بيرحم بدكردار بهترين گزينه سكنا گزيدن در روستايي دورافتاده و سپري ساختن زندگي است كه اگر امكانش فراهم شود لحظهاي در آن درنگ نخواهم كرد.
چند هفته پيش در سايتي كه خود را وزين ميداند كسي كه خود را روانشناس معرفي كرده بود بدون كوچكترين شرمي فرمان فحاشي ميداد و با كمال بيخردي نوشته بود ناسزا بگوييد و هرگز وجدان خود را براي دهان دريدگي اذيت نكنيد! آري اين است عمق فاجعه كه به اعتناي ما نميآيد و از آن به سادگي عبور ميكنيم و رسيدن به هدف با هر روش ممكن را مباح كرده است.
بنده چندان قائل به تئوري توطئه نيستم و تا جايي كه ممكن است وقايع را براساس شواهد عيني تحليل ميكنم ولي در اين مورد ترديد ندارم كه افزون بر سقوط اخلاقي كه دچارش شدهايم دسيسهاي در كار است كه فرهيختگان و صاحبنظران و متعهدان و ايراندوستان و خردمندان محجوب را منزوي كنند تا ميدان براي هتاكان و بيادبان و بيخردان باز شود و در مرحله بعدي خشونتهاي لساني جاي خود را به خشونتهاي فيزيكي بدهد. كاملا مشخص است كه افزون بر ميدانداري بيفرهنگان سطحينگر لشكرهاي سايبري داخلي و خارجي دست بهكار شدهاند تا هر چه ميتوانند فضا را تيره و تار كنند و فروپاشي اجتماعي را رقم بزنند. كاش همه ايراندوستان متوجه خطر شوند و گسترش غيرقابل باور خشونتهاي زباني را مقدمه جنگ و خونريزي بدانند و ضمن اجتناب از آن فورا هر بيادبي را مسدود كنند تا امثال ايشان منزوي و فاقد اثر شوند. ترديد نكنيم كه خطر نزديك است و گرگها بعضا با ظاهري آراسته از ديانت يا آزادي كمين كردهاند تا تكه پاره شدن كشور را به اربابان خود هديه كنند. خشونت دواي هيچ دردي نيست و هيچ مشكلي را برطرف نميكند و اگر روزي همه طرفهاي حاضر در صحنه سياست به اين مهم باور پيدا كنند، پيروز همه شروع شده و فاجعه آنجاست كه خشونتپرهيزان و ناهيان از گفتمان تنفر سوژه اصلي فحاشان هستند.