ادامه از صفحه اول
رسانههاي نوين و سرعتي كه قدرت ميسازد
همواره خلئي كه در توليد اخبار وجود دارد در اخبار گويا و واگويه حقيقت موجود نيست. درنتيجه مخاطبي وجود ندارد. وقتي هدف كمرنگ ميشود و توليدكننده خبر به دنبال اين است كه رسانهاش چيزهايي را توليد كند كه پاسخ به نيازهاي مديرمسوول و صاحبامتياز باشد؛ يعني رسانه در خدمت آن سازمان يا رسانه است و تريبوني براي آن است نه براي مردم.»
اين مهم به اين معنا است كه رسانه جريان اصلي(2) همچنان در پر كردن اين خلأ به مخاطب باز نميگردد در حالي كه رسانههاي نوين ملاك حركتشان مخاطب است! ازاين رو است كه سرعت براي آنها اصل ميشود و دايرهاي از مخاطبان را با توجه به شبكههاي ارتباطي در بر گرفتهاند!
در اين ميان نگاهي دوباره به حوزه عمومي از نگاه هابرماس شايد راهگشا باشد.
هابرماس حوزه عمومي را يك عرصه اجتماعي شامل: 1- بحثها بايد براساس تبادل ايدهها و توجيهها باشند. 2- مخاطبان بر شرايط خود تاثير ميگذارند و موضوعاتي را به صورت تعاملي بحث ميكنند كه مورد علاقه هر دو طرف باشد. 3- بحث براي هر كسي آزاد است (1991,Habermas) ميداند. نكته جالب اينجاست كه او نيز نگران كمرنگ بودن حوزه عمومي در جوامع مدرن است اما ظاهرا با شكلگيري رسانههاي نوين به نوعي به اين هدف دست پيدا شده است و قدرت حوزه عمومي ارتقا يافته است.
رسانههاي نوين با ايجاد شرايط لازم هابرماسي با تكيه بر سرعت، قدرت تعامل در اين عرصه عمومي را فراهم كردهاند و سرعت به آنها قدرت داده است كه فضاي رسانه را به سوي مخاطب تغيير جهت دهند! شايد قدرت سرعت اين مهم را براي مخاطب فراهم كرده برخلاف آنچه در جريان اصلي رسانه شاهد آن هستيم!
در تحقيقي در سال 92 شمسي به روي صفحات ايراني فيس بوك پژوهشگران متوجه شدهاند كه هنوز حوزه عمومي به معناي واقعي در آنجا شكل نگرفته است اما شرايط لازم براي تحقق آن به وجود آمده است(3)!
با توجه به ديدگاه مك لوهان كه تاريخ توسط رسانههاي غالب در هر عصر و زماني هدايت ميشود (4) به نظر ميرسد اكنون قدرت در اختيار رسانههاي نوين است چراكه سرعت توانسته قدرت هماوردي رسانههاي جريان اصلي را از آنها بربايد.
در اين ميان توجه به اين نكته نيز قابل تامل است كه مردم در دنياي امروز به سرعت به دنبال به روز كردن اطلاعات هستند و اين خواست مردم در سرعت بخشيدن به ارتقاي اطلاعات توانسته سرعت موجود در رسانههاي نوين را در قدرتمداري آنها افزون كند.
1- https://www.etemadonline.com
2- https://donya-e-eqtesad.com/
3-https://journal.ut.ac.ir/article_36578.html
4-https://journals.iau.ir/article_523115.html
شوت سياست به دروازه فوتبال
در وضع فعلي، بهترين كار، سكوت سياستمداران است. اگر قرار باشد از يكطرف رسانههاي سياسي طرفدار حكومت به بازيكنان تيم ملي انگ بيتعصبي بزنند و از طرف ديگر منتقدين حكومت هم به تيم ملي توهين كنند، معنياش اين است كه هر دو طيف در حال خوب جلوه دادن خود براي مردمي هستند كه در حال حاضر نه حوصله تماشاي فوتبال و نه تحمل شنيدن اخبار فيلتر شده را دارند. اتفاقا سياستمداران بايد به اين سوال جواب بدهند كه اگر فكر ميكنند باخت تيم ملي حال مردم را بد كرده است، چرا پس از فوت مرحومه مهسا اميني، حضور تماشاگران و علاقهمندان فوتبال را در ورزشگاهها ممنوع كردند، شايد اگر مردم به ورزشگاه ميرفتند حالشان بعد از آن حوادث تلخ بهتر ميشد! اما همه ميدانيم كه وقتي مسالهاي به ضرر سياستمداران باشد، روي همهچيز حتي مردم خط قرمز ميكشند.