رهبر معظم انقلاب اسلامي
در ديدار بسيجيان به مناسبت روز بسيج مطرح كردند
«بيانيه الجزاير»، توافق ديگري كه امريكاييها
از آن خارج شدند
رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح ديروز (شنبه) در ديدار صدها نفر از بسيجيان، تشكيل بسيج را از مهمترين و بزرگترين ابتكارات امام خميني خواندند و با ذكر گوشههايي از بركات حضور بسيج در ميدانهاي مختلف چهل سال اخير تاكيد كردند: بسيج در جايگاه و شأني بالاتر از يك سازمان نظامي و در واقع يك فرهنگ و تفكر و گفتمان است كه ظرفيت دارد كشور را در حركت عظيم ملت، با گامهاي بلند به پيش ببرد. حضرت آيتالله خامنهاي با بيان تحليل كلان از جايگاه بسيج در جغرافياي سياسي دنياي اسلام و شكست نقشه راهبردي امريكا در مقابل ملت ايران و لزوم فهم دقيق بسيج از عرصه كارزار وسيع ايران با امريكا گفتند: امروز مهمترين شيوه بدخواهان ايران، جعل و دروغپردازي است تا با تسلط بر مغزها، اهداف خود را محقق كند.
در ادامه مهمترين فرازهايي سخنراني ايشان را بخوانيد:
۱۳ آبان ۵۹ سفارت امريكا در ايران به تسخير دانشجويان پيرو خط امام درآمد و بيش از ۵۰ كارمند آن سفارتخانه بازداشت شدند. دليل اقدام دانشجويان، پناه دادن امريكاييها به شاه و مداخله آنها در امور ايران بود.
امام خميني(ره) بعد از چهار ماه براي حلوفصل اختلافات مديريت موضوع را به مجلس واگذار كرد. بنابراين تيمي به رياست «بهزاد نبوي» كه اين روزها از افراد برجسته جبهه اصلاحات به حساب ميآيد، قراردادي با نمايندگان دولت امريكا در كشور الجزاير امضا كردند.
ايران متعهد به آزادي گروگانها شد و امريكا متعهد شد در امور داخلي ايران دخالت نكند، تحريمها را لغو كند و پولهاي بلوكهشده ايران را برگرداند.
اصولي كه طبق بيانيه الجزاير دولت امريكا بايد به آن عمل ميكرد، اينها بودند
۱- تعهد حتيالمقدور ايالات متحده به بازگرداندن وضعيت داراييهاي ايران به دوره قبل از ۱۴ نوامبر ۷۹ (۲۳ آبان ۵۸) كه تاريخ صدور دستور انسداد سرمايههاي ايران از طرف رييسجمهور وقت امريكا بود.
۲- لغو كليه تحريمهاي تجاري عليه ايران
۳- استرداد داراييهاي ايران در امريكا
۴- استرداد داراييهاي شاه ايران
۵- تعهد به عدم مداخله در امور داخلي ايران
۶- پس گرفتن كليه دعاوي مطروحه امريكا در دادگاههاي بينالمللي عليه ايران.
ايران گروگانها را آزاد كرد، اما امريكا در موارد متعدد، ساير اصول اساسي بيانيه، مانند تعهد به عدم مداخله در امور ايران را زير پا نهاد و ايران ناگزير از تقديم دادخواست به ديوان داوري براي پايان دادن به اين مداخلات شد.
امريكا تحريمهاي تجاري را كه به موجب بيانيهها ملغي اعلام كرده بود، در سالهاي جنگ تحميلي و پس از پايان آن، به انواع و روشهاي ديگر برقرار نمود. اين در حالي است كه تعهدات مذكور در بيانيههاي الجزاير، محدود به زمان خاصي نبود.
مطالبات مالي نيز شامل مطالبات كالاي نظامي، مطالبات نقدي، اموال محمدرضاشاه و... ميشد كه در مجموع حدود ۱۳.۵ ميليارد دلار بود و قرار شد در سه نوبت به ايران پرداخت شود. با پايان گرفتن ماجراي گروگانگيري، بسياري از تحريمهاي تجاري و نفتي بينالمللي عليه ايران رفع شدند و امريكا در دو نوبت حدود ۱۰ ميليارد دلار از داراييهاي ايران را پرداخت كرد، اما از پرداخت نوبت سوم سر باز زد.
اموال شاه نيز تاكنون بهطور كامل پرداخته نشده است و همچنان حدود ۲.۵ تا ۳ ميليارد دلار از وجوه نقد و طلاي ايران، سرنوشتي نامشخص دارد. همچنين مبالغ زيادي از داشتههاي ايران در امريكا براي پرداخت قروض به نهادهاي امريكايي در امريكا بلوكه شد و به مردم، سازمانها و موسسات آن كشور پرداخت شد.
شيوههاي دشمن را بشناسيد. امروز مهمترين شيوه دشمن جعل و دروغپردازي است. يعني همين تلويزيونهايي كه ميدانيد و ميبينيد مال دشمن است يا همين فضاي مجازي، خبر دروغ ميدهند، تحليل دروغ ميدهند، كشته دروغ معرفي ميكنند. آدمها را به دروغ يكي را بد ميكنند يكي را خوب ميكنند، دروغ. يك عده هم باور ميكنند.
يك عدهاي خودشان دروغ نگفتند اما دروغ دشمن را تاييد كردند، متاسفانه. مراقب باشيد اين خطرها براي شما و براي مردمتان پيش نيايد. كمك كنيد به مردمتان.
آيا امريكا ثروتهاي مسدودشده ما را به ما پس داد؟ نه! امريكا به تعهد عمل نميكند. اين هم مذاكره و نشستن با امريكا.
مشكل ما با امريكا را يك چيز حل ميكند، به امريكا باج بدهيم. اگر ميخواهيد مشكلتان با امريكا حل شود بايد به امريكاييها باج دهيد.
ميگويد «صداي ملت را بشنويد»، صداي رعدآساي ملت در ۱۳ آبان امسال بلند شد، شنيديد؟ شما بشنويد صداي ملت را! مگر از تشييع شهيد سليماني چقدر گذشته؟ آن جمعيت عظيم صداي ايران بود، آن تشييع جنازه ده ميليوني، يا شايد به يك معنا بيش از ده ميليوني، اين صداي ملت ايران بود.
روايت رهبر انقلاب از طرح راهبردي استكبار براي نابودي انقلاب اسلامي و بيداري اسلامي ملتهاي منطقه :
با انقلاب اسلامي كشور هويت وابستگي و آويزان بودن به انگليس و امريكا را تبديل كرد به هويت استقلال، استحكام، روي پاي خود ايستادن، حرف قدرتمندانه زدن، باج ندادن.
بنابراين غربيها بايد به فكر علاج ميافتادند، غربيهايي كه تا ديروز در ايران و بر اين منطقه مسلط بودند، حالا ديدند همهچيز را تقريبا دارند از دست ميدهند، بايد چه كنند؟ بايد ايران و انقلاب را نابود كنند... اينكه ميگويم، مال چهل سال پيش است، آن روز هنوز انقلاب يك نهال بود؛ هنوز اين درخت تناور به اين شكل درنيامده بود.
بعد كه جنگ تحميلي شد، هشت سال همه دنيا با صدام همكاري كردند، در عين حال صدام شكست خورد؛ بيشتر فهميدند كه با ايران نميشود روبرو شد.
لذا غربيها به فكر اين افتادند كه قبل از آني كه از پا بيندازند جمهوري اسلامي را بايد رفت كشورهاي دوروبر را، آنجاهايي كه عمق راهبردي ايران هست، اينها را بايد اول فلج كرد.
شخصيتهاي برجسته سياسي امريكايي، اين توطئه را افشا كردند: شش كشور هست كه قبل از ايران بايد حكومتهاي اين شش كشور را ما ساقط كنيم، تسلط بر اينها پيدا كنيم، اين شش كشور كه ساقط شدند، ايران ضعيف ميشود، آنوقت ميشود به ايران حمله كرد. اين شش كشور: يكياش عراق بود. سوريه به خاطر اينكه از زمان حافظاسد، از اول جنگ، سوريه در كنار ما بود. پس دولت سوريه هم بايد ساقط بشود. سوم لبنان؛ لبنان چرا؟ به خاطر اينكه در آنجا پايگاههاي مستحكم انقلابي، يعني حزبالله و حزب أمل، آنجا هستند، طرفدار ايرانند. چهارم، ليبي در شمال آفريقا. براي اينكه ميدانستند ليبي در يك مواردي پشتيبانيهايي از ما كرده، پشتيبانيهاي نظامي از ما كرده بود، در زبان هم از طرف ما حمايت ميكرد. پنجم، سودان. سودان هم دلايل خاصي داشت، روشن بود. سرانش با ما رفتوآمد داشتند. ميآمدند، ميرفتند، در دورههاي مختلف.
اما ايران چه كار كرد؟ جمهوري اسلامي در شمال آفريقا مطلقا ورود پيدا نكرد، نه در ليبي، نه در سودان نه در سومالي، نخواستيم وارد بشويم و وارد نشديم، اما در اين سه كشور، يعني كشور عراق و كشور سوريه و كشور لبنان، سياست ايران كاركرد پيدا كرد، حضور نظامي به آن صورت نداشتيم، اما آنجا كار انجام گرفت.
نتيجه اين كار چه شد؟ شكست امريكا در اين سه كشور. اينها ميخواستند اختيار عراق را در دست بگيرند، نشد؛ اينها ميخواستند حكومت سوريه را ساقط كنند، نشد؛ اينها ميخواستند حزبالله و أمل را در لبنان از بين ببرند، نشد، نتوانستند.
اين نقشهاي بود كه امريكاييها با چند ميليارد دلار پول و هزاران ساعت كار فكري كشيده بودند، براي اينكه بتوانند به ايران لطمه بزنند، نقشه اينها، توطئه اينها خنثي شد، با نيروي عظيم و كارآمد جمهوري اسلامي كه مظهر و پرچم اين نيروي عظيم شخصي بود به نام حاج قاسم سليماني. حالا معلوم ميشود كه چرا اسم حاج قاسم سليماني براي ملت ايران اينقدر محبوب است، براي دشمنان ايران اينقدر مغضوب است.
غرب آسيا منطقه ارتباط شرق و غرب و «ايران» مهمترين نقطه آن است
استعمار غرب نسبت به منطقه غرب آسيا، يك رويكردي دارد. اين منطقهاي كه خودشان اسمش را ميگذارند «خاورميانه»، بعد از دو جنگ جهاني استعمار غربي، اول اروپا بعد هم امريكا، نسبت به اين منطقه يك توجه خاص، رويكرد خاصي را به وجود آوردند چرا؟ چون منطقه منطقه مهمي است. مهمترين عامل حركت چرخهاي صنعتي دنياي غرب به عامل نفت وابسته است. مركز عمده نفت در دنيا در اينجاست. منطقه غرب آسيا منطقه ارتباط شرق و غرب است.
رژيم غاصب صهيونيستي را به عنوان پايگاه غرب، اول پايگاه اروپا بعد هم پايگاه امريكا قرار دادند براي اينكه بتوانند مسلط به اين منطقه باشند.
در اين منطقه غرب آسيا هم يك نقطه هست كه از همه مهمتر است و آن ايران است؛ ايران از همه مهمتر است؛ به خاطر اينكه هم ثروتش بيشتر از همه اين كشورهاست: نفت، گاز، معادن طبيعي؛ هم نقطه وقوع اين كشور، حساسترين نقطه است، چهارراه است، چهارراه شرق و غرب.
روي ايران بيشتر از همه حساس بودند. لذا روي ايران سرمايهگذاري كردند. اول انگليسها آمدند هرچه توانستند نفوذ پيدا كردند، وارد شدند، تشكيلات درست كردند. بعد هم امريكاييها آمدند، امريكاييها هم اولي كه آمدند با عنوان كمك آمدند. بعد كمكم جاي پايشان را محكم كردند، ديگران را كنار زدند يا تضعيف كردند، خودشان مسلط شدند بر ايران. روي كشورهاي ديگر خاورميانه هم همينجور، هركدام به يك نحوي.