قشر خاكستري تورم و تحريمها
جعفر گلابي
ترديدي وجود ندارد كه بخش مهمي از نارضايتيهاي موجود ريشه در مشكلات گسترده و عميق اقتصادي دارد. اگر بنيانهاي اقتصادي يك كشور مستحكم باشد هيچ حكومتي از هيچ اعتراضي واهمهاي به دل راه نميدهد و خطري هم متوجه كيان كشور نخواهد شد. سالهاست كه ما تورم بالا را به دوش ميكشيم و حداقل 4 سال است كه تورم بالاي 40 درصد را تجربه كردهايم. تورم 40 درصد يعني مادر همه خطرها، يعني فكر ذهن و روح و روان مردم بدون هيچ عامل ديگري دائما در حال تشويش باشد. اگر تشويش اذهان عمومي جرم است تورم را بايد هزار بار اعدام كنند چون هيچ چيز به اندازه تورم مستمر بُرّنده ريشههاي اخلاقي و سرمايههاي اجتماعي و فرهنگي نيست. در جريان اعتراضات 3ماهه گذشته بسيار گفته شده است كه قشر خاكستري يا همان تودههاي مردم با وجود نارضايتي خصوصا از وضعيت معيشتي خود به اعتراضات نپيوستند ولي هيچ تضميني براي ادامه سكوت اين تودههاي ميليوني نيست. به جرات و بدون اغراق ميتوان گفت كه همهچيز به آينده نزديك اقتصادي كشور بازميگردد. اگر دولت بتواند بر مشكلات اقتصادي فايق بيايد مشكلات ديگر بنيانكن و انفجاري نخواهند بود ولي اگر وضع به همين منوال پيش رود يا با اضافه شدن تحريمها از سوي اروپا يا بدتر از آن بازگشت دوباره پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل تورم عددهاي بيسابقهاي را تجربه كند بايد نگران همهچيز بود. نگران مردم، نگران ايران، نگران بيكاري، نگران مهاجرتهاي بيسابقه، نگران اوضاع زيستمحيطي و بيآبي ... هنوز دولت برنامهاي مدون كه حداقل از سوي جمعي از اقتصاددانان مورد تاييد قرار گرفته باشد ارايه نداده است و هيچكس نميداند كه ما با كدام پول و پشتوانه ميخواهيم از گردنههاي سخت و مرتفع وپرپيچ وخم جلوي راهمان عبور كنيم. يك از كليديترين مشكلات اقتصادي تحريمهاي امريكاست كه نفسهاي توليد و سرمايهگذاري را به شماره انداخته است و معلوم نيست چرا هيچ تحرك و ابتكار عملي براي امضاي نهايي برجام صورت نميگيرد و به مردم هم دقيقا توضيح داده نميشود كه اشكال عدم پيشرفت مذاكرات كجاست و اين توقف چگونه ممكن است منافع ملي ما راتامين كند؟
ظاهرا يكي از موانع اصلي، عدم تضمين امريكا براي خروج مجدد از برجام است در حالي كه به نظر نميرسد اين شرط چندان مهم و اثرگذار باشد. امريكا اگر تضمين هم بدهد، اگر موقعيت داشته باشد دوباره از برجام خارج ميشود و اگر با تدبير و دورانديشي چنين موقعيتي را از او بگيريم امكان خروج از برجام را نخواهد داشت. اما مهمتر ازآن پيشرفتهاي هستهاي ايران است كه با هر محدوديتي بازگشت ناپذيرشدهاند و ديگر دليلي براي اصرار بر گرفتن تضمين از امريكا وجود ندارد. فرض كنيم برجام امضا و اجرايي شود و امريكا دو سال ديگر از آن خارج شود اولا اين خروج حجت را براي تمام دنيا تمام خواهد كرد كه ايران ديگر هيچگونه محدوديتي را نپذيرد و با سرعت برنامههاي هستهاي خود را پيش ببرد و دوم طي اين دو سال اقتصاد ايران نفسي ميكشد و امكان مقاومت بدون مشقتهاي فوق طاقت مردم را به دست ميآورد. به نظر ميرسد عدم تحرك دولت در زمينه رفع تحريمها كه فشار اصلياش بر مردم است خود به نارضايتيها دامن زده است. تبليغات وسيع از سويي و تنگناي روزافزون معيشت ممكن است اين تصور را در مردم تقويت كند كه ايران تمايل چنداني براي امضاي برجام ندارد. چنين تصوري واقعا اذهان مردم را «مشوه» ميكند، در صورتي كه آمادگي براي امضاي برجام و حتي انعطاف در آن صداقت ايران را به ثبوت ميرساند و اروپا را از همراهي با امريكا باز ميدارد. قبل از اينكه فضاي رواني ناشي از پيوستن اروپا به تحريمهاي امريكا بر نرخ دلار بيفزايد و شوك جديدي به اقتصاد بدهد انعطاف در مذاكرات روند سقوط ارزش پول ملي را متوقف خواهد كرد و مرحله بعدي و خطرناك آن يعني فعال شدن مكانيسم ماشه را بلاموضوع خواهد كرد. هرچند عامل شعلهورشدن اعتراضات اخير موضوعات اجتماعي بود ولي اين نكته را در خود نهفته داشت كه بسياري از مشكلات با دست به راحتي حل ميشوند ولي گويا مسوولان مايلند در آخرين لحظات ممكن و با دندان گرهها را بگشايند. اكنون كه هيچ فشار داخلي براي امضاي برجام وجود ندارد آيندهنگري بر آن حكم بليغ ميكند و چه دليلي دارد كه در شرايط بروز بحران به اين مهم تن در دهيم؟ مردم حتي آنها كه خاموشند قطعا زندگي آرام و بدون افتوخيز مداوم را ميخواهند كه اگر حاصل شد هم دولت وظايف خود را بهتر انجام ميدهد و هم اين همه تنش كه جامعه را دچار تكانهاي شديد و خطرناك ميكند به وجود نخواهد آمد.