زندگي عمر بنلادن چگونه گذشت؟
از تيراندازي اجباري با كلاشنيكف
تا آزمايش سلاح شيميايي روي سگ
گروه جهان
همه او را با نام عمر بنلادن ميشناسند. نام خانوادگي كه پيش از حادثه 11 سپتامبر هم از آن فراري بود، چراكه خود را هم «قرباني ديگري» از اعمال پدرش ميدانست. سايت خبري -تحليلي سان سراغ عمر رفته و گزارشي از حال و هواي اين روزهايش نوشته است.
عمر در مورد آزمايش سلاح شيميايي وحشتناك كه توسط سرسپرده پدرش روي سگ او انجام شد، ميگويد: «من آن را ديدم. آنان روي سگ من امتحان كردند در حالي كه من راضي نبودم. من تنها تلاش ميكنم تا جايي كه ميتوانم تمام آن خاطرات و دوران بد را فراموش كنم. خيلي سخت است. به گونهاي است كه تو هميشه متحمل رنج و عذاب ميشوي.»
او در حالي كه صحبت ميكرد، اشك ميريخت. اكنون او نقاشي ميكند. رشته كوه ناهمواري روي بوم با رنگ روغن ترسيم ميكند. او ميگويد: «پنج سال زندگي در افغانستان باعث شد تا سوژه مورد علاقه من براي نقاشي كوهها باشند. كوه به من احساس امنيت ميدهد گويي كه غير قابل لمس هستم.»
در حال تماشاي نقاشي عمر «زينا بنلادن» همسر و فرد مورد اعتماد او وارد شد. او زماني با نام «جين فليكس براون» شناخته ميشد و عضو شوراي محله در مولتون در چشاير در بريتانيا بود. زينا ۶۷ ساله ۶ بار ازدواج كرده و از عمر با عنوان «همسرم» ياد ميكند. او به من ميگويد كه عمر مدتها از استرس و حملات عصبي شديد رنج ميبرد. او ميگويد پس از حملات تروريستي يازدهم سپتامبر فكر كردن عمر در مورد اقدامات پدرش باعث شد او به اختلال اضطراب پس از سانحه يا PTSD دچار شود و براي مشاوره نزد درمانگر برود. آنان براي او دارو تجويز كردند. زينا ميگويد: «عمر همزمان هم اسامه را دوست دارد و هم از او متنفر است. او را دوست دارد، زيرا پدرش است، اما از كاري كه انجام داده متنفر است.»
عمر در آوريل ۲۰۰۱ افغانستان را ترك كرد تنها پنج ماه پيش از آنكه القاعده با استفاده از هواپيماهاي مسافربري به برجهاي دوقلوي نيويورك حمله كنند، اقدامي كه سه هزار نفر را به كام مرگ فرستاد.
عمر با اشاره به آخرين گفتوگو با پدرش ميگويد: «خداحافظي كردم و او نيز خداحافظي كرد. او از رفتن من خوشحال نبود.» آنان ديگر پس از آن هرگز با يكديگر مكالمه و ملاقاتي نداشتند. عمر در ۲ مه ۲۰۱۱ ميلادي در قطر بود و خبر كشته شدن پدرش در يك خانه امن در پاكستان توسط نيروهاي امريكايي را شنيد. او ميگويد پس از شنيدن خبر كشته شدن پدرش اشك نريخت.
او جسد «خالد» برادرش را از روي تصاوير موجود در اينترنت از شهر ابوت آباد شناسايي كرد. او ميگويد: «فكر ميكردم همه چيز تمام شده و ديگر رنجي نخواهم كشيد. من اشتباه كردم، زيرا مردم هنوز هم در مورد من قضاوت ميكنند.»
عمر ميگويد دوست داشت براي آنان مراسم تشييع جنازه برگزار كند. گزارش رسمي ايالات متحده حاكي از آن است كه جسد «بنلادن» در عرض ۲۴ ساعت پس از مرگ در دريا از ناو يواساس كارل وينسون به درون آب پرتاب شد. عمر در اين باره ترديد دارد و ميگويد: «خيلي بهتر بود پدرم را دفن ميكردم و ميدانستم جسد او كجاست. با اين وجود، آنان اين فرصت را در اختيار ما قرار ندادند. نميدانم با او چه كردند. ميگويند او را در اقيانوس انداختهاند، اما من اين را باور نميكنم. فكر ميكنم جسد او را به امريكا بردند تا مردم ببينند.»
عمر آثار هنري خود را ميفروشد. هر اثر در حدود ۸۵۰۰ پوند قيمت دارد. او ميگويد هنوز سايه تهديدآميز پدر را بر سرش احساس ميكند. عمر چهارمين پسر بنلادن در مارس ۱۹۸۱ ميلادي به دنيا آمد. مادر او «نجوا» نام داشت و نخستين همسر بنلادن بود. عمر در عربستان سعودي متولد شد. در سال ۱۹۹۱ ميلادي «اسامه بنلادن» پس از تشكيل القاعده براي مبارزه با اتحاد جماهير شوروي در افغانستان در سال ۱۹۸۸ ميلادي به دليل رفتارهاي ضد امريكايي خود از عربستان سعودي تبعيد شد. خانواده بنلادن به سودان در شمال آفريقا نقل مكان كردند جايي كه بسياري از نيروهاي شبهنظامي بنلادن در مشاغلي مانند جادهسازي و كشاورزي همراه با او كار ميكردند. امريكا اسامه بنلادن را به اداره اردوگاههاي آموزشي تروريستي در سودان متهم كرد و از مقامهاي سوداني خواست او را اخراج كنند. در ماه مه ۱۹۹۶ ميلادي بنلادن به كوههاي تورا بورا در افغانستان بازگشت و عمر ۱۵ ساله را براي همراهي خود انتخاب كرد. سپس مادر و خواهر و برادرش نيز به او پيوستند. عمر ميگويد: «من پنج سال در افغانستان بودم. شليك با كلاشنيكف و رانندگي با تانك روسي را ياد گرفتم. با اين وجود، زماني كه ياران پدرم آزمايش سلاحهاي شيميايي را روي حيوانات خانگي آغاز كردند از آنان منزجر شدم. پدرم هرگز از من نخواست كه به القاعده بپيوندم، اما به من گفت كه من پسري هستم كه براي ادامه كارش انتخاب شدهام. زماني كه به او گفتم براي چنين زندگياي مناسب نيستم، او نااميد شد.» زماني كه از او پرسيده شد چرا فكر ميكند پدرش او را به عنوان وارثش انتخاب كرد، ميگويد: «نميدانم شايد به اين دليل كه باهوشتر بودم به همين دليل است كه امروز زنده هستم.»
خبرنگار نشريه بريتانيايي «سان» با عمر در استوديوي كاري او در ويلايي در قطر صحبت ميكند. عمر اجازه ورود به بريتانيا را ندارد. در آن ويلاي تحت حفاظت او و زينا كه در نرماندي در فرانسه زندگي ميكنند، در استراحتي كوتاهمدت به سر ميبرند. عمر شباهت ظاهري زيادي با پدر بدنامش دارد با بينياي دراز و پهن و چشماني فاقد درخشش كه يادآور چشمان شوم جنگسالار القاعده است.
عمر و زينا روز سهشنبه در آخرين بازي گروهي جام جهاني قطر مقابل هلند به عنوان تماشاگر حضور داشتند، تجربهاي كه او آن را «شگفتانگيز» توصيف كرد. او ميگويد اسامه نيز به فوتبال علاقه داشت اگرچه او درباره شايعاتي مبني بر اينكه پدرش طرفدار آرسنال بوده است، ميگويد: «من هرگز نشنيدهام كه بگويد اين تيم يا آن تيم را دوست دارد.» عمر از برگزاري جام جهاني در قطر حمايت ميكند و ميگويد: «مردم عرب هم انسان هستند. قطر يكي از بزرگترين كشورهاي خاورميانه است. آنان بايد اين حق را داشته باشند كه ساير مردم جهان را براي جشن گرفتن جام جهاني به اينجا دعوت كنند.»
در ظاهر، پسر بدنامترين تروريست تاريخ و عضو سابق شوراي محله چشاير كه ۲۵ سال از او بزرگتر است، زوج عجيبي هستند. با اين وجود، آنان در كنار يكديگر شاد به نظر ميرسند. عمر از زينا با عنوان «عشق من» و «ملكه زندگي من» ياد ميكند. زينا مادر سه فرزند است و زماني در زمينه طراحي داخلي براي هواپيماهاي سبك فعال بود و سپس مدرك روانشناسي براي اداره امور مشاوره رواني شهروندان را دريافت كرد. زينا ميگويد: «پسران من عمر را دوست دارند.»
آن دو در سال ۲۰۰۷ ميلادي حين اسبسواري در نزديكي هرم بزرگ در جيزه مصر با يكديگر آشنا شدند و بلافاصله ازدواج كردند. در سال ۲۰۱۰ ميلادي آنان سعي كردند تا از طريق لقاح مصنوعي فرزندي داشته باشند، اما مادر جانشين بريتانيايي دوقلوهاي آنان را در ده هفتگي سقط كرد.
امروز اين زوج در حال بازسازي آپارتماني در ساختماني ۵۰۰ ساله در نرماندي هستند تا به مكاني براي گذراندن تعطيلات تبديل شود. آنان همچنين قصد دارند يك رستوران افتتاح كنند. عمر كه زماني پدرش با او عليه امريكا سخن ميگفت اكنون عاشق فيلمهاي هاليوودي و «كلينت ايستوود» بازيگر سرشناس امريكايي است.
او بريتانيا را دوست دارد و آرزو دارد روزي بتواند خانواده زينا را در بريتانيا ملاقات كند. پس از مرگ ملكه اليزابت دوم او يك ويديوي اداي احترام تهيه و آن را در تيكتاك منتشر كرد. او در آن ويديو گفت: «من ملكه را دوست داشتم. افراد ميآيند و ميروند، اما او هميشه آنجا بود. چارلز پادشاه بريتانيا فردي بسيار مهربان است به خصوص رفتاري خوب با مردمان عرب و ساكنان خليج فارس دارد.»
او دو سال پيش با كشتي به همراه زينا به بريتانيا وارد شد، اما ميگويد: «وقتي پايم را روي خاك انگليس گذاشتم بلافاصله ما را براي ساعات زيادي به اتاق بازجويي بردند. با اين وجود، آنان بسيار مهربان و بسيار مودب بودند.»
زماني كه مشخص شد مدارك عمر درست نبوده اين زوج به فرانسه بازگردانده شدند. او اكنون براي اخذ ويزاي بريتانيا اقدام ميكند. او اميدوار است مصاحبهاش با «سان» به فروش نقاشيهايش كمك كند. عمر در پاسخ به اين سوال كه آيا نامخانوادگي بدنامش به او در فروش آثار هنرياش كمك كرده، ميافزايد: «نام من خيلي به من كمك كرد. اين نام در سراسر جهان شناخته شده است.»
در پايان گفتوگو در پاسخ به اين پرسش خبرنگار «سان» كه آيا هنوز پدرش را دوست دارد، ميگويد: «فارغ از هر چيزي خانواده هميشه خانواده است.»
ترجمه: سايت فرارو