اميررضا واعظ آشتياني در گفتوگو با «اعتماد»:
فوتبالي كه رييسش با احساس تصميم ميگيرد بهتر از اين نميشود
كيروش تمام شده است
اميررضا احمدي
تيم ملي فوتبال ايران در حالي در مرحله گروهي جام جهاني قطر با يك برد مقابل ولز و دو شكست مقابل انگليس و امريكا وداعي تلخ با مرحله گروهي داشت كه پيش از اعزام به قطر همه از وعده صعود سخن ميگفتند و همين باعث شد اين تيم حسابي زير ذرهبين باشد؛ از طرفي بازي با امريكا و هجمههاي مختلف درباره بحث سياسي اين بازي هم باعث شد حساسيت اين بازي بيشتر شود هر چند نهايتا ايران نتوانست در جام جهاني كاري از پيش ببرد و با حذف از دور گروهي، به خانه برگشت. اميررضا واعظ آشتياني، نايبرييس اسبق سازمان تربيتبدني و مديرعامل پيشين استقلال در گفتوگو با «اعتماد» به بررسي اين موضوعات پرداخت.
ابتدا سوال اول را درباره خود قطر بپرسيم؛ كشوري كه شايد اندازه يكي از استانهاي كوچك ماست اما ميزبان جام جهاني شد و ما هنوز اندر خم يك كوچه ماندهايم.
اين مطلب كه عدهاي چه در داخل يا خارج از جمله رييسجمهور كم عقل فرانسه ميگويد كه سياست در ورزش دخالت ندارد حرفي كاملا بيربط است. امروز دنياي ورزش شامل سياست، اقتصاد، فرهنگ، مسائل اجتماعي و... است. همانطور كه اقتصاد به سياست گره خورده، ورزش هم به سياست گره خورده است. يعني اگر در حوزه سياست و اقتصاد سياستورزي و ارتباطات بينالمللي نباشد، سرمايهگذاريها در كشور موردنظر انجام نميشود يا كمتر است. در ورزش و سياست هم همينطور است كه لازم و ملزوم يكديگرند به خصوص از زماني كه اقتصاد ورزش به عنوان صنعتي پولساز وارد عمل شد كه مردم در جهان نسبت به آن اقبال دارند. در بازار امروز هيچ جايي بهتر از بازار ورزش پيدا نميشود و اين فرضيه فراموش شده است. در واقع به واسطه ورزش يكسري ارتباطات سياسي برقرار ميشود كه باعث همدلي ميشود و ارتباطات بينالمللي بين ملتها ايجاد ميشود كه اين خود نيازمند رايزني سياسي و ورزشي است.
يعني اين كشور توانسته به خوبي لابيهاي سياسياش را برقرار كند و اين ميزباني ماحصل همان لابي است كه ما از آن رنج ميبريم؟
دقيقا؛ وقتي ميبينيد قطر ميزباني جام جهاني را ميگيرد، اولين بازتابش اين است كه يك كشور مسلمان در خاورميانه ميزبان شده و تا حالا خيلي خوب جلو رفته؛ هرچند خيليها ميگويند قطر 220 ميليارد دلار هزينه كرده و روسيه ده ميليارد. اما بايد توجه كرد روسيه زيرساخت قبلي داشته و بقيهاش را تكميل كرده اما قطر زيرساخت جزيي را كامل كرده. من فكر كنم آنقدر كه بحث سياسي اين ميزباني براي قطر مهم باشد، بخشهاي ديگر مهم نباشد. امروز ملتهايي كه نميدانستند اصلا قطر در كجاي نقطه دنياست، اين كشور را ميشناسند و ظرفيتهايش را ميشناسند. اين يك اتفاق سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... است و نميتوان از آن چشم پوشيد. قطريها در اين جام جهاني ميتوانند اين ادعا را داشته باشند كه اجراي يك جام جهاني را از نظر مديريتي عملياتي كنيم، هر چند در همه جامهاي جهاني فقط كشور ميزبان كار نميكند و فيفا و... هم پاي كار هستند اما مهم اين است كه يك كشور پروژهاي به اين بزرگي با مخاطبان ميلياردي را عملياتي كند.
همانطور كه گفتم مباحث سياسي اين ميزباني و مديريتي آن خيلي مهم است كه قطريها چندين سال قبل، بازيهاي آسيايي را ميزباني كردند كه من آن زمان رييس فدراسيون دوچرخهسواري بودم و سالني ساخته بودند كه متحرك و چندمنظوره بود كه بعد از مسابقات همه آن جمع شد. قطريها چنين سرمايهگذاري كردند كه بسيار هم خوب بود.
باتوجه به اشارهاي كه به بحث سياسي بودن اين جام و تورنمنتهاي ورزشي داشتيد، به نظر ميرسد يكي از سياسيترين بازيها، رقابت ايران و امريكا بود كه از طرف رسانههاي داخلي هم خيلي بولد شد.
بازي ايران و امريكا هم در قالب مسابقات ديگر بود كه قرعه كشي حكم به اين بازي داد؛ چه بسا 25 سال پيش بازي كرديم و موفق شديم. آنها از آن موقع برنامهريزي كردند كه فوتبال را مانند فوتبال امريكايي توسعه دهند، ليگشان را سازماندهي كرده و كارشناسان صاحبنظري را در اين حوزه به كار گرفتند و بازيكنان تراز اول دنيا را به ليگ خود بردند. در هر جهت هم برنامهاي و هم سيستمي كار كردند و اين تصور كه امريكا يا تيم ديگري جلوي ما دست بسته بازي كند، منطقي نيست. ما بايد خود را مسلح به مسائل حرفهاي و فني كنيم تا بتوانيم برنده شويم. من فكر ميكنم عدم موفقيت ما بخشي از آن به نوع كوچ كردن سرمربي تيم برميگردد.
يعني شما هم ريشه مشكل را در عملكرد كيروش ميدانيد؟
بله، شايد به اين نظر من نقد وارد شود اما به عنوان يك كنشگر معتقدم بازي با انگليس و امريكا، استراتژي تعريف شده منطقي نبود كه صاحبنظران حوزه فني ميتوانند بهتر تحليل كنند. در بازي با ولز هم خلاقيت بازيكنها نتيجه داد و اين نبود كه سرمربي كاري كرده باشد. آقاي كيروش تمام شده است؛ ايشان وقتي بار اول از ايران رفت تمام شد چون نه در مصر و نه در كلمبيا موفق نشد و اخراج شد تا اينكه به ايران برگشت.
اما شايد بهتر است به جاي خرده گرفتن به سرمربي، به دنبال منشا اصلي اين اتفاق باشيم كه رييس فدراسيون بلافاصله پس از حضور در راس كار، ايشان را به عنوان سرمربي انتخاب كرد.
اعضاي جديد فدراسيون فوتبال كه به نظر من وجودشان غيرقانوني است، ايشان را آوردند و براساس تحليل رييس فدراسيون كه در مصاحبهاي گفته بود كه من حس كردم در جام جهاني به مشكل ميخوريم. يعني رييسي كه سيزده سال مديريت داشته همه چيز را با حس خود تشخيص ميدهد، نتيجهاش بهتر از اين هم نميشود. وقتي ليگ ما كه 22 دوره از آن گذشته هيچ دستاوردي نداشته شرايط هم همينطور ميشود. البته اينها بايد در جاي خود بررسي شود اما من نميدانم آمدن ايشان چه رهاوردي ميتوانست براي فوتبال كشور داشته باشد و ميخواهند چه دانش جديدي داشته باشند كه 13 سال گذشته را پاك كنند. اين تيم اصلا دنبال تحول نيست و تفكرشان به تحول نميخورد و همين باعث شد متاسفانه در جام جهاني كه ميتوانستيم بهتر باشيم و شرايط بهتري را رقم بزنيم، چنين نتيجهاي بگيريم و سرمربي تيم ملي هم براي پنهان كردن ضعف خود به حرفهايي متوسل شود كه جنبههاي پوپوليستي دارد.