در مدح هك!
آنچه در بولتنها ديده ميشود، اين است كه حداقل نويسنده و توليدكنندگان محتوا درصدد جمعآوري شايعات و ارسال آنها به عنوان شايعه نبودهاند، مگر در مواردي كه ذكر كردهاند كه چنين چيزي شايعه است. در ساير موارد كه از ذكر كلمه شايعه اجتناب كردهاند كه غالب مطالب چنين است، بنابراين تقليل دادن بولتنها به جمعآوري اخبار آشكار و شايعات، مورد قبول مخاطب قرار نميگيرد. از سوي ديگر مطالب بولتن، تركيبي است از اخبار و تحليلهاي آشكار و طبقهبندي شده. اگر اين مطالب فاقد طبقهبندي بود، در اين صورت انتشار آنها بازتابي پيدا نميكرد و اين به معناي آن نيست كه همه مطالب آن نيز طبقهبندي شده است. اين بولتنها از دو حيث طبقهبندي ميشوند. اول از حيث ماهيت خبر كه منتشر نشده است يا نبايد انتشار عمومي پيدا كند. دوم از حيث اولويتبندي و رويكردي. مثلا اگر يك دستگاه اطلاعاتي حتي اگر فقط اخبار روزنامهها را در قالب يك بولتن تهيه كند، باز هم آن را در سطح محرمانه يا خيلي محرمانه طبقهبندي ميكند، هر چند همه اطلاعات آن آشكار است. چرا؟ به دليل اينكه بولتن سطح حساسيت و رويكرد آن نهاد را نسبت به اخبار آشكار نشان ميدهد و اين ويژگي طبقهبندي ميشود.
يكي از نكات جالب در اين بولتنها وجود برخي نتايج نظرسنجيهاست كه به نظر ميرسد دقيق و معتبر نيز هستند ولي هيچگاه در فضاي عمومي منتشر نشدهاند و نويسندگان بولتن به آنها دسترسي داشتهاند. اين نظرسنجيها بايد منتشر شوند و همه از جمله مديران حكومتي از آن بهرهمند شوند، چگونه ممكن است كه با وجود نتايج اين نظرسنجيها، همچنان شاهد چنين تحليلهاي رسمي از اعتراضات باشيم؟ اين رويكرد محروم كردن خود و جامعه از درك واقعيت است.
نكته مهم اين است كه چرا بايد هك كردن يك مجموعه موجب شود كه پديدههاي منفي بروز پيدا كند بهطوري كه درصدد نفي و تكذيب آن برآيند؟ ايراد از ساختاري است كه با آشكار شدن پشت پرده آن دچار مشكل و حتي بحران ميشود.