• ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5368 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۴ آذر

عرق‌ريزان روح براي نوشتن

منوچهر - محمد شميراني

نوشتن، نوشتن، نوشتن. نوشتن، براي ايجاد يك  «خط ربط» بين نويسنده و مخاطب. نوشتن و خلق كردن.
نوشتن و جادو كردن. جادو كردن با تركيب كلمه‌ها و واژه‌هايي كه به تنهايي، نه لطفي دارند و نه جذابيتي ! ولي اگر به درستي و به جا، كنار هم قرار بگيرند جادو مي‌كنند و دريچه‌هايي را به روي خواننده باز مي‌كنند كه دنيايش را تغيير مي‌دهند و انساني دگر مي‌شود؛ انساني كه حتي مي‌تواند در مسير نوين، خويش و جامعه را متحول و دگرگون كند.

سوداي نوشتن
سوداي نوشتن و خلق كردن، سوداي شيريني است كه در تمامي دوره‌ها و عصرها، انسان‌هاي زيادي را وسوسه كرده و به سوي خود كشانده است.
سوداي عجيبي كه رنج دارد، سختي و مرارت دارد، كنكاش‌هاي ذهني فراوان دارد. ولي حاصل و نتيجه و دسترنج اين خلق كردن، همچون لذت شادي عميق مادري عرق كرده از زايماني سخت است كه دو حس متفاوت لذت و درد را مي‌توان از چهره‌اش خواند ولي با ديدن چهره فرزندش، همه رنج‌ها و سختي‌ها را به باد فراموشي مي‌سپارد.

اوج گرفتن پرنده خيال 
به هنگام نوشتن است كه پرنده خيال، بال و پر مي‌گشايد. اوج مي‌گيرد و بالا و بالاتر مي‌رود. بالاتر از هر رنگ و نژاد و هر عقيده‌اي. به پستوي ذهن هر خواننده‌اي سرك مي‌كشد و با خيال آزاد و رهايي كه در بين صفحه‌هاي كتاب جاري است روياي تحقق آزادي و زندگي بهتر را به بسياري از مردم نويد مي‌دهد.
«ماريو بارگاس يوسا» نويسنده معروف، در يكي از سخنراني‌هاي خود گفته است: 
«بدون كتاب‌هاي خوبي كه خوانده‌ايم بدتر از اينكه هستيم مي‌بوديم؛ راضي به هر چه كه هست. به اين ناآرامي نبوديم. مطيع‌تر بوديم و داشتن روحيه انتقادي - كه موتور پيشرفت جامعه به حساب مي‌آيد - اصلا وجود نمي‌داشت.»
به همين دليل است در فرهنگ‌هايي كه متكي بر سانسور است و ميانه‌اي با استقلال انديشه ندارد نوشتن و نشر آزادانه آرا و نظرها، چندان جايي ندارد و با تيراژ‌هاي پايين كتاب و مجله و روزنامه، خبري از تنوع و تكثر راي و نظر در جامعه نخواهد بود.

وسوسه نوشتن
نوشتن، همان وسوسه‌اي است كه اگر به جانت بيفتد چه پير باشي و چه جوان، شايد تا پاي جان هم رهايت نكند. دايم به جان و وجودت مي‌چسبد؛ ديگر شب و روز نداري.  در شهر باشي يا در روستا، در خلوت باشي يا در جمع، رهايت نمي‌كند و يك سره، پس پشت ذهنت را قلقلك مي‌دهد. 
كاري ندارد خوابي يا بيدار، نشسته‌اي يا ايستاده، مي‌شود مشغله هميشگي ذهنت و تا ننشيني و روي كاغذ ننويسي، رهايت نمي‌كند.
آن وقت است كه كمي آرام و قرار مي‌گيري تا حاصل اين عرق‌ريزان روحي و ذهني‌ات را، در روزنامه و مجله و كتابي منتشر كني و آن وقت است كه احساس مي‌كني حس و حرفي را كه در درونت و ذهنت پرورانده‌اي مخلوقي است كه در دسترس همگان است و هر كس مي‌تواند آن را ببيند؛ شاد شود، بگريد يا برانگيخته شود و به حركت درآيد. 

گذري از ذهن تا كاغذ
نويسندگان بسياري، نوشتن را به عنوان حرفه و پيشه اصلي خويش برگزيده‌اند. همچنان كه بسياري ديگر، به كار و حرفه‌اي متفاوت از نوشتن مشغول هستند و نوشتن، بخش اصلي زندگي آنان را تشكيل نمي‌دهد.
در همين ارتباط، «مارگريت دوراس» در كتاب «نوشتن، همين و تمام» مي‌نويسد: 
نوشتن، گذر كلمه است از مسير ظاهرا كوتاه بين ذهن و كاغذ. 
گرفتاري نوشتن، براي كسي كه مي‌نويسد متفاوت از انتخاب مضمون و درونمايه است.... نوشتن، صيانت از آدميزاد و عالم هستي است به يمن كلام. گنجاندن جهان واقع است در عرصه تخيل و بعد، نقش زدن آن روي كاغذ.
مي توان گفت در جهان امروز، هر كسي با نوشتن سر و كار دارد؛ چه كودكاني كه هنوز مي‌آموزند، چه آنهايي كه بر حسب ضرورت كاري خويش، چند خطي نامه و گزارش اداري مي‌نويسند و چه آناني كه عشق به نوشتن، سراسر زندگي‌شان را آكنده است و نوشتن، حرف اول و آخر زندگي‌شان شده است و به ‌عبارتي، پيشه و حرفه‌شان، نوشتن است و صد البته، خواندن.
 «ناتاليا گينز بورگ» نويسنده ايتاليايي، خطاب به افرادي كه حرفه خود را نوشتن انتخاب كرده‌اند مي‌گويد: 
نمي‌توانيد خودتان را گول بزنيد و از پيشه خودتان، اميد نوازش و لالايي داشته باشيد.
او اضافه مي‌كند:
روزهايي بوده است كه با نااميدي، خواسته‌ام چيزي بنويسم كه در تنهايي و خستگي، مرا تسكين بدهد تا كلمه‌ها و جمله‌ها، آرام و آسوده‌ام كنند. ولي دريغ از نوشتن يك سطر. پيشه من، همين است كه هست. ولي با اين همه، بهترين پيشه دنياست.
پس بياييد به افتخار بهترين پيشه دنيا، براي نويسندگان راستين ميهن‌مان بايستيم. قدرشان را بدانيم و ثمره عرق‌ريزان روحي آنان را در تيراژي وسيع بخريم و بخوانيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون