كيروش و علاقه شديد به مورچههاي كارگر
چرا تيم ملي در زمين ژنرال نداشت؟
جملهاي در دنياي فوتبال مدام دهان به دهان ميشود با اين مضمون كه تيم نبايد متكي به يك فرد باشد. از آن طرف نگاهي به تيمهاي بزرگ ملي و باشگاهي نشان ميدهد كه محور قرار دادن يك بازيكن و اصطلاحا ساختن تيم حول آن شخص بسيار مورد استفاده قرار ميگيرد. در همين جام جهاني تيمهايي را ميبينيم كه يك بازيكن كليدي دارند و مربيان نقشهها را براساس تواناييهاي آن فرد طراحي ميكنند. از اين بازيكن معمولا به عنوان ژنرال تيم ياد ميشود. كسي كه براساس هماهنگي با فرمانده اصلي كه همان سرمربي است نوع عملكرد مجموعه بازيكنان در زمين مسابقه يا همان ميدان جنگ را رهبري ميكند.
اينجا تناقضي در كار نيست. رهبر بودن يك بازيكن در زمين مفهوم تيم را زير سوال نميبرد. يعني بايد متوجه بود كه بين متكي بودن تيم به يك بازيكن و در نظر گرفتن نقش رهبري براي يك بازيكن در تيم تفاوت وجود دارد. البته نبايد فراموش كرد كه در هر ميداني چه فوتبال و ورزش چه ميدان جنگ يا سياست، غيبت چهرههاي تاثيرگذار روي عملكرد كلي تاثير منفي ميگذارد.
يكي از تفاوتهاي تيم ملي ايران با بسياري از تيمهاي حاضر در جام جهاني همين مورد است. كارلوس كيروش به واسطه شخصيت خاصي كه دارد علاقهاي به انتخاب بازيكن محوري يا ژنرال براي تيم ندارد. اين انتقادي است كه از چند سال پيش نيز به او وارد ميشد، اينكه پيرمرد پرتغالي همه بازيكنان را در سطح سربازاني جان بركف ميخواهد كه تا سر حد مرگ براي او بجنگند اما اگر كسي پيدا شود كه بخواهد به سطحي بالاتر از سرباز در تيم او برسد يا كنار ميرود يا به او فهمانده ميشود كه نبايد پايش را از گليمش درازتر كند. در تيم ايران كه راهي جام جهاني ۲۰۲۲ قطر شد هيچ ژنرال يا فردي كه نقش محوري در تيم داشته باشد به چشم نميخورد. بازيكني كه نبض بازي را در اختيار داشته باشد و نقشههاي كلي تيم بر اساس تواناييهاي او ريخته شود. تا پيش از شروع جام و با توجه به درخشش مهدي طارمي و سطحي كه او در فوتبال اروپا به نمايش ميگذارد تصور ميشد مهاجم بوشهري باشگاه پورتو بتواند چنين نقشي را برعهده بگيرد. با اين حال هم چنددستگي در تيم و هم تفكرات كيروش باعث شد مهدي طارمي چيزي جز يك سرباز معمولي در خدمت تيم چيز ديگري نباشد.
نقش ژنرالي به هافبكهاي تيم هم نرسيد. همان جايي كه معمولا تيمهاي بزرگ مغز متفكرشان را آنجا ميگذارند. هافبكهاي ايران در جام جهاني بيشتر نقش تخريبي برعهده داشتند و به واسطه تفكرات تدافعي سرمربي تيم ملي معمولا از جريان بازي به صورت كامل خارج بودند. احسان حاجصفي كاپيتان اول تيم ملي نيز نقشي فراتر از يك مهره در تركيب تيم نداشت. نه در بعد همگرايي بازيكنان و نه در هدايت تيم.
نگاهي به تاريخ فوتبال ايران نشان ميدهد كه تا پيش از آمدن كيروش معمولا يكي از بازيكنان عهدهدار نقش رهبري سايرين در زمين را بر دوش ميكشيد. در سالهاي دور پرويز قليچخاني و سپس علي پروين و در سالهاي نزديكتر بازيكناني نظير علي دايي و جواد نكونام چنين وظيفهاي را برعهده داشتند. اما كارلوس كيروش همانطوركه در طول ۸ سال فعاليت در ايران چنين رويهاي را كنار گذاشت، همانطوركه در كلمبيا و مصر بازيكنان بزرگي مثل خامس رودريگز و محمد صلاح را از ژنرالي به سرباز تنزل درجه داد، در تيم ايران هم همه بازيكنان را به مورچههاي كارگري تقليل داد كه تنها بايد به فكر دفاع ميبودند.