عملكرد كيروش: مواضع يا نتايج
در اين ارتباط ذكر دو نكته مفيد است:
نخست آنكه اظهارنظر وزير و نماينده محترم از آنچه امروز در عرصه سياست و اداره كشور ميگذرد چندان جدا نيست. در ساير بخشها نيز چنين است. يعني وقتي فردي در جايگاهي منصوب ميشود نه عملكرد و دستاوردهاي قبلياش چندان موردتوجه قرار ميگيرد نه از او انتظار دستاورد و عملكرد مشخصي در جايگاه جديد ميرود. كافي است ظاهر و سخنان و مواضعش به آنچه موردپسند جريان حاكم است نزديك باشد؛ يعني طوري حرف بزند كه آقايان خوششان بيايد و همين براي رستگارياش كافي است. همين فرد چون ميداند انتظار عملكرد خاصي از او وجود ندارد و بابت عملكرد ضعيف احتمالي پاسخگو نبوده و بازخواست نخواهد شد در انتخاب همكارانش نيز بر همان معيار پيش خواهد رفت و ظاهر و مواضع و وفاداري فردي و جناحي را بر شايستگي و توانمندي ترجيح خواهد داد.
نكته دوم هم آنكه ظاهرا آقاي كيروش به واسطه هوش ذاتي، دنياديدگي، چندين سال تجربه كار در ايران و البته همنشيني با بزرگان خوشنام و خوشسابقهاي مانند جناب تاج، مذاق تصميمگيرندگان اين حوزه در كشور را به خوبي شناخته و رگ خواب آنان را به دست گرفته است. به تعبير عامي سوراخ دعا را به درستي پيدا كرده است. البته پيشتر، توانايي خود را در باندسازي رسانهاي و مجازي و حتي بين بازيكنان تيم ملي نشان داده بود و ليست اعزامي تيم ملي به جام جهاني و تركيب بازيكناني كه در اين جام به ميدان رفتند (و آنهايي كه در عين شايستگي مورد استفاده قرار نگرفتند) و پيش از آن اقدامات شبه كودتايي برخي بازيكنان عليه سرمربي قبلي تيم ملي مويد اين نكته است. كيروش به فراست دريافته ايران تنها جايي است كه مربي برنده و موفق را كنار ميگذارند و مربي بازنده و ناموفق را با سلام و صلوات بر سر كار ميآورند. مديري را كه يكي از بدترين قراردادهاي فوتبال اين كشور را منعقد كرده بهموقع و بيهزينه كنار ميگذارند و همان مدير را در موقعيت ديگري بدون آنكه هيچ يك از ابهامات پروندههاي قبلياش برطرف شده باشد با راي اكثريت به رياست فدراسيون ميرسانند. كدام در و تخته قرار است از اين جورتر باشد؟ كيروش كجا را ميخواهد بهتر از اينجا پيدا كند كه نه كاري به شكستهاي متعددش در فوتبال ايران داشته باشند و نه كاري به شكستهاي متوالياش در كلمبيا و مصر. اينكه در هيچ كشوري نتوانسته نتيجه بگيرد مهم نيست؛ اينكه بازيكنان ناآماده را در ليست و تركيب، جايگزين بازيكنان شايسته و آماده ميكند مهم نيست؛ اينكه اعتقادي به ليگ ايران و بازيكنان آن ندارد مهم نيست؛ اينكه يك تيم ترسو را به زمين ميفرستد كه نه خوب دفاع ميكند و نه برنامهاي براي حمله دارد و نميتواند در سه بازي هزار پاس رد و بدل كند آن هم مهم نيست؛ فقط مهم است در اين آشفتهبازار اوضاع سياسي و اجتماعي ايران حرفهايي بزند و مواضعي بگيرد كه دل بعضيها را ببرد. كيروش تبديل به يك خودي شده است و براي خودي، ناكارآمدي و جواب ندادن انديشهها و روشها مهم نيست. ميتواند مثل خوديهاي ديگر در سياست و اقتصاد و اداره سالها بماند و هيچ دستاوردي نداشته باشد و البته دلارهاي بيزبان را هم كرور كرور دريافت كند. بيخيال مردمي كه موفقيت كرهجنوبي و ژاپن و استراليا و مراكش را ميبينند و چشم اميدشان با حسرت به تيم مليشان است تا لااقل يكبار از گروهش صعود كند يا به فينال آسيا برسد. نتايجي كه براي ما باتوجه به ظرفيت بازيكنانمان چندان دور از دسترس نبوده اما به جرات ميتوان گفت كيروش در اين سالها آن را از فوتبال ما دريغ كرده است. چند ماه پيش گفتند و گفتيم كه بازگرداندن كيروش عقبگردي بزرگ براي فوتبال ماست اما كسي گوش نكرد و شد آنچه نبايد ميشد. امروز هم ميگوييم و ميگويند تمديد قرارداد با كيروش تا پايان جام ملتها اشتباهي بزرگتر است و حسرت ايران را براي قهرماني در اين جام چهار سال ديگر تمديد خواهد كرد. كيروش ديگر نسخه موثري براي فوتبال ايران ندارد؛ احتمالا نه براي فوتبال ما نه هيچ كشور ديگري. اگر بتواند از عطش پول و شهرت چشم بپوشد بد نيست به بازنشستگي هم فكر كند.