درنگي بر «جنبش هنري خوشنويسانه» معاصر
نقاشيخط، خطنقاشي يا هيچكدام؟
حجت اماني٭
ديده نشدن هنر پيكرهنما «فيگوراتيو» هنرمندان خاورميانه تنها از اين جهت بود كه با معيار هنر غربي سنجيده و ديده ميشد چرا كه خود حاصل آموزشها و اصول زيباشناسي غربي بود. همچنين نفي هنر اسلامي و به حاشيه راندن آن از سوي برخي از كارشناسان غربي مبني بر اينكه هنر اسلامي «هنر تزييني» صرف است يا اينكه چون با مفاهيم هنر غرب سازگار نيست، پس نميتواند هنر باشد، سبب شد هنرمندان به سمت ميراث گذشته خود رجوع كرده و آنها را آزمودند. با توجه به سيل جريانهاي هنر غربي، تنوع فرهنگي، مهاجرت و برگزاري نمايشگاهها با گرايشهاي متنوع و انتشار كتابهاي مختلف هنري «خوشنويسي» را دريافتند و به عنوان يك بستر تازه از آن در هنر مورد بهرهبرداري قرار دادند.درواقع بازكشف حروف، نقطه عزيمت نويني در حوزه هنرهاي تجسمي هنرمندان است كه از دستاوردهاي هنري تمدن عربي معاصر است. حروف، هم شكل و محتوا را يكجا و به صورت واحد، باهم دارا است و از اين طريق بار ديگر، بيان يك مفهوم فلسفي از نگرش هنرمندان به هستي ميتوانست به وجود آيد. از اين رو بهكارگيري دوباره آن در هنر مدرن هنرمندان اسلامي را با مهمترين ميراث گذشته خود آشتي داد.فارغ از اينكه خوشنويسي پيش از تقابل با مدرنيسم در ذات خود پويايي و خلاقيت را داشته و در قالبهاي متنوعي در طول تاريخ هنر اسلامي بهويژه در ايران نقش آفريني كرده است، در دوران مدرن اين جريان كه در ابتدا توسط هنرمندان عراقي پيش از جريان سقاخانه آغاز شد، در ميان كشورهاي عربي با عنوان جنبش حروفيه شناخته شده است كه داراي دو معناست؛ دو معنايي كه مبين ناكارآمدي و ناكافي بودن آن است. حروفي در زبان عربي با ترجمه لتريست هم معناست كه اشاره به گروه لتريستها دارد و از سوي ديگر با جنبش صوفيانه حروفيه (حروفي) در ميانه قرن هشتم هجري ممكن است خلط مبحث شود. افزون بر اينها، اين خوشنويسي است كه به حروف و الفبا ماهيت و زيبايي و ارزش ديداري داده و معنا و بيان زيباشناسانهاي را به ذات آن بخشيده است. تنها در فرهنگهايي كه خوشنويسي به عنوان يك هنر است، مانند چين، ژاپن، كره و جهان اسلام ميتوان بر پايه استفاده از حروف و شخصيتهايي چون المان گرافيكي، بيان زيباييشناسي بصري را دريافت. بنابراين واژه جامعي نميتواند باشد. اين جريان در ايران با عناويني تركيبي چون نقاشيخط يا خطنقاشي شناخته ميشود. روشن است كه نقاشي و خوشنويسي دو مقوله متفاوتند كه هركدام داراي اصول، مباني و زيباشناسي خاص خود هستند و هنرمندان اين جنبش هم اصراري بر خوشنويس ناميدن خود ندارند. حتي برخي از آنها را نميتوان خوشنويس ناميد. بنابراين اين واژهها ناكارآمد است. از اين رو نويسنده «جنبش هنري خوشنويسانه» را استفاده و پيشنهاد ميكند.
٭دانشآموخته دكتراي تخصصي تاريخ هنر اسلامي