• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۸ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5372 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۹ آذر

مي‌خواهم ناجور ببينم

محمدرضا تاجيك

يك- امروز برخي با ارايه تصوير و تحليلي ناجور از آنچه در ايران به گستره ايرانيان در سراسر جهان مي‌گذرد، تلاش دارند بر قامت كژ سياست‌هاي خود جامه‌اي جور بپوشانند. مثل اينان همچون مثل ويكتور امانوئل سوم، واپسين پادشاه ايتالياست كه گويند روزي، به اقتضاي مقام سلطنتش، به افتتاح يك نمايشگاه نقاشي ناچار شد. او كه انسش بيشتر با مسائل نظامي بود و با عالم نقاشي چندان اهليتي نداشت، پيش روي تابلويي ايستاد. روستايي، لميده بر دامنه كوهي، تصوير شده بود. ملتزمان ركاب همه منتظر فرمايشي ملوكانه بودند. بيچاره شاه اندكي تامل كرد. ذهن خالي را كاويد و بالاخره به عذابي اليم پرسيد: «جمعيت اين روستا چقدر بوده؟» اينان نيز، در مقابل تابلوي جامعه ايستاده و در آن، آن مي‌بينند كه مي‌فهمند و مي‌خواهند. آنان مايلند نقش‌هاي اين تابلو را در رنگ و سبك خاص و خود را تنها نقاش اين تابلو ببينند. اينان، نه تنها مرز ميان تصوير و واقعيت‌ را ناديده مي‌گيرند و تصوير ذهني و برساخته خود را عين واقعيت مي‌پندارند – و لذا تدبيرشان جز به تدبير خانه خيال و وهم و فهم خود معطوف نمي‌شود - بلكه مرز ميان اخلاق و سياست يا اخلاق و قدرت را نيز درمي‌نوردند و براي مقبول و مشروع نشان‌ دادن آن تدمير كه به ‌نام تدبير و آن ويراني كه به ‌نام عمارت مي‌نمايند، نگاه و ديدنِ ناجور خود را به جامعه مردمان تحميل مي‌كنند. در اين وضعيت، بازنمايي ناجور، به‌ مثابه نوعي آپاراتوس (دستگاه) قدرت عمل مي‌كند تا بتواند با ايجاد نوعي فضاي «حاد-واقعيت» يا «فزون–واقعيت» (به تعبير بودريار)، مرز بين واقعيت و ناواقعيت و حقيقت و ناحقيقت را مخدوش كند و هر ناجور نظري و عملي صاحبان قدرت را جور و هر جورِ ديگران را ناجور جلوه دهد. در اين حالت، قدرت آن خفاش را ماند كه با تاريكي سازگاري يافته و شب‌شكار است. نور و روشنايي آن را مي‌آزرد و راه از كژراهه نمي‌داند. رزق و روزي اين قدرت در فضاي مه‌آلود و ابهام‌آلود است: آنجا كه حقيقت و واقعيت گم مي‌شوند، اين قدرت ظاهر مي‌شود و آن مي‌گويد كه نمي‌گويد و آن نمي‌گويد كه مي‌گويد و در ميانه اين گفتن‌ها و نگفتن‌ها به صد افسون و فسانه درمي‌آيد و به صد رنگ و ننگ تن مي‌دهد و با صد صورت و صورتك روي پرده خاكستري نقش ايفا مي‌كند. با بياني علمي‌تر، زمينِ بازي و صحنه تئاتر اين‌ نوع قدرت در فضاي بازنمايي‌هاي ناواقع (تحريف و كاريكاتوريزه ‌شده) از امر واقع است. زيستِ اربابان اين قدرت، معمولا زيستي درون پيله ذهني خودشان است و با بازآفريني جهان ناجور ذهني، تلاش دارند از معصوميت و امنيت خود در برابر نيروهاي مخرب محافظت كنند، اما در واقع، تلاش آنان معطوف به اين حقيقت است كه نگذارند معصوميت و امنيت‌شان از مخلوقات زندگي‌شان و مخلوقات خودساخته/ پرداخته‌شان لطمه ببيند. بازتوليد «ديگري شرور» و تبديل آن به تهديدي افسانه‌اي و تاريخي، اين امكان را فراهم مي‌آورد كه جامعه را همواره در حالت فوق‌العاده و استثنا مديريت كنند. چنين وضعيت حاد-واقعيتي بي‌شباهت به وضعيت حاكم بر مردمان آن دهكده در فيلم «دهكده» نايت شياملان نيست: دهكده‌اي جداي از بقيه جهان كه در محاصره جنگلي از هيولاهاي خطرناكي است و مردم دهكده از آنها با عنوان «آنها كه حرف‌شان را نمي‌زنيم» ياد مي‌كنند. 

مردم دهكده به اين قانع هستند كه براساس توافقي با اين مخلوقات زندگي را بگذرانند: آنها وارد جنگل نمي‌شوند و آن مخلوقات هم پا به دهكده نمي‌گذارند. اما تمامي اين فضاي فزون- واقعيت، ساخته و پرداخته اراده معطوف به قدرت و سياست و امنيت عده‌اي خاص است كه جز در فضايي كدر و سرشار از ابهام و ايهام امكان بقا ندارند. 
دو- در شرايط كنوني، شاهد نوعي بازار مكاره ديدن‌هاي ناجور در ميان اصحاب قدرت و تحليلگران ارگانيك هستيم كه با نفس‌دودهاي‌ تصويري و تحليلي‌شان، آسمان نگاه مردمان را تيره كرده‌اند، تا جمله آدميان درباره آنچه مي‌بينند و تجربه مي‌كنند، گمراه شوند و نشناسند گل از كرفس، آتش و آب، خوب از بد، واقعيت از ناواقعيت و دوست از دشمن و ندانند كه در پس و پشت اين پرده تاريك چه كس بر چه نقش است و همچون تماشاگران منفعل تئاتر سياست، چشم‌شان خانه خيال و عدم شود و نيست‌ها را هست و هست‌ها نيست، ببينند. برخي ديگر، با بازنمايي‌ و ايماژسازي گسترده‌‌، تلاش دارند با ايجاد فضايي حاد-واقعيت hyperreality تصويري باژگونه از واقعه جاري و واقعيت آن ارايه كنند و با بياني «دبور»ي، تصاوير مجعول را به‌ جاي واقعيت بر در و ديوار نگاه و احساس و ذهن و ادراك مردمان نصب كنند. بعضي، تلاش دارند با كاريكاتوريزه ‌كردنِ تصوير اين واقعه، قسمت‌هايي از آن را برجسته كنند تا ظرفِ نگاه و احساس آدميان تماما از آن پر و لبريز شود و جايي براي ديدن و احساس ساير قسمت‌ها و اجزا باقي نماند. عده‌اي هم همچون هميشه از وراي شيشه كبود نگاه و فهم و تحليل خود به واقعه مي‌نگرند، لذا قبل از ورود به اندروني و حريم واقعه و ايجاد رابطه شناختي با آن، تحليل و قضاوت و تجويز خود را كرده‌اند. داستان اين گروه آخر، در عين كميك ‌بودن، تراژيك نيز هست. اين عده از اصحاب قدرت، اين ‌روزها به حكم غريزه بقا، دفعتا دگرديسي جسمي و ذهني يافته و اهل نشست و برخاست با اهالي نظر و تحليل شدند و به‌رغم مشغله فراوان، وقت مبسوطي را به «شنيدن» اختصاص دادند. اما چون مجالي عمومي براي اعلام «نظر» و «موضع» درباره واقعه يافتند، آن گفتند كه بايد مي‌گفتند: گويي در دست هر يك، انشاء از قبل نبشته‌شده‌اي است كه غير از آن نمي‌توانند بخوانند. نقش اين بازي‌پيشگان تئاتر قدرت، بي‌‍شباهت به نقش بازيگر «سوپ‌اپراها» نيست. «سوپ‌اپراها»، گونه‌اي از سريال‌هاي آبكي تلويزيون در مكزيك هستند كه با سرعتي حيرت‌انگيز فيلمبرداري مي‌شوند. اگر استاندارد ضبط مفيد يك فيلم سينمايي دو دقيقه در روز باشد، اين سريال‌هاي مكزيكي به‌طور متوسط 25 دقيقه در روز فيلمبرداري مي‌شوند. هر روز، يك اپيزود 25 دقيقه‌اي ضبط و بلافاصله روانه پخش مي‌شود. شيوه ضبط و تصويربرداري اين سوپ‌اپراها، جالب توجه است. بازيگرها فيلمنامه را نمي‌خوانند. تمريني پيشيني، در كار نيست. زماني وجود ندارد. آنها، گريم مي‌شوند و به سرعت جلوي دوربين مي‌روند.‌ گيرنده‌هاي كوچك و نامعلومي در گوش آنها وجود دارد كه به عوامل پشت صحنه متصل است و از ثانيه اولي كه جلوي دوربين مي‌روند به آنها مي‌گويد كه بايد چه كار كنند و چه بگويند. بازيگران اين سريال‌ها، ياد گرفته‌اند كه آنچه مي‌شنوند، بي‌درنگ اجرا كنند. طنز قضيه اينجاست كه اين اصحاب قدرت چون خلوتي مي‌يابند، باز دوباره دچار تحول حال و احوال و نگاه و زبان و احساس و تحليل و تجويز مي‌شوند و از هر اپوزيسيوني، راديكال‌تر مي‌شوند و از پلشتي‌ها و زشتي‌ها چنان سخن مي‌گويند كه ديگران آنان را به رعايت اخلاق و انصاف دعوت مي‌كنند. اگر بخواهم آخرين كلام خود را نتيجه اين سطور قرار دهم، بايد بگويم، امروز بحران در ديدن و گفتن اصحاب قدرتي نهفته است كه مي‌خواهند ناجور ببينند و ناجور بگويند. اما ترديدي نيست تا زماني كه واقعيت‌ها و وقايع جامعه مصنوع و مصقول نگاه ناجور اصحاب قدرت هستند، نبايد از علاج و دواي آنان، انتظاري جز رنج افزون و حاجت ناروا داشت. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون