فمينيسم انگ نيست
محسن آزموده
«فمينيسم» يكي از اصطلاحات رايج و شناخته شده در علوم انساني و اجتماعي معاصر، براي اشاره به طيف گستردهاي از حركتها و ايدئولوژيهايي است كه هدفشان ايجاد برابري سياسي و اقتصادي و شخصي و اجتماعي زنان و مردان است، بنابراين حركتها و ايدئولوژيها و انديشههاي فمينيستي، در طول تاريخ، به آنهايي اطلاق ميشود كه در جهت برابري حقوق و تكاليف زنان و مردان تلاش ميكنند. با اين تعريف كلي و گسترده، ميتوان از انواع و اقسام ايدئولوژيها و حركتهاي فمينيستي سخن گفت و ميان آنها تمايز گذاشت. اين تنوع تا جايي است كه برخي از گونههاي فمينيسم يا حركتها و ايدئولوژيهاي فمينيستي با يكديگر در تقابل قرار ميگيرند، همچنانكه در طول تاريخ برجسته شدن ايدهها و حركتهاي فمينيستي، موجها و جريانهاي متفاوت و گاه متعارضي را برشمردهاند. براي مثال ميتوان از فمينسم چپ، فمينيسم ليبرال، فمينيسم پستمدرن، فمينيسم مسيحي، فمينيسم اسلامي و... ياد كرد. روشن است كه هر يك از اين انواع فمينيسم، پيشفرضها، ديدگاهها و مطالبات خاص خود را در بحث از حقوق سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي زنان دارند و آن را به شيوهاي متفاوت ميفهمند و عرضه ميكنند.
بهرغم معناي كلي و گسترده مذكور از فمينيسم و تنوع و تكثر اشكال تحقق آن، در ميان گروههايي از جامعه سياسي و فرهنگي ايران، اصطلاح «فمينيسم» به غلط و به عنوان يك انگ (عمدتا با بار منفي) يا حتي بعضا به عنوان يك صفت تحقيرآميز فهميده شده است و برخي افراد يا گروهها، با برداشتي سطحي از اين مفهوم يا با منحصر كردن آن به برخي از انواع فمينيسم، دست به تخطئه كليه ادبيات علوم انساني و اجتماعي درباره اين مفهوم ميزنند يا به كساني كه به هر نحوي از انحاء از فمينيسم سخن ميگويند، به طعنه سخن ميگويند. براي مثال در گفتوگوهاي روزمره، «فمينيست» عمدتا به عنوان يك صفت طعنهآميز به مردان يا زناني به كار ميرود كه به هر نحوي از انحاء دم از حقوق زنان ميزنند يا در جهت آن اقدامي ميكنند. تا جايي كه اين افراد مردان يا زنان، ناگزير ميشدند تاكيد كنند كه «فمينيست» نيستند و صرفا در پي احقاق حقوق زنان يا ايجاد برابري هستند! مشابه برخوردي كه تا سالها در ادبيات سياسي جامعه ما نسبت به مفهوم «ليبرال» صورت ميگرفت و آن را به معناي نوعي ناسزا يا انگ سياسي با بار منفي به برخي افراد و گروهها نسبت ميدادند.
البته نگرش منفي به مفهوم فمينيسم، منحصر به جامعه ما نيست و در خاستگاه شكلگيري آن و ساير جوامع نيز بعضا رويكردهاي سلبي و طعنهآميز به آن به وقوع پيوسته است، براي نمونه ويرجيانا وولف، نويسنده برجسته بريتانايي كه اين روزها به علل و دلايل مختلف خودش را به عنوان يك نويسنده فمينيست تلقي ميكنند، يكبار «فمينيست» را «واژهاي فاسد و منحط كه در روزگار خود لطمههاي زيادي وارد كرد و اكنون منسوخ است.» بسياري ماري ولستونكراف (1797-1759) نويسنده، فيلسوف بريتانيايي و مدافع حقوق زنان را پايهگذار مفهوم و معناي فمينيسم تلقي ميكنند. او در كتاب «احقاق حقوق زنان» (1792) از حق آموزش زنان بحث ميكند. شارل فوريه (1837-1772) فيلسوف سوسياليست فرانسوي را نخستين كسي ميدانند كه در سال 1837 واژه «فمينيسم» (به فرانسوي féminisme) را به كار برده است. اين واژه در فرانسه و هلند در سال 1872، در بريتانياي كبير در دهه 1890 و در ايالات متحده در 1910 رواج يافت. واژهنامه انگليسي آكسفورد اين اصطلاح را نخستينبار در سال 1895 به كار برد. درباره كاربرد اين واژه براي حركتها و جريانهاي پيگير حقوق زنان ديدگاههاي مختلفي وجود دارد، برخي معتقدند كه اين اصطلاح را بايد براي همه حركتها و ديدگاههاي مدافع يا پيگير حقوق زنان حتي پيش از ابداع اين واژه به كار برد، در مقابل برخي مورخان بر اين تاكيد دارند كه اين تعبير را بايد به جريانها و حركتهاي مدرن اختصاص داد و براي توصيف حركتهاي پيشين از اصطلاح «پروتوفمينيست» (يا فمينيست اوليه) استفاده كرد.
تاريخ فمينيسم مدرن را به چهار موج كلي تقسيم ميكنند: موج اول به جنبشهاي معطوف به حق راي زنان در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم اختصاص دارد. موج دوم، جنبش آزادي خواهانه يا ليبراليستي زنان است كه در دهه 1960 آغاز شد و بر برابري اجتماعي و قانوني زنان تاكيد داشت، موج سوم، بر فرديت و تنوع و تفاوت تاكيد داشت و شامل جريانهاي پست مدرن يا پست فمينيست ميشد. به اعتقاد برخي پژوهشگران موج چهارم از حدود سال 2012 با گسترش كاربردي شبكههاي اجتماعي شروع شد و موضوعاتي چون خشونت جنسي عليه زنان، آزار جنسي آنها و فرهنگ تجاوز را پيگيري ميكرد، مهمترين نماينده اين موج، جنبش موسوم به
«مي تو» است.
البته همانطور كه گفته شد، اين تقسيمبندي بسيار كلي است و اشكال و اقسام ديدگاهها و حركتهاي فمينيستي بسيار فراتر و متنوعتر از اينهاست. نكته مهم اين است كه با اصطلاح فمينيسم و معناها و مدلولهاي آن به شكل سوءگيرانه و غيرعلمي برخورد نكنيم و آن را به صورت يك انگ يا تعبير تحقيرآميز به كار نبريم. فمينيسم عنواني عام براي نامگذاري يك دسته از ديدگاهها و حركتهاي اجتماعي و فرهنگي است كه امكان شناخت تنوع و تكثر اين ديدگاهها و جريانهاي فكري و ايدئولوژيك ذيل يك معناي كلي را امكانپذير ميسازد. با حذف و طرد آن صرفا خود را از فهم ماهيت و چيستي اين ديدگاهها و حركتهاي واقعا موجود محروم كردهايم.