ادامه از صفحه اول
راستيآزمايي يك ادعا
اگر هم به بولتننويسان جريان حاكم مراجعه كنيد، متوجه ميشويد كه آنان عموما افراد سطحي آن سوي آب را ميبينند و جريان موجود را آگاهانه يا ناآگاهانه به آنان منتسب ميكنند، در حالي كه واقعيت امر چنين نيست و بايد جريان ناراضي و معترض را اصالت داد و اگر آنان بتوانند حرف بزنند، نماينده داشته باشند، بهطور قطع و يقين كسي به سوي مرحله بعد يا اقدامات عملي و خشن نخواهد رفت و اگر هم برود مردم او را محكوم خواهند كرد. اكنون ميتوان از حكومت پرسيد كه در اين مدت كدام خواست معترضين و ناراضيان را شنيده و آن را حل كرده است كه انتظار دارد، اغتشاش گسترش پيدا نكند؟ آخرين پاسخ چيزي در مايه جاسوس و اسراييلي خطاب كردن افراد بيحجاب يا تهديد به بستن حساب بانكي آنان بود. غير از اين است، بفرماييد.
كوه، موش زاييد
حرفي كه ديگر در آن خبري از تغيير رژيم، سقوط نظام، تجزيه ايران و ... نيست؛ حرفي كه عجز و ناتواني دشمنان ايران را بيش از هر زمان ديگري نشان ميدهد. حرفي كه به قول آن ضربالمثل، آب پاكي بود كه روي دست ترودو، بايدن و مكرون ريخته شد. اينكه ايران نه عراق است و نه افغانستان، نه اوكراين است و نه گرجستان و البته نه سوريه! آري در اين مدت دشمنان ايران با استفاده از امپراتوري رسانهاي خود توانستند افكار عمومي جهانيان را آنچنان دستكاري كنند كه گويي در كمتر از چند هفته قرار است نظام سياسي مستقر در ايران سقوط كند. از آن مهمتر اينكه گاه در رسانههايشان زمزمههايي مبني بر اينكه حتي ايرانِ امروزي براي هميشه از بين خواهد رفت و به كشورهاي كوچكتر تقسيم خواهد شد نيز شنيده ميشد. اما اظهارات اخير مقام ارشد امنيتي رژيم اسراييل حكم همان سطل آب سردي را داشت كه روي سر ترودو، بايدن، مكرون و همه آنهايي ريخته شد كه دل به آنها بسته بودند و عقلشان را به رسانههاي آنها سپرده بودند. البته كشور و جامعه ما نيز در پي اين شرارتها، بيآسيب نماند اما آنچه نهايتا روي زمين واقعيت به وقوع پيوست فاصله بسيار معناداري دارد با آنچه بدخواهان اين مرز و بوم درصددش بودند. به تعبيري ميتوان گفت اين هجمه رسانهاي بيسابقه در سراسر جهان عليه ايران، نهايتا كوهي بود كه موش زاييد! آري شادماني كساني كه بُرد فوتبال امريكا از تيم ملي كشورمان را جشن گرفتند هم ديري نپاييد؛ نه فقط به اين دليل كه امريكا نيز خيلي زود از جام جهاني حذف شد، بلكه به اين دليل كه پروژه اصلي امريكاييها، اسراييليها، همراهان اروپاييشان و برخي دولتهاي مرتجع عربي، در ايران شكست خورد. البته طبيعي است كه اين اعتراف به شكست، به معناي پايان شيطنت آنها نيست! بلكه حتما بايد منتظر شرارتهاي بعدي و بيشتري باشيم كه در پي عقدهگشايي از اين شكست تلخ و مفتضحانه رقم خواهند زد. شرارتهايي كه اگرچه نخواهد توانست روياي آنان را محقق كند، اما شايد بتواند براي امنيت مليمان باز هم كابوسي جديد بيافريند. ما اكنون بيش از هر زمان ديگري به همگرايي و كاهش تضاد ميان دولت - ملت نيازمنديم. حتما نظام سياسي حاكم بر كشور بايد گوش شنوايي نسبت به نقدهاي جامعه و نخبگان آن داشته باشد، اما اين نقدها نيز نبايد به هيچوجه متضمن تضعيف قدرت سياسي و حاكميت ملي كشور باشد.