تحليل باخت تيم ملي كشتي آزاد ايران به امريكا از زبان صدرالدين كاظمي
ميخواستند از قهرماني احتمالي
براي تلطيف فضاي سياسي استفاده كنند كه نشد
فدراسيون دنبال فرصت است تا حسن يزداني را حذف كند
اميررضا احمدي
تيم ملي كشتي آزاد ايران، در جام جهاني امريكا موفق شد با شكست ژاپن و منتخب جهان به فينال و نبرد با امريكا برسد اما در ديدار پاياني، به ميزبان باخت و نايب قهرمان شد. اين درحالي بود كه امريكا با نفرات اصلي خود به مسابقات نيامده بود و خيليها منتظر قهرماني ايران بودند اما ضعف كوچينگ و ارنج نفرات باعث شد تا ايران مغلوب ميزبان شود. به همين بهانه صدرالدين كاظمي، كارشناس و مفسر نامآشناي كشتي در گفتوگو با «اعتماد» به بررسي عملكرد شاگردان درستكار پرداخت و دلايل باخت ايران را تحليل كرد.
اعزام تيم ملي كشتي آزاد به جام جهاني، از همان ابتدا حواشي مختلفي داشت و پس از ماجراي ويزاها، صحبتهاي مختلفي درباره بياهميت بودن اين مسابقات و عدم لزوم اعزام تيم ايران وجود داشت، آيا اصلا اعزام تيم ملي به جام جهاني از نظر فني يا ... واجب بود؟
به نظرم اعزام تيم ايران به جام جهاني در شرايطي كه امروز كشور ما دارد، اعزام تيم به امريكا و اعتراضهاي قابل پيشبيني به حضور اين تيم در شهر ميزبان، يك بيتدبيري ملموس و فراوان بود. از طرفي مسابقات جام جهاني ارزش چنداني ندارد كه هزينهاي چنين برايش بپردازيم و با شرايطي كه رفتيم، كارگزاران فدراسيون كشتي مطمئن بودند تيم در غياب 5 مليپوش امريكا، قهرمان ميشود و دستكم براي تلطيف فضاي سياسي و ورزشي، فكر ميكردند كه شايد با قهرماني كمكي به دولت شود اما اينجا هم تدبير كافي نبود و محاسبات غلط از آب درآمد. يعني تيمي كه ميتوانست 6 بر 4 برنده شود و به ظاهر خواستههاي فدراسيون را محقق كند، با بيتدبيري كادر فني كه با اجازه رييس فدراسيون بود، اين فرصت از دست رفت و تيم ايران مستقيم به امريكا باخت و نهتنها فضا را تلطيف نكرد، بلكه هم در فضاي بينالمللي با برخوردهايي كه صورت گرفت و هم در داخل، از اين بيتدبيري خاص مشكل پيش آمد. در حالي كه به راحتي ميتوانستيم قهرمان شويم و لااقل پشت اين قهرماني سنگر بگيريم اما محاسبات نادرست بود و تدبير در هدايت تيم هم لطمه زد.
بعد از باخت به امريكا درباره همين موضوع يعني اشتباه كادر فني تحليلهاي زيادي شد كه اصليترين آنها، مربوط به استفاده از كامران قاسمپور در وزن 97 كيلوگرم است كه شايد بهتر بود از او در يك تورنمنت سبك در اين وزن استفاده ميشد و اينجا، جاي محك خوردن در يك وزن بالاتر نبود.
من معتقدم با توجه به آنچه گفته ميشود كه وزن قاسمپور 90 كيلوگرم است، اگر قرار است از او در وزن 97 كيلوگرم استفاده شود و اگر قرار است او پس از پيروزي بر رقباي داخلي مليپوش شود، بايد در يكي، دو مسابقه حداقل داخلي محك ميخورد و بعد پلهپله كار را جلو ميبردند تا از او يك كشتيگير 97 كيلوگرمي بسازند؛ گفتم كه محاسبات غلط همين است و همه فكر كنند اگر كامران به وزن بالاتر برود، پيروزيهايش را تكرار ميكند اما در غياب سعدالله يف كه حرف اول را در اين وزن ميزند، اسنايدر چندان هم آماده نبود و مقابل نماينده گرجستان هم چندان برنده مطلق نبود و به راحتي شكست خورد. يا در وزن 71 كيلوگرم به يك كشتيگير درجه دوم امريكا باختيم يا در 86 كيلوگرم ضعف كوچينگ، آناليز و نسخه پيچي داشتيم كه دو كشتيگير پرآوازه ما كه هم افتخارات بيشتري داشتند و انتظار بيشتري از آنها ميرفت، يعني يزداني و كريمي، مقابل دو چهره تقريبا گمنام امريكاييها شكست خوردند.
البته درباره تركيب تيم ملي كشتي آزاد، اين ديدگاه هم وجود دارد كه تيم با تركيبي جوان راهي مسابقات شده و به نوعي آنها ميتوانند كسب تجربه كنند؛ آيا اين سبك اعزامها ميتواند باعث پشتوانهسازي شود؟
اين يك شمشير دولبه است؛ هر كار و تصميمي، نياز به زمينهسازي دارد. اينكه يك جوان 17 ساله كه قهرمان نوجوانان جهان شده را به بزرگسالان ببريد، ممكن است تجربه كسب كند يا شايد هم سرخورده شود؛ خيليها بودهاند كه با وجودي كه وارد بزرگسالان شده و حمايت زيادي از آنها صورت گرفت، موفق نشدند. رسيدن به موفقيت نياز دارد كه مراحل آن را طي كنيد، تن به تن بزرگان بخورد و با شرايط آشنا شويد، مگر نوابغ كه تعدادشان روز به روز كمتر ميشود. از طرفي ببينيد اگر الهي را اعزام نميكردند پس چه كسي اعزام ميشد؟ رضا اطري، داريوش حضرت قليزاده و مجيد داستان هم در همين سطح هستند و كشتيگير جديدي را نساختهاند و همين نتيجه قابل انتظار بود. از اول هم مشخص بود ما در 57 و 61 كيلوگرم مقابل امريكا شانسي نداريم. اميدهاي ما در 70، 74، 86، 92 و 125 كيلوگرم بود كه بتوانيم در اين اوزان امريكا را شكست داده و قهرمان شويم. در 74 كيلوگرم و 65 با زحمت زياد برنده شديم اما در 70 و 86 باختيم و در 92 كيلوگرم اشتباهي مرتكب شديم كه هم اين وزن و هم 97 كيلوگرم را باختيم. در بقيه اوزان هم آنقدر فاصله كشتيگيران ما زياد است كه ديگر نميتوانيد معصومي را نفر دوم تيم ملي بدانيد، چون هيچ كس نميداند نتيجه مسابقه بعدي او با زارع چيست چون او بهترين نفر ما بوده كه اعزام شده. يا در وزن 97 كيلوگرم تاكنون تمايلات كادر فني تا اين اندازه آشكار نبود اما بياعتمادي آنها به ديگر نفرات همچون محمديان، گليج و حتي شعباني، باعث شد اينقدر دست خالي در جام جهاني حاضر شويم و از طرفي كشتيگيران ما هم از نظر آمادگي بدني، آماده حضور در چنين رقابتي نبودند. نمونه آن رحمان عموزاد يا امير محمد يزداني و ديگر كشتي گيرها.
گل سرسبد كشتيهاي ايران و امريكا هم مبارزه علي سوادكوهي و جردن باروز بود كه بالاخره طلسم باروز شكسته شد؛ به نظرتان اين اتفاق كمي دير نيفتاد؟
بعد از مسابقات انتخابي امريكا براي المپيك كه باروز به كايل ديك باخت، من گفتم كه او تمام شده است. او بيش از 5 سال است با دنياي قهرماني فاصله دارد و در اين مدت به دليل نبود رقيب %