چراغهاي امپراتوري روشن شدهاند!
چين هنوز اغلب در دعاوي بينالمللي به جزصدور بيانههاي رسمي و اعلام مواضع نرم كاري نميكند و مثلا در بلوايي كه داعش در جهان پديد آورد نه كوچكترين آسيبي ديد و نه مجبور شد از نيروهاي نظامي خويش استفاده كند و اين درحالي است كه هر چهار عضو ديگر دايم شوراي امنيت سازمان ملل آسيب ديدند و حداقل مجبور به حملات هوايي گسترده به مواضع داعش شدند. چين در ماجراي اوكراين هم با همين محافظهكاري كوچكترين هزينهاي نكرد و چه بسا سود هم برد.
اما هيچ كشوري نميتواند همواره چراغ خاموش حركت كند و در هر موضوعي چنان كند كه نه سيخ بسوزد نه كباب. پكن فعلا با هر چالشي حتي مشكل بزرگ خود، در تايوان كجدار و مريز رفتار ميكند تا به نقطه مطلوب خود برسد و پس از آن ديگر برايش چنين امكاني نيست و ارتش عظيمش براي تزيين نيست. مثلا كاملا روشن است كه اگر حجم سرمايهگذاري اين كشور كه در سفر اخير شي پينگ به عربستان به جز سرمايهگذاريهاي گذشته 50ميليارد دلار شده است با كوششهاي مستمر و همهجانبه بتواند فقط يك صفر به آن اضافه كند ديگر امنيت خليج فارس را امنيت حياتي خود ميداند و اگر يك تير در اين آب راه مهم جهان بدون اجازهاش شليك شود لابد ناوهايش به سوي آن سرازير ميشوند و كوچكترين رودربايستي با هيچكس نخواهد داشت. مگر اينكه كسي تصوركند اين كشور براي رضاي خدايي كه وجودش را قبول ندارد با ازدياد منافعش به استكبار تبديل نميشود و در سطح جهان آرمانهاي عدالتمحور دارد! درواقع چين براي اولينبار آنهم در خليجفارس از محافظهكاري معمول خود خارج شد و چراغهايش را روشن كرد و دورنماي اهداف خويش را به خوبي به همه ذينفعان رساند. متاسفانه چراغهاي ظهور يك امپراتوري بزرگ كه دهها بار در تاريخ همين روند را داشتهاند درست درمقابل ما روشن شدهاند و حركتي را نشان ميدهد كه مغاير تماميت ارضي كشورمان است.
چين نشان داد كه اگر آبي باشد درست مانند انگليس و امريكا ماهيگيري قابلي است و چه بسا در ابعاد وسيع سياسي و اقتصادي به صيد ترال دست بزند و ما تازه ازخواب بيدار شويم.
اتفاقا اگر اوضاع به همين منوال پيش رود موضوع از جهاتي خطرناكتراست، چين مثل امريكا يا انگليس فاصله زيادي با خليجفارس ندارد و حتي برد هواپيماهايش به اين آبراه ميرسد. جمعيت يك ميلياردوچهارصدميليوني و نظام كاملا بسته اين كشور ظرفيتهايي هستند كه دولتهاي غربي از آن بيبهره بودهاند. دريك نظام بسته سياسي اصلا افكارعمومي وجودندارد كه بن سلمان از اره كردن صد قاشقچي نگران عكسالعمل نهادهاي مدني آن كشورباشد. به نظر ميرسد حركت حسابشدهاي كه چين براي تبديل شدن به يك امپرياليست آغاز كرده و اسبابش همه فراهم هستند بايد دولتمردان ما را چنان بيدار كند كه نه در تاكتيكها بلكه در استراتژيهاي خود تجديدنظركنند و حداقل در خليج فارس اين كشور را به همان مواضع محافظهكارانهاش برگردانند. مسلما ما با هيچ كشوري آن هم روي منافع مليمان عقد اخوت نبستهايم و اگر واقعگرايي پيشه كنيم دستان بستهاي نداريم. اگر از درون چالشهاي خود در مردمسالاري را برطرف كنيم و در بيرون بر اساس اراده ملت اولويت را به رفاه و عزت و استقلال وروابط همهجانبه با دنيابا همه لوازمش بدهيم هرگز گوشه رينگ قرار نخواهيم گرفت و هر بيگانهاي براي سوءاستفاده طمع نخواهد كرد. به نظر ميرسد ما با تاكتيكهاي نادرست اجازه دادهايم تبليغات پرحجم بيگانگان فضايي از ايرانهراسي ايجاد كنند و هر كسي به خود اجازه دهد كه به ايران هراسان پناه بدهد و پولش را بگيرد! دو كشور ميخواهند با يكديگر روابط اقتصادي داشته باشند چرا بايد متعرض تماميت ارضي كشور ديگري شوند و زبان سرزنش بازكنند كه ايران در مسائل هستهاي اين كند و آن نكند!؟
نصربالرعب اگر فوايدي دارد گاهي اغيار را به هم نزديك ميكند و فرصتطلبان هم كمال استفاده را ميبرند. ما ميتوانستيم و شايد هنوز هم بتوانيم از موضع قدرت و انعطاف مشكلاتمان را با كشورهاي حاشيه خليج فارس حل كنيم چه بسا پاي اسراييل هم به منطقه باز نميشد. تغيير مواضع يك ابرقدرت آن هم در موضوعات بسيار حساس چيزي نيست كه با سفر يك مقام درجه چندم به تهران و به كار بردن تعارفات ديپلماتيك ازآن عبور كرد و نگرانيها را زدود.