چرا نامه
به آقايان خاتمي و نبوي؟
عباس آخوندي
مخاطب قرار دادن خاتمي، مخاطب قرار دادن يك جريان سياسي است
پس از انتشار نامه اينجانب خطاب به آقايان خاتمي و نبوي، نخستين نقدي كه وارد شد، اين بود چرا اين دو بزرگوار مخاطب نامه قرار گرفتهاند؟ اينان كه حضور فعالي در جريانهاي اخير سياسي نداشتهاند و ندارند و تمايلي هم به حضور ندارند. گاهي هم كه حضور پيدا ميكنند، خلاف جهت اعتراضات حركت ميكنند. افزون بر اين، دوره اصلاحطلبان گذشته و اصلاحطلبي به پايان خط رسيده است. از اينرو، صحنه سياسي را خالي كرده و محلي از اعراب ندارند و مسائلي از اين دست. در پاسخ اين نقد عرض ميكنم كه قدر سياستمداران مليمان را بدانيم. سياستمداران كالا يا ابزارهاي يكبار مصرف نيستند. شخصيت اينان در يك چرخه تاريخي و پس از طي فراز و فرودهاي فراوان شكل ميگيرد و به واقع سرمايههاي اجتماعي يك ملت هستند. بنابراين به راحتي نميتوان آنها را كنار گذاشت. اكنون بسياري از انديشمندان از شخصيت مرحوم ذكاءالملك فروغي به نيكي ياد ميكنند و او را ناجي ايران در جريان اشغال 1320 توسط متفقين ميدانند. شايد روزي كه او با زيركي توانست محمدرضا شاه را به مجلس شوراي ملي ببرد تا سوگند پادشاهي ياد كند، بسياري او را خائن به وطن ناميدند.
ليكن، امروز كه آبها از آسياب افتاده قضاوت تاريخي آن است كه فروپاشي نظام سلطنت در آن تاريخ، به مفهوم تقسيم ايران ميان دو قدرت مسلط آن روزگاران انگليس و روس بود و همچنين به مثابه سر برآوردن شورشهاي طايفهاي و قومي در گوشهگوشه كشور بر مبناي منفعتطلبيهاي گروهي يا به تحريك خارجي بود. از مرحوم مصدق نيز اين روزها به نيكي ياد ميشود. ليكن تاريخ گواهي ميدهد كه در جريان نهضت ملي، دشنامي نبود كه به او داده نشده باشد. انواع اتهامها از دزدي و خيانت گرفته تا خرفتي و امثال آن در برخي روزنامهها از جمله روزنامههاي وابسته به حزب توده نثار او ميشد. پس به سادگي راجع به اشخاص قضاوت نكنيم. البته اين به اين معني نيست كه ايشان منزه از هر نقدي هستند يا اينجانب تمام رفتارها و مواضع ايشان را تاييد ميكنم. تنها ميخواستم بگويم كه بيا تا قدر يكديگر بدانيم.
نكته دوم اينكه جناب خاتمي رهبر معنوي جريان متشكل اصلاحطلبي است و بنابراين مخاطب قرار دادن ايشان به معني مخاطب قرار دادن تمام جريانهاي اصلاحطلب است و نه يك شخص خاص. در مورد جناب نبوي نيز ايشان رييس جبهه اصلاحات هستند. بنابراين افزون بر شرافت شخصي، سوابق سياسي ايشان داراي سمت رسمي در اين جريان سياسي هستند. پس مخاطب قرار دادن شخص ايشان نيز درست و موجه است.
و نكته آخر اينكه زماني كه نامهاي افشا ميشود، به معني اين است كه ديگر مخاطب آن تنها شخص يا اشخاص مذكور در صدر نامه نيست، بلكه تمام جامعه و كساني كه به مضمون آن دسترسي پيدا ميكنند، مخاطب هستند. بنابراين همچنانكه در متن نامه آمده است، تمام ملت عزيز ايران و انديشمندان و كساني كه دل در گرو ايران دارند و وطنخواه هستند و دوست ندارند كه جوانان اين مرز و بوم به خاك و خون كشيده شوند و علاقهمند به حفظ وحدت و يكپارچگي سرزمين ايران و توسعه ايران مستقل هستند، مخاطب نامهاند. ديگر تنها آن دو عزيز مخاطب نيستند. تمام ملت عزيز مخاطب اين شهروند هستند.
و اما درباره مرگ و زندگي اصلاحات و سنتگرايان و داستان وسطبازي در يادداشت بعدي پاسخ خواهم گفت.